برای ناصر تقوایی مترادف واژه حسرت و دریغ

علیرضا مجمع

وقتی قرار است از ناصر تقوایی حرف بزنیم علاوه بر طعم شیرین لذتی که از حس نوستالژیک به یاد آوردن فیلم‌هایش در کاممان می‌آید،بیشتر به واژه‌هایی فکر می‌کنیم که با نبود زایش و نساختن مترادف است. به این فکر می‌کنیم که چرا تعداد فیلم‌هایی که از ناصر تقوایی ساخته نشده یا نیمه کاره مانده است از فیلم‌هایی که ساخته بیشتر است و می‌شود حتی شاخص ترین‌هایشان را هم نام برد؛ رومی‌و زنگی،چای تلخ و جهان پهلوان وسریال میرزا کوچک خان که این دو تای آخری را بهروز افخمی‌ساخت.دلیل این نساختن‌ها هر چه باشد خیلی اهمیت ندارد.مهم این است که ناصر تقوایی در طول ۴۰ سال تنها شش فیلم ساخته است و یک سریال تلویزیونی که به جرات بهترین سریال تاریخ تلویزیون ایران است؛ اما کدام تماشاگری است که فیلم‌های سینمای ایران را ببیند و علاقه‌مند به این سینما باشد و دست کم دو فیلم تقوایی در میان انتخاب‌های عمرش نباشد.مگر می‌شود از آرامش در حضور دیگران، نفرین، صادق کرده، ناخدا خورشید، ای ایران و کاغذ بی‌خط به سادگی گذشت.مگر قدم زدن سرهنگ با مارش نظامی(آرامش در حضور دیگران)،سکانس قتل خواجه ماجد (ناخدا خورشید)، یا دیوونه بازی‌های رویا (کاغذ بی‌خط) فراموش می‌شود؟ اما همچنان حسرت فیلم نساختن «استاد ناصر تقوایی» همچنان با ماست ونام او مترادف واژه حسرت و دریغ است، حتی الان که خانه سینما برایش بزرگداشت گرفته و می‌خواهد تقدیرش کند.