جنگ نابرابر

پگاه آهنگرانی و طناز طباطبایی، پشت صحنه «صداها»

نگاه سوم- ساعاتی پس از صحبت‌های مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی در خصوص رفع مشکل اکران فیلم صداها، همان‌طور که انتظار می‌رفت سینماها از اکران بی‌حاشیه فیلم جلوگیری به عمل آوردند و هر کدام در تک سانس‌هایی به پخش صداها پرداختند. این مساله باعث شد تهیه‌کننده، کارگردان و فیلمنامه‌نویس صداها هر کدام از زاویه‌ای به بررسی این وضعیت پرداختند و سعی کردند در شفاف کردن اوضاع حال حاضر سینمای ایران دستی بالا بزنند. این ماجرا ظاهرا ادامه دارد و ما هم به عنوان رسانه‌ای مستقل که در مقاطع مختلف از بخش خصوصی و فیلم‌های خوب این بخش حمایت کرده است، سعی می‌کنیم این ماجرا را تا به آخر و تا رسیدن به یک وضعیت پایدار برای اکران صداها و فیلم‌هایی از این قبیل ادامه ‌دهیم.

«شارلاتان»ها رییس را دور ‌زدند!

علی واجد سمیعی در نامه سومش به عنوان تهیه‌کننده صداها سعی کرده از رییس اداره نظارت ناامید نباشد، به‌رغم اینکه می‌گوید سجادپور را هم دور زده‌اند: «خوش خیالانه تصور می‌کردیم وقتی مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی در خبری رسمی اعلام می‌کند که «مشکل صداها حل شده است» و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها آن را منتشر می‌کنند؛ یعنی در این سینما قانون حرف اول و آخر را می‌زند و آدم‌های فرصت طلب و شارلاتان دیگر دستشان از تعرض به حقوق دیگران کوتاه است؛ اما کاش این‌طور بود. کاش در این سینما کمی «عدالت» حاکم بود. کاش «صداها» هم حس می‌کرد می‌تواند تکثیر شود و سینمای ایران را صاحب شخصیت کند! اما انگار قرار است همه‌چیز گونه دیگری باشد. ما که از ابتدا یک اکران ساده برای صداها می‌خواستیم، ما که اصلا ادعای فیلم فرهنگی نداشتیم، ما که ادعا نکردیم فیلممان مثل فیلم‌های بعضی آقایان قرار است میلیاردها تومان نصیب ما بکند، ما فقط ادعا کردیم یک فیلم خوب ساخته‌ایم و پای این حرف هم ایستاده‌ایم. این دیگر چه سینمایی است که همه جور فیلمی در آن روی پرده می‌رود و بدون مشکل اکران می‌شود؛ الا فیلم خوب؟! با این اوصاف چه باید کرد؟ باید فیلممان را از روی پرده پایین بکشیم؟ باید به این ظلم آشکار تن بدهیم؟ یا باید با آن «بجنگیم»؟ ما راه سوم را برگزیده‌ایم و همین جا اعلام می‌کنیم صداها را تا اوایل هفته آینده روی پرده نگه می‌داریم و تا بررسی اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی ارشاد منتظر می‌مانیم، بلکه بتوانیم حقمان را بی‌آنکه پای خیلی چیزهای دیگر را وسط بکشیم بگیریم. ما به حرف‌های مدیر کل اداره نظارت ارزشیابی معاونت سینمایی اعتماد کردیم، نمی‌دانستیم «شارلاتان»ها ایشان را هم بازی می‌دهند و دور می‌زنند؟! به هر حال در این وضعیت که قرار است بایستیم، باید خیلی از مسائل روشن شود. پس با این حساب تا بیانیه بعدی امیدواریم و دعا می‌کنیم این مساله حل شده باشد و ما هم گوش به نقد منتقدان سینمای ایران بسپاریم و نقایص کارمان را برطرف کنیم، و مجبور به انجام کارهایی که دوست نداریم، نشویم.»

میعاد در لجن

سعید عقیقی، فیلمنامه‌نویس صداها هم آستین بالا زد و وارد گود شد. او در یادداشتی با عنوان «میعاد درلجن» به تندی و تیزی هر چه تمام‌تر نوشت: «این را نمی‌نویسم که چیزی را تغییر دهم؛چون دریافته‌ام که خوشبوترین گل نیز تعفن مرداب صدسال مانده را تغییر نخواهد داد. این را می‌نویسم که در تاریخ بماند؛ که کسی در آینده بداند که جز مشتی چاپلوس و لوده و مزدور و مزور و شارلاتان و هفت رنگ و ریاکار؛ که چارچنگولی بر روح و ذهن و باور هنر دوستان چسبیده بودند و رهاشان نمی‌کردند، کسان دیگری نیز در این سال و زمانه بر این خاک می‌زیسته‌اند و آن که از پس کاروان می‌آید با خود نگوید که اینان همگی مشتی دون پایه و فرومایه بودند و به ماندن نمی‌ارزیدند.

شاید کسانی باشند که این راه را بگیرند و بیایند و امیدوارباشند که عرصه به تمامی از آن دونان و فاسدان نبوده و نخواهد بود و صحنه یکسر ازمردمی ومردمان خالی نمانده است و نمی‌ماند.» عقیقی در بخش دیگری از نوشته‌اش آورده است: «چه کسی گفته است که برای بالابردن تعداد تماشاگران، باید تئوری «کاباره ارزان قیمت» را که همان پنجاه سال پیش هم کهنه به نظر می‌آمد، دوباره علم کرد؟ محافل سینمایی که فقط در زمینه دریافت بودجه برای برگزاری جشن‌ها پیداشان می‌شود، امروز کجا هستند؟ شش سال از اکران واپسین فیلم‌نامه ساخته شده‌ام می‌گذرد: شب‌های روشن، که با مظلومیت تمام، در سکوت کامل و فقط در سه سینما به نمایش درآمد، امروز دلبستگان بسیاری دارد که به خاطر دیدن لودگی و فرومایگی به سینما نمی‌آمدند و نمی‌آیند و امروز با سینما قهرند؛ چون فیلمی نمی‌یابند که به شعورشان احترام بگذارد...و امروز نوبت به صداها رسیده است. به راستی چه کسی از اکران موفق چنین فیلم کوچک و جمع و جوری ممکن است به خود بلرزد و با تمامی امکانات مانع ارتباط مخاطبان با فیلم شود؟ چرا روزی یک سانس و آن هم تمامی سانس‌های مرده چند سینما طوری برنامه‌ریزی شود که حتی دوستداران صداها هم نتوانند فیلم محبوب شان را ببیند؟ مشکل اصلی این نیست که چنین فیلم‌هایی امکان مقایسه میان اندیشه و جهل را به وجود می‌آورند؟ و نکته در این نیست که همین فیلم‌های کوچک مشت دروغگوهای بزرگ را به سادگی باز می‌کنند؟ فیلم‌هایی که هزینه‌شان چند برابر صداها است و دستاوردشان چیزی جز شرمساری و تمسخر نیست؟

صمیمانه امیدوارم هرچه زودتر «گروه فیلم‌های بی‌فرهنگ» نیز با همین عنوان به وجودآید و جشنواره‌ای برای آنها به وجود آید و «زرشک زرین» نیز که امروز برای ربودنش رقابت از هر زمان دیگری شدیدتر است، به محصولات شایسته و فرح بخش سینمای «ملی» ایران که در عین نارضایتی ملت همچنان به حیات انگلی و ننگین خود ادامه می‌دهد، با عزت و احترام فراوان اهدا شود و حمایت های بی حساب و کتابی که در طول سال‌ها نثار چنین خزعبلاتی شده، جایگاه خود را بیابد. خوشبختانه فهم تماشاگر ما هنوز تا سطح تهیه‌کنندگان فیلم فارسی پایین نیامده و به‌رغم کوشش مافیای تولید، مافیای سینمادار و مافیای سینمایی نویس که در حقارتی وصف‌ناپذیر، ذره بین به دست به دنبال «ساختار فیلم فارسی» می‌گردد، هنوز فرق بین فیلم جدی و مهمل را تشخیص می‌دهند. میعاد ما با مشتاقان فیلم جدی، حتی در میان لجن نیز پابرجا است. شب‌های ما هنوز روشن است و صداهایمان همچنان رسا است.

دست نگه دارید، صداها را اکران نکنید!

فرزاد موتمن، کارگردان صداها هم در نامه‌ای پا را فراتر گذاشته و از تهیه‌کننده خواسته فیلم را با این وضعیت از پرده پایین بکشد: «عده‌ای بار دیگر با متدهای سفسطه گرایانه، گانگستریستی و ایجاد فضایی جعلی، سعی دارند ثابت نمایند که فقط فیلم‌های مورد علاقه خودشان را می‌فروشند تا بلکه بتوانند همچنان بر تعداد سالن‌های خود بیفزایند و «صداها» را از ابتدایی‌ترین حق خود که برخورداری از اکرانی بسیار معمولی است، محروم کنند.

سال‌هاست که اقلیتی از تهیه‌کنندگان سینمای ایران، با در اختیار گرفتن کلیه امکانات اکران، به این باور غلط که تنها فیلم‌هایی که حتی از معیارهای فرهنگی عمومی جامعه هم عقب‌ترند، می‌فروشند، دامن زده‌اند و بدین ترتیب هم به دست‌اندرکاران سینمای ایران اهانت کرده‌اند و هم به شعور مخاطب و هم راه را برای رشد سینما و مخاطبش دشوار کرده‌اند. اگر ۱۰ سال پیش، هنگامی که فیلم اولم «هفت پرده» را می‌ساختم، احساس می‌کردم که باید برای ساخت فیلم خوب مبارزه کرد، متاسفم که بگویم امروز، مهمترین وظیفه ما، جنگیدن برای اکرانی بسیار معمولی و آبرومند است. در چنین شرایطی، هرچند برایم دردناک است، اما گویا مجبورم از تهیه‌کنندگان «صداها» بخواهم فعلا از اکران فیلم جلوگیری نمایند تا شاید مسوولان سینمایی کشور و نهادهای صنفی بتوانند به این شرایط آشفته و غیرطبیعی که بر اکران سینمای کشور تحمیل می‌شود سامان بدهند و دست زورمداران قلدر را کوتاه نمایند. چرا باید در شرایطی به اکران ادامه داد که «صداها» واقعا اکران نشده است.»

و این ماجرا دارد آرام آرام شکل جنگی نابرابر را به خود می‌گیرد که بازنده‌اش هیچ‌کس جز مردم نیستند. همان مردمی که عده‌ای سنگشان را به سینه می‌زنند و «کمدی» تحویلشان می‌دهند از ابتدایی‌ترین حقش؛ یعنی دیدن «صداها» محروم شده است.