دایرهالمعارف اقتصاد
ابر تورم
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
تورم (inflation) عبارت است از افزایش پایدار سطح کلی قیمتها. تورم بالا را ابرتورم (Hyperinflation) مینامند. اگر چه آستانه ابرتورم اختیاری است، اما اقتصادها عمدا این واژه را به زمانهایی اختصاص میدهند که نرخ ماهانه تورم از ۵۰درصد بالاتر میرود.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
تورم (inflation) عبارت است از افزایش پایدار سطح کلی قیمتها. تورم بالا را ابرتورم (Hyperinflation) مینامند. اگر چه آستانه ابرتورم اختیاری است، اما اقتصادها عمدا این واژه را به زمانهایی اختصاص میدهند که نرخ ماهانه تورم از 50درصد بالاتر میرود.
در این نرخ تورم ماهانه، کالایی که روز اول ژانویه قیمتی معادل ۱دلار داشته باشد، در اول ژانویه سال بعد از قیمت ۱۳۰دلاری برخوردار خواهد بود.
ابرتورم پدیدهای عمدتا مختص قرن بیستم است. گستردهترین ابرتورم مطالعه شده، تورمی است که پس از جنگ جهانی اول در آلمان روی داد. نسبت شاخص قیمتها در آلمان در نوامبر 1923 به آگوست 1922(تنها پانزده ماه پیش از آن)، 1010×02/1 بود. این عدد بزرگ هم ارز نرخ تورم ماهانه 322درصد است. در شانزده ماهی که ابرتورم در این کشور حاکم بود، سطح قیمتها به طور متوسط در هر ماه چهار برابر میشد. اگر چه تورم شدید آلمان شناخته شدهتر از ابرتورم مجارستان است، اما تورمی که بعد از جنگ جهانی دوم در این کشور روی داد بسیار بزرگتر بود. سطح عمومی قیمتها در مجارستان در فاصله آگوست 1945 تا جولای 1946 با نرخ حیرتآور بیش از 19000درصد در ماه یا 19درصد در روز افزایش یافت. حتی این ارقام بسیار بزرگ نیز تورمی که در بدترین روزهای ابرتورم در این کشورها تجربه شد را کمتر از واقع بیان میکنند. در اکتبر 1923 سطح قیمتها در آلمان با نرخ 41درصد در روز بالا میرفت. همچنین در جولای 1946 قیمتها در مجارستان در هر روز بیش از 3برابر میشد.
اما چه چیزی ابرتورم را به وجود میآورد؟ هیچ شوکی هر قدر هم که شدید باشد نمیتواند به تنهایی رشد سریع، مداوم و پایدار قیمتها را توجیه کند. خود دو جنگ جهانی باعث بروز ابرتورم در آلمان و مجارستان نشدند. نابودی منابع در حین جنگ میتواند دلیلی برای بالاتر رفتن قیمتها در این دو کشور بعد از جنگ نسبت به قبل از آن باشد، اما خود این دو جنگ نمیتوانند توضیحدهنده این باشند که چرا قیمتها در خلال دورههای ابرتورم به طور پیوسته و با نرخی سریع افزایش یافتند.
ابرتورمها به دلیل رشد بسیار سریع عرضه «اسکناس» به وجود میآیند. این تورمهای شدید زمانی اتفاق میافتند که مراجع پولی و مالی یک کشور برای پرداخت هزینههای بالای دولت، دائما مقادیر عمدهای پول منتشر کند. تورم در عمل شکلی از مالیات است که در آن دولت به بهای متضرر شدن افرادی که پول را نزد خود نگه میدارند سود میکند(زیرا باعث میشود ارزش این پول کاهش یابد). میتوان ابرتورمها را طرحهای مالیاتی بسیار بزرگ دانست. در خلال ابرتورم آلمان، تعداد واحد پول در جریان در این کشور با ضریب 32/7 × 109 افزایش یافت. این افزایش در عرضه پول در مجارستان معادل 19/1 × 1025 بود. این ارقام از رشد تجربه شده در قیمتها کمتر هستند. اما این که افزایش قیمتها سریعتر از عرضه پول باشد چه معنایی دارد؟
اقتصاددانها در بحث از آنچه در زمان افزایش سریع قیمتها در رابطه با نگهداری پول روی میدهد، از مفهومی به نام «مقدار واقعی پول» استفاده میکنند. مقدار واقعی پول که برخی اوقات «قدرت خرید پول» نامیده میشود، برابر است با نسبت حجم پول نگهداشته شده به سطح قیمتها. فرض کنید یک خانواده نوعی، بسته مشخصی از کالاها را مصرف میکند. مقدار واقعی پول، تعداد بستههایی را اندازهگیری میکند که خانوادهها میتوانند با پولی که در اختیار دارد خریداری نمایند. خانوادهها در دورههای تورم پایین، تراز واقعی پولی بیشتری را حفظ میکنند، چرا که انجام چنین کاری راحت است، اما در دورههای تورم بالا، تراز واقعی پولی کمتری نگهداری میکنند تا از «مالیات» تورمی اجتنابورزند. بنابراین آنها برای پرهیز از مالیات تورمی بخش بزرگتری از ثروت خود را در قالب داراییهای فیزیکی نگهداری میکنند. با خرید این کالاها از جانب مصرفکنندهها قیمتها زیادتر شده و تورم افزایش مییابد. شکل ۱ ترازهای واقعی پول و تورم را از آغاز سال ۱۹۱۹ تا آوریل ۱۹۲۳ در کشور آلمان نشان میدهد. این نمودار نشاندهنده آن است که آلمانیها با افزایش تورم، تزارهای واقعی را کاهش
دادند. آخرینهای ماههای ابرتورم آلمان در این نمودار به تصویر کشیده نشدهاند، زیرا نرخ تورم در این ماهها آن قدر زیاد بوده است که در مقیاس این نمودار نمیگنجد.
ابرتورمها به خود استمرار میبخشند. فرض کنید دولتی برای تامین مالی مخارج خود اقدام به چاپ پول کند و این کار را در ابتدا با افزایش حجم پول به میزان 10درصد در ماه آغاز کند. نرخ تورم به زودی افزایش یافته و مثلا به 10درصد در ماه میرسد. این دولت درخواهد یافت که دیگر نمیتواند با پولی که به چاپ میرساند، خرید چندانی انجام دهد و احتمالا با افزایش بیشتر نرخ رشد پول به این شرایط واکنش نشان میدهد. در این جا چرخه ابرتورم آغاز شده است. در خلال تورم شدید کشمکشی طولانی میان مردم و دولت در خواهد گرفت. مردم تلاش میکنند تمام پولی که به دست میآورند را به سرعت خرج کنند تا از مالیات تورمی اجتناب ورزند و دولت نیز با افزایش بیشتر نرخ چاپ پول به افزایش تورم واکنش نشان میدهد.
اکثر اقتصاددانها موافقند که تورم حتی با وجود درآمد حاصل از مالیات تورمی و اعوجاج ناشی از مالیاتهای دیگر رفاه اقتصادی را کاهش میدهد.
نمودار یک
در خلال ابرتورم در آلمان، مقدار واقعی پول با افزایش تورم کاهش یافت
ابرتورمها چگونه به پایان میرسند؟ پاسخ معمول آن است که دولتها مجبور میشوند رشد سریع حجم پول را متوقف سازند. مدافعان این دیدگاه پایان ابرتورم در آلمان را شاهدی بر ادعای خود میدانند. آلمان در اواخر 1923 دست به اصلاحات پولی زد و واحد پول جدیدی موسوم به rentenmark را به وجود آورد. دولت این کشور متعهد شد که این واحد پول جدید را میتوان در صورت تقاضا به اوراق بهاداری تبدیل کرد که ارزش خاصی بر حسب طلا داشته باشد.
طرفداران این پاسخ معمولا اعتقاد دارند که تضمین قابلیت تبدیل، به گونهای مناسب، به عنوان تعهدی برای توقف چاپ سریع پول در نظر گرفته میشود.
دیدگاه دیگری که برخی از اقتصاددانها به آن معتقدند این است که برای پایان ابر تورم، نه تنها به اصلاحات پولی، بلکه همچنین به تغییرات مالی نیاز است. براساس این دیدگاه اصلاحی موفقیتآمیز است که حاوی دو تعهد باورپذیر از جانب دولت باشد. اولین مورد، تعهد به توقف رشد سریع اسکناس است. مورد دوم تعهد به متعادل کردن بودجه دولت است. این تعهد دوم برای موفقیت اصلاحات نیاز است، زیرا انگیزه دولت برای متوسل شدن به مالیات تورمی را از میان برده یا حداقل کاهش میدهد. اگر دولت به متعادل نمودن بودجه متعهد شود مردم میتوانند باور کنند که در آینده نزدیک، رشد پول دوباره افزایش پیدا نخواهد کرد. توماس سارجنت، از مدافعان دیدگاه دوم بر این باور است که اصلاحاتی که در سال 1923 در آلمان انجام شد موفقیتآمیز بود، زیرا بانک مرکزی مستقلی را به وجود آورد که میتوانست از پولی کردن کسری دولت سر باز زند و همچنین طرحهایی را برای افزایش مالیات و کاهش مخارج دولت در برداشت. نقطهنظر سارجنت را میتوان این گونه نیز در نظر آورد که ابرتورمها زمانی به پایان میرسند که مردم به شکل منطقی باور کنند که نرخ رشد پول هم در حال حاضر و هم درآینده به سطوح نرمال
کاهش خواهد یافت.
اما ابرتورمها چه اثراتی به همراه دارند؟ یکی از اثرات ابر تورمها که عواقب جدی به دنبال دارد، تخصیص دوباره ثروت است. ابرتورمها ثروت را از مردم عادی که پول نگهداری میکنند به دولت که به چاپ پول میپردازد، انتقال میدهند. ابر تورمها همچنان باعث میشوند در صورتی که قرارداد اعطای وام پیش از بدتر شدن تورم امضا شده باشد، وام گیرندهها به بهای ضرر وام دهندهها سود ببرند. همچنین بنگاههایی که ذخایری از مواد خام و کالاهای تولید شده را نگهداری میکنند به قیمت متضرر شدن عموم مردم منتفع میشوند. در آلمان مستاجرها به بهای ضرر صاحبان املاک سود بردند، زیرا سرعت رشد سقف اجارهها معادل سرعت افزایش سطح عمومی قیمتها نبود.
کنستانتینو برسچیانی تورونی بر این باور است که ابرتورم، ثروت طبقات با ثبات در آلمان را نابود کرد و دستیابی ناسیونال سوسیالیستها (نازیها) به قدرت را آسانتر نمود.
ابرتورم با دور کردن مردم از مبادلات پولی و وادار کردن آنها به روی آوردن به تهاتر (مبادله پایاپای) کارآیی اقتصاد را کاهش میدهد. همانطور که میدانیم استفاده از پول برای انجام مبادله در یک اقتصاد معمولی کارآیی بسیار زیادی دارد. اما در خلال دوران ابر تورم افراد ترجیح میدهند که پرداخت به آنها در قالب کالا صورت بگیرد تا بدین شکل از مالیات تورمی اجتناب ورزند. در این شرایط در صورتی که پرداخت به مردم با استفاده از پول انجام شود، آن پول را با حداکثر سرعت ممکن خرج خواهند کرد. در آلمان کارگرها دستمزد خود را دو بار در روز دریافت میکردند و خرید خود را در اواسط روز انجام میدادند تا از کاهش بیشتر ارزش درآمدهای خود جلوگیری نمایند. ابر تورم، یک بازی بیثمر «سیبزمینی داغ» (hot potato) است که در آن افراد برای آنکه از نگهداری اسکناس پرهیز کنند، منابع با ارزش خود را مصرف میکنند.
ابرتورمها میتوانند به رفتاری منجر شوند که در شرایط معمول، غیرعادی تلقی خواهد شد. جرالد فلدمن در کتاب خود با عنوان «بی نظمی بزرگ» نقل میکند که در یک شرکت کوچک دستمزدهای کارکنان در یک چرخ دستی جابهجا میشد، زیرا تعداد اسکناسهای موردنیاز برای پرداخت دستمزد آنها در خلال تورم بسیار زیاد شده بود (فلدمن، 1993، ص 680) کوربیس که یک منبع عکس اینترنتی است (www.corbis.com) تصویری از یک زن آلمانی را نشان میدهد که اسکناسهای خود را در اجاقش میسوزاند، چرا که حرارت ناشی از انجام این کار بیشتر از حالتی است که از این اسکناسها برای خرید سوختی دیگر استفاده شود. یک تصویر دیگر کودکان آلمانی را نشان میدهد که در خیابان مشغول بازی با دستههای پول هستند.
نمونههای جدیدتر تورم بسیار زیاد عمدتا در آمریکای لاتین و کشورهای بلوک شوروی سابق روی دادهاند. آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، پرو و اروگوئه همگی در فاصله ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۷ سالانه نرخ تورم متوسطی برابر با ۱۲۱درصد را تجربه کردند. در سال ۱۹۸۵ قیمتها در بولیوی ۱۲۰۰۰درصد زیاد شد. در پرو نیز در ۱۹۸۸ تورم قابل توجهی روی داد و در آن سال قیمتها نزدیک به ۲۰۰۰درصد یا ۳۰درصد در ماه بالا رفتند. با این وجود تایر واتکینز نشان میدهد که ابرتورم در فاصله ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ در یوگسلاوی به بالاترین سطح خود رسیده است.
کشورهای آمریکای لاتین که به تورمهای شدیدی دچار بودند، پدیدهای موسوم به «دلاریشدن» (dollarization) یا استفاده از دلار آمریکا به جای واحد پول داخلی را تجربه کردند. با افزایش تورم، مردم به این باور میرسند که واحد پول خودشان، ابزار خوبی برای ذخیره ارزش نیست و تلاش میکنند پول داخلی خود را با دلار جایگزین نمایند. در 1973 نوددرصد از سپردههای دیداری در بولیوی با استفاده از پزوی این کشور انجام میشد. این در حالی است که در سال 1985 یعنی سالی که در بولیوی ابرتورم روی داد، بیش از 60درصد از مانده سپردههای دیداری بر حسبدلار بود.
اما چه چیزی باعث بروز تورم در آمریکای لاتین شد؟ بسیاری از کشورهای این منطقه مقادیر زیادی را در خلال دهه ۱۹۷۰ قرض کردند و موافقت کردند که بازپرداخت بدهیهای خود را با دلار انجام دهند. اما با افزایش نرخهای بهره بازپرداخت این بدهیها برای تمامی این کشورها بسیار سخت شد. کشورهایی که تورم زیادی را تجربه میکردند، همان کشورهایی بودند که با چاپ پول به افزایش هزینهها پاسخ دادند.
ابرتورم در بولیوی شاهدی بر این مدعا است. الیانا کاردوسو شرح میدهد که هرنان سیلس سوازو در 1982 به ریاست یک ائتلاف چپگرا رسید که میخواست تقاضا برای افزایش مخارج دولت در برنامههای داخلی را برآورده سازد، اما با رشد تعهدات مربوط به بدهیها و کاهش قیمت قلع (که کالای صادراتی این کشور بود) با مشکل مواجه گردید. دولت این کشور با چاپ پول به این شرایط واکنش نشان داد. این دولت در مواجهه با کمبود منابع مالی تصمیم گرفت به جای آنکه درآمدهای خود را از طریق افزایش مالیات بر درآمد بالا برده یا سایر مخارج خود را کاهش دهد، آن را به واسطه مالیات تورمی افزایش دهد.
ارسال نظر