دولت بزرگتر؛ لابیگری بیشتر، حاصل اقدامات اوباما
چرا اوباما نمیتواند واشنگتن را تغییر دهد؟
مترجمان: پریسا آقاکثیری، محمد مظفری نژاد
منبع: والاستریت ژورنال
سال گذشته یک نکته باراک اوباما را از دیگر کاندیداهای ریاستجمهوری متمایز میکرد. وی که تجربه کمی داشت و از سابقه درخشانی در کارنامه خود برخوردار نبود، اصرار داشت که میداند مشکل واشنگتن چیست و ادعا میکرد که عامل اختلافنظرها و به بن بست رسیدنها در عرصه سیاست آمریکا را یافته است. وی میگفت که اگر به مقام ریاستجمهوری دست یابد کاری میکند که اختلاف نظرها حل شده و سیاستمداران به توافق نسبی برسند.
نویسنده: فرِد بارنز*
مترجمان: پریسا آقاکثیری، محمد مظفری نژاد
منبع: والاستریت ژورنال
سال گذشته یک نکته باراک اوباما را از دیگر کاندیداهای ریاستجمهوری متمایز میکرد. وی که تجربه کمی داشت و از سابقه درخشانی در کارنامه خود برخوردار نبود، اصرار داشت که میداند مشکل واشنگتن چیست و ادعا میکرد که عامل اختلافنظرها و به بن بست رسیدنها در عرصه سیاست آمریکا را یافته است. وی میگفت که اگر به مقام ریاستجمهوری دست یابد کاری میکند که اختلاف نظرها حل شده و سیاستمداران به توافق نسبی برسند. وی در سخنرانی خود در ژوئن ۲۰۰۸ اظهار کرد: «تغییر باید به واشنگتن هم برسد. من دائما میگویم که زمان آن است که اختلافاتمان را حل و فصل کنیم.» وی در همان ماه به جیک تاپر گزارشگر آبی سی نیوز گفت: «من البته رویکردی ایدئولوژیک یا جانبدارانه ندارم.» آقای اوباما همچنین نقش مهم لابیگران را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «لابیگرها را نباید به عنوان بخشی از سیستم واشنگتن به شمار آورد، بلکه آنها بخشی از مشکل هستند.»
با تمام این حرفها چند روز پیش یو اسای تودی تیتر زده بود: «تلاش برای تصویب طرح خدمات سلامتی به لابیگری انجامیده است.» طبق این گزارش، تعداد سازمانهای لابیگر طی سال ۲۰۰۹ دو برابر شده است. در این مقاله به این نکته نیز اشاره شده بود که آنچه آقای اوباما وعده ریشهکن کردنش را داده بود، اکنون شدتگرفته است.
خلاصه آنکه واشنگتن نسبت به قبل جانبدارانهتر عمل میکند و چندقطبیتر شده است. حتی در بحث اصلاح خدمات سلامتی در سنا تنها دموکراتها رای موافق دادند و جمهوریخواهها همه با تصویب این طرح مخالف بودند. در حال حاضر، دموکراتهای سنا به ندرت با رییسجمهور مخالفت میکنند؛ اما جمهوریخواهان به طرحهای وی رای منفی میدهند؛ به عنوان مثال، همه جمهوریخواهان کنگره علیه طرح محرک رای دادند. همچنین همه آنها به جز یک نفر به اصلاح خدمات درمانی و همه به جز هشت نفر به مجوزهای قابل خرید و فروشی رای منفی دادند.
اما چرا تصویری که اوباما از یک واشنگتن با جوی صمیمیتر و دوستانهتر ارائه داده بود به تحقق نپیوست؟ من فکر میکنم آقای اوباما باید در این زمینه پاسخگو باشد.
احتمالا اوباما ابتدا تصور کرده بود که جمهوریخواهان فعالانه به دولت دموکرات کمک میکنند. اگر این امر به تحقق میپیوست محبوبیت آقای اوباما و دموکراتها افزایش مییافت و در نتیجه دموکراتها در انتخابات میاندورهای سال ۲۰۱۰ میتوانستند به نتایج بهتری برسند؛ اما رییسجمهور که دید درستی از اوضاع سیاسی نداشت سه اشتباه استراتژیک را مرتکب شد و همین اشتباهات نیز در نهایتگریبان خودش و حزبش راگرفت.
اول آنکه آقای اوباما معنی انتخابات سال ۲۰۰۸ را به خوبی در نیافته بود. معنی این انتخابات آن نبود که یک انقلاب لیبرال باید صورت بگیرد؛ در واقع، پیروزی اوباما شخصی بود و نشانه آن نبود که ایدوئولوژی لیبرالیسم بر محیط سیاسی آمریکا غلبه کرده است. با این حال آقای اوباما، مشاورانش و دموکراتهای کنگره پیروزی در این انتخابات را به عنوان مجوزی برای اعمال تغییرات رادیکال در نظرگرفتند و به همین دلیل یک سیاست لیبرال را پس از سیاست دیگر در دستور کار قرار میدهند؛ اما اکنون شاهد آن هستیم که محبوبیت آقای اوباما همراه با سقوط مقبولیت طرحهایش کاهش مییابد.
آقای اوباما اشتباه بزرگی کرد. نتیجه انتخابات نشان میداد که آمریکا قرار است یک کشور با سیاستهای راست میانه باقی بماند. در
نظر سنجیای که در مورد باورهای سیاسی
رای دهندگان صورتگرفت، ۳۴درصد پاسخ دهندگان خود را محافظهکار، ۲۲درصد خود را لیبرال و ۴۴درصد چیزی میان این دو میدانستند. جالب آنکه همچنان که آقای اوباما سیاستهای خود را اجرا کرد، کشور بیشتر به راست متمایل شد؛ در نظرسنجیای که در اکتبر سال جاری صورتگرفت ۴۰درصد پاسخ دهندگان خود را محافظه کار، ۲۰درصد لیبرال و ۳۶درصدمیانه رو اعلام کردند.
تقریبا تمام سیاستهای اوباما فقط اطرافیان وی و طرفداران حزب دموکرات را راضی کردهاند؛ اما بقیه مردم از این اقدامات دل خوشی ندارند. تقریبا اکثریت آمریکاییان با سیاستهای اوباما مخالفند. طرح محرک ۷۸۷میلیارد دلاری که در فوریه اجرا شد با استقبال افکار عمومی روبهرو شد؛ اما هم اکنون این طرح نیز جذابیت خود را از دست داده است.
من تعجب نمیکنم که افکار عمومی دیگر از سیاستهای آقای اوباما دفاع نمیکند. تحت کنترلگرفتن جنرال موتورز و کرایسلر، طرح نجات بانکها و موسسات مالی (که در زمان پرزیدنت بوش آغاز شد)، کسری بودجههای تریلیون دلاری، سیاست مجوزهای آلودگی، افزایش شدید اندازه و دامنه دولت فدرال همه و همه با مخالفتهای اکثریت مردم آمریکا مواجه شد و محبوبیت رییسجمهور را کاهش داد.
آقای اوباما در ۲۴ فوریه به کنگره گزارش داد که اصلاح خدمات سلامتی، مخارج میلیاردی بخش آموزش و سیاست مجوزهای آلودگی قابل خرید و فروش به منظور کاهش انتشار کربن برای احیای اقتصاد آمریکا ضروری بود. در واقع این کار یک حرکت هوشیارانه برای بهرهبرداری از رکود بود تا دولت بتواند سیاستهای لیبرالی مورد نظرش را به تصویب برساند که به هر حال به نتیجه نینجامید. دومین اشتباه آقای اوباما آن بود که وی فکر میکرد میتواند دید مردم آمریکا را تغییر دهد. وی خوش زبان و خونسرد است و میتواند به خوبی سخنرانی کند. اوباما در طول کمپین در مورد امید لفاظی میکرد و رای دهندگان را تحت تاثیر قرار میداد. این سخنرانی وی در دهم نوامبر سال ۲۰۰۷ بود که من را قانع کرد اوباما در انتخابات برنده میشود.
همانطور که میدانیم سخنرانیهایی که در جریان مبارزات انتخاباتی انجام میشود لازم نیست دقیق باشند. کاندیداها هم این را میدانند؛ اما سخنرانیهای یک رییسجمهور باید روی حساب باشد. رییسجمهور از طریق همین سخنرانیها نمایندگان را ترغیب میکند که به یک سیاست رای موافق دهند و نقطه ضعف اوباما در همین بخش است. اینجا دیگر لفاظی به کار نمیآید و برای همین است که آقای اوباما در دفاع از سیاستهایش، به خصوص طرح خدمات سلامتی، ناکام مانده است. رییسجمهور بخش عمده تابستان و اوایل پاییز را صرف قبولاندن طرح خدمات سلامتی خود کرد. وی سخنرانیهای زیادی ترتیب داد و در برنامههای تلویزیونی ظاهر شد. با این حال اعتبار طرح اوباما روز به روز بیشتر افت کرد.
سومین اشتباه آن بود که اوباما واکنش جمهوریخواهان را اشتباه پیش بینی کرده بود. جمهوریخواهان بعد از باختن در انتخابات کنگره و ریاستجمهوری بسیار آسیبپذیر شده بودند. آنها جرات نداشتند که رییسجمهور جدید را مورد انتقاد قرار دهند. اگر اوباما کمی کوتاه میآمد خیلی از جمهوریخواهان از طرحهایش حمایت میکردند و در این صورت اوباما میتوانست طرح محرک و دیگر سیاستهایش را با توافق بخش قابلتوجهی از جمهوریخواهان اجرا کند؛ اما او این شانس را از دست داد. تا ماه مارس، مخالفتهای زیادی با برنامههای اوباما صورتگرفت. در طول تابستان نیز بسیاری از فعالان مستقل زمانی که هزینه بالای سیاستهای اوباما مشخص شد، از وی فاصلهگرفتند. تا اواخر تابستان، جمهوریخواهان بیشترین مخالفتها را با طرحهای اوباما نشان دادند.
همه اینها به این معنی است که آقای اوباما میتوانست بدون اینکه چیز زیادی از دست بدهد، دستاوردهای خوبی داشته باشد. برای تغییر دادن جو سیاسی واشنگتن، اوباما میبایست آن دسته از نمایندگان کنگره را که علاقهای به طرحهای اوباما نداشتند، راضی میکرد. این کار البته باعث این میشد که هواداریگروههای لیبرال را تا حدودی از دست بدهد. به هر حال آقای اوباما این راه را انتخاب نکرد.
در حال حاضر در واشنگتن همه چیز مثل قبل است؛ اما تعداد لابیگرها افزایش یافته. این امر اصلا عجیب نیست؛ زیرا هر چه دولت بزرگتر باشد، لابیگری شدت میگیرد. اوباما باید برای سیاستهای خود حمایت کسب کند و در نتیجه جا برای لابیگران بازتر میشود. این در حالی است که اوباما قول داده بود که لابیگری در دولت او جایی ندارد. بنابراین چیزی عوض نشده به جز اینکه واشنگتن اکنون نسبت به قبل آرامش کمتری دارد.
* آقای بارنز عضو شورای سردبیری Weekly Standard است.
ارسال نظر