«اگر به دنبال این هستیم که آدم‌ها حرف ما را بفهمند باید ظرفیت نقد و نقدپذیری را در خود بالا ببریم. این مساله ازلی و ابدی فرهنگ ماست.» اینها جملات پایانی مقاله «قاعده شکنی» بود که در صفحه ۳۰ روز ۱۲ مهر در نقد نظر سنجی «بهترین فیلم‌های زندگی ما» (شماره ۴۰۰ ماهنامه فیلم) به قلم علیرضا مجمع چاپ شد. در آن مطلب البته قصد تاختن به هیچ‌کس نبود (همان‌طور که همانجا هم گفته شده بود). رضا کاظمی، یکی از این منتقدان که نام او در بخشی از آن مطلب آمده بود، پاسخی داده است که بنا بر اخلاق حرفه‌ای آن را به چاپ می‌رسانیم.

با سلام و احترام

در روزنامه دنیای اقتصاد به تاریخ ۱۲ مهر، مطلبی در تحلیل انتخاب بهترین فیلم‌ها توسط منتقدان سینما در شماره ۴۰۰ مجله فیلم منتشر شده است که از این جانب با توهین و تمسخر بسیار نام برده است. اساسا به کار بردن لحنی چنین سرشار از نفرت و مضحکه در یک روزنامه، درباره هر انسانی جای تاسف و شگفتی بسیار دارد. من عضو انجمن منتقدان سینمای ایران هستم و دو سال است که به عنوان منتقد فیلم همکاری مستمر با مجله‌های فیلم، فیلم نگار و صنعت سینما دارم. کافی است چند سطری که غیرمنصفانه و بی‌محابا به من تاخته شده را بخوانید تا خودتان قضاوت کنید که چه نیت و قصدی از این لحن غیرمحترمانه در کار است. نویسنده که ظاهرا تسلط چندانی بر سینما و ادبیات ندارد و فیلم بین خوبی هم نیست و مدام فرافکنی می‌کند، جدا از همه تحقیرهای دیگر با نگاه سرشار از نفرتش به دو نکته اشاره کرده که اتفاقا نشان از بی‌اطلاعی او از مواردی است که نام برده است. من در یادداشت کوتاهم که در پس انتخاب‌هایم آمده اشاره طنزآمیزی به تماشای بخشی از فیلم «ارتش سایه‌ها»ی ژان پیر ملویل داشتم که در میان نویس پایانی فیلم می آید و ما به‌ازای تصویری ندارد و من در یادداشتم در مجله فیلم این مورد را به عنوان یک جور شوخی مطرح کرده بودم. ایشان جز این گاف بزرگ گویا عبارت «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند »که عنوان مجموعه داستان کوتاه شناخته شده و تحسین شده زنده یاد بیژن نجدی است را هم نشنیده‌اند و باز هم این اشاره اینجانب را با بی خبری هرچه تمام به خیال خود به تمسخر کشانده‌اند. گمان می‌کنم همین دو نکته برای تایید غرض ورزی نویسنده این مطلب کفایت می‌کند. جز این دو اجحاف عینی و ملموس، برای نگاه حقارت بار ایشان در بقیه گزاره‌هایشان توضیحی ندارم؛ چون در هر حال نظر شخصی ایشان است و لااقل برای خودشان محترم است و من نیز تمایلی به شناخته شدنی از آن دست که ایشان ذکر کرده‌اند، ندارم. من با گذر سه دهه از عمر و با وجود فعالیت مستمر ادبی و هنری‌ام، نه تازه فیلم بین شده‌ام و نه نیازی به خودنمایی برای شناخته شدن دارم. برایم اصلا عجیب نیست که نویسنده محترم این مطلب، خواننده مجله‌های سینمایی نباشند؛ ولی می‌توانستند دست کم به خود زحمت نگارش نام من و یک کلیک ساده در گوگل می دادند تا این‌گونه نوشته شان را به تحقیر و خشم‌آلوده نکنند. در هر حال، زمان داور بی‌رحمی است که فارغ از هر مضحکه و تحقیر، به قضاوت رفتار و گفتار ما می‌نشیند، به ویژه بر هرآنچه که مکتوب و به بایگانی روزگار سپرده می‌شود. پیروز و مستدام باشید.