دایرهالمعارف اقتصاد
سرمایهگذاری - ۹ آذر ۸۸
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
در مدل هزینه کاربر یورگنسن، بنگاهها در صورتی یک دستگاه را خریداری خواهند کرد که درآمد اضافی حاصل از آناندکی بیشتر از هزینههای آن باشد. این پیشبینی مدل وی بنا به دو دلیل عمده موضوع بحثهای قابلتوجهی در میان اقتصاددانها بوده است، اولا بعضی از اقتصاددانهایی که به مطالعه رکود میپردازند دریافتهاند که قیود مالی بر سرمایهگذاری موثر بودهاند؛ یعنی معتقدند که برخی اوقات بنگاهها خواهان خرید ماشینآلات هستند و در صورت انجام این کار درآمد بیشتری خواهند داشت؛ اما قادر به این امر نیستند؛ چرا که بانکها به آنها پول قرض نمیدهند.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
در مدل هزینه کاربر یورگنسن، بنگاهها در صورتی یک دستگاه را خریداری خواهند کرد که درآمد اضافی حاصل از آناندکی بیشتر از هزینههای آن باشد. این پیشبینی مدل وی بنا به دو دلیل عمده موضوع بحثهای قابلتوجهی در میان اقتصاددانها بوده است، اولا بعضی از اقتصاددانهایی که به مطالعه رکود میپردازند دریافتهاند که قیود مالی بر سرمایهگذاری موثر بودهاند؛ یعنی معتقدند که برخی اوقات بنگاهها خواهان خرید ماشینآلات هستند و در صورت انجام این کار درآمد بیشتری خواهند داشت؛ اما قادر به این امر نیستند؛ چرا که بانکها به آنها پول قرض نمیدهند.
در ادبیات گسترده مربوط به این موضوع چنین نتیجهگیری شده که اگرچه نمیتوان بحرانهای پراکنده نقدینگی را از نظر دور داشت، اما اینگونه محدودیتها اثر قابل ملاحظهای بر اغلب بنگاههای بزرگ ندارند. این قبیل محدودیتهای نقدینگی با احتمال بیشتر بر بنگاههای کوچک تاثیر میگذارند.
دومین توسعه نظریه اصلی هزینه کاربر به نقش بسیار مهم رابرت مکدونالد و دانیل سیگل (۱۹۸۶) وابسته است. این دو خاطر نشان ساختند که وقتی درآمد اضافی حاصل از استفاده بنگاهها از ماشینآلات جدید تنها اندکی بیشتر از هزینههای این کار باشد بنگاهها نوعا به سرمایهگذاری مبادرت نخواهند کرد، بلکه برای آن که دست به کار شوند اضافه درآمد بزرگتری مورد نیاز است. علاوه بر آن به نظر میآید که مصرفکنندهها و بنگاهها به استفاده از تکنولوژیهای جدید بسیار بیمیل باشند. مک دونالد و سیگل مدلی را در رابطه با سرمایهگذاری شکل دادند که دلیل این امر را شرح میدهد. تحلیل آنها از دو ویژگی کلیدی برخوردار است که آن را از تحلیل یورگنسن متمایز میکند. اولا در این مدل آینده بسیار نامطمئن و نامشخص در نظر گرفته میشود و ثانیا بنگاهها مجبورند دستگاه جدیدی را که میخرند «به دقت وارسی کنند» و نمیتوانند انتظار داشته باشند که همواره بتوانند آن را به فروش برسانند؛ یعنی خرید ماشینآلات «برگشتناپذیر» است.
این دو ویژگی تحلیلها را تغییر میدهند؛ مثلا بنگاهی را در نظر بگیرید که به طور سنتی انرژی موردنیاز کورههای خود را با استفاده از زغالسنگ تامین میکند و میخواهد راجع به خرید یک کوره با سوخت گاز طبیعی و دارای راندمان بالاتر انرژی تصمیمگیری کند. فرض کنیم هزینه خرید این کوره در حال حاضر صددلار است؛ اما بازدهی آتی آن مشخص نیست. اگر قیمت گاز تغییر نکند، این بنگاه با راهاندازی کوره جدید چهارصددلار سود کسب خواهد کرد. با این وجود در صورتی که قیمت گاز طبیعی زیاد شود، این کوره جدید بیاستفاده خواهد ماند و بنگاه هیچ سودی بابت مالکیت آن به دست نخواهد آورد. از این رو اگر احتمال بروز هر یک از این دو حالت 5/0باشد و برای سادگی نرخ بهره را صفردرصد فرض کنیم، ارزش فعلی خالص انتظاری حاصل از خرید این دستگاه (سناریوی اول) عبات است از:
دلار ۱۰۰=۱۰۰-(۰×۵/۰)+(۴۰۰×۵/۰)
از آنجا که این پروژه دارای جریان نقدینگی انتظاری مثبت است، ممکن است خرید کوره در حال حاضر بهینه به نظر آید؛ اما اینگونه نیست. تصور کنید که اگر بنگاه همانند آنچه در سناریوی دوم نشان داده شده است، پیش از تصمیمگیری راجع به خرید این کوره تا انتشار اخبار جدید صبر کند چه اتفاقی روی خواهد داد. بنگاه مزبور با این کار عملا سود انتظاری خود را به میزان 50دلار افزایش خواهد داد. دلیل آن که این صبر کردن باعث بهبود وضعیت بنگاه مورداشاره میشود، آن است که اگر اخبار بدی شنیده شود (یعنی قیمت گاز طبیعی بالا رود) بنگاه میتواند با نخریدن این کوره از ضرر صددلاری خود پیشگیری کند. وقتی که این بنگاه در اتخاذ تصمیم درنگ میکند، اطلاعات بهتری را در قیاس با حالتی که در حال حاضر اقدام به خرید کوره کند به دست میآورد. توجه داشته باشید که اگر بنگاه میتوانست در صورت انتشار اخبار بد کوره را با همان قیمت خرید اولیه دوباره بفروشد، سود انتظاری حاصل از هر دو حالت یکسان میبود. اما این امر به دو دلیل غیرواقعگرایانه است: 1) بسیاری از تجهیزات بنگاهها به شکل سفارشی ساخته میشوند؛ به گونهای که وقتی نصب شدند از ارزش چندانی برای بنگاههای
دیگر برخوردار نخواهند بود یا هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. 2) اگر قیمت گاز افزایش یابد، کوره دارای سوخت گاز برای دیگران هم ارزش کمی خواهد داشت.
نتیجه کلی آن است که اگر عدم قطعیت در رابطه با آینده وجود داشته باشد و نصب ماشینآلات، هزینههای گمشده (یعنی هزینههایی که نمیتوان آنها را بازیابی کرد) به همراه داشته باشد، بهتر است بنگاه در اتخاذ تصمیم خود صبر کند و این کار برای آن سودآور خواهد بود. اگرچه تعیین مقدار دقیق این سود نیازمند عملیات ریاضی مفصلی است، اما استدلال سادهای در ورای آن قرار دارد. این تئوری به خوبی توضیح میدهد که چرا شرکتها نوعا تنها خواهان سرمایهگذاری در پروژههایی هستند که سود انتظاری بالایی داشته باشند.
سناریوی 1: مقدار سود انتظاری در صورتی که بنگاه در حال حاضر یک کوره جدید دارای سوخت گازی با قیمت 100دلار و با سود نامشخص در آینده خریداری نماید.
ویژگی برگشتناپذیری میتواند نوسانات زیادی که در سرمایهگذاری شاهد هستیم را توضیح دهد. با آغاز رکود بنگاهها با عدم اطمینان مواجه میشوند. در چنین شرایطی حالت بهینه برای هر بنگاه آن است که تا زمانی که مقداری از این عدم اطمینان برطرف شود، صبر کند. اگر بنگاههای زیادی دست به این کار بزنند، تغییرات شدیدی در میزان سرمایهگذاری روی خواهد داد. مطالعات اخیر صورت گرفته توسط ریکاردو کابالرو، ادواردو انگل و جانهالتیوانگر (۱۹۹۵) تایید میکند که این عوامل در تشریح دلایل کاهش سریع سرمایهگذاری در خلال رکود نیز اهمیت دارند.
این اقتصاددانها درک نسبتا واضحی از رفتار سرمایهگذاری بنگاهها دارند. بنگاهی که به دنبال حداکثر کردن سود خود است باید با استفاده از چارچوبی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت به بررسی سرمایهگذاری بپردازد. اگر این بنگاه نتواند سود خود را به حداکثر برساند سودآوری آن کمتر از بنگاههایی خواهد بود که سودشان را به حداکثر میرسانند و در نهایت از بازار رقابتی خارج خواهد شد. به عبارت دیگر، نیروهای داروینی شرکتهای بد را از بقیه جدا میکنند.
همانطور که در بالا ذکر شد، سرمایهگذاری نهایتا از چشمپوشی از مصرف، چه در داخل و چه در خارج ناشی میگردد. مطالعه رفتار مصرفکنندهها سختتر از رفتار بنگاهها است. نیروهای بازار که افراد غیرعقلایی را بیرون میرانند، بسیار ضعیفتر از آن دسته از نیروهای بازار هستند که شرکتهای بد را از آن خارج میکنند. بر این اساس مطالعه چگونگی تغییرات پسانداز که رکن اصلی سرمایهگذاری است، تقریبا بهاندازه بررسی رفتار سرمایهگذاری پیشرفت نکرده است. از آنجا که اگر بخواهیم اثر هرگونه سیاست سرمایهگذاری را به طور کامل درک کنیم باید عکسالعمل افراد در رابطه با پسانداز را بشناسیم و نیز از آنجا که چگونگی تغییر پسانداز به نحو ضعیفی درک میگردد، لذا هنوز کارهای زیادی باید صورت گیرد.
درباره نویسنده
کوین هست، مدیر مطالعات سیاستهای اقتصادی و عضو میهمان موسسه آمریکن اینترپرایز است. وی در مبارزات انتخابی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا مشاور اقتصادی جورج بوش و در انتخابات مقدماتی سال 2000 نیز مشاور ارشد اقتصادی جان مککین بود.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Aftalion, Albert. «La Réalité des surproductions générales: Essai d'une théorie des crises générales et périodiques.» Revue d'Economie Politique (۱۹۰۹).
Caballero, Ricardo, Eduardo Engel, and John C. Haltiwanger. «Plant Level Adjustment and Aggregate Investment Dynamics.» Brookings Papers on Economic Activity 2 (1995): 1-39.
Cummins, Jason G., Kevin A. Hassett, and Stephen D. Oliner. «Investment Behavior, Observable Expectations, and Internal Funds.» American Economic Review ۹۶, no. ۳ (۲۰۰۶): ۷۹۶-۸۱۰.
ارسال نظر