اقتصاد گمراه‌کننده
ویلیام ایسترلی
مترجم:‌محسن رنجبر
«اقتصاد گمراه‌کننده» (False Economy) کتابی راجع به این مساله است که موفقیت‌ها و مصیبت‌های اقتصادی چگونه دنیا را شکل داده‌اند و چرا زمانی که تصمیماتی اخذ شده‌اند، تغییر روال تاریخ بسیار مشکل است.

ایده اساسی این کتاب آن است که تصمیمات هوشمندانه یا احمقانه ما بر موفقیت آمیز بودن یا نبودن توسعه اقتصادی کشور‌ها تاثیر دارند، اما این موفقیت همچنان جای تعجب دارد.
با این حال خواننده این کتاب برای این که به این نظر یا هر ایده اساسی دیگری برسد باید تلاش کند. به نظر می‌رسد که آلن‌بیتی، سردبیر بخش تجارت جهانی FT در بخش عمده‌ای از این کتاب جالب، اما گاها کلافه‌کننده از مقدمه مشهور مارک تواین در کتاب ماجراهای‌هاکلبری فین پیروی کرده است: «افرادی که به دنبال آن هستند که در این گزارش انگیزه‌ای بیابند، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت، آن‌هایی که تلاش کنند تا نکته‌ای اخلاقی در آن پیدا کنند، تبعید خواهند شد و آن‌هایی که به دنبال توطئه در آن باشند، کشته خواهند شد.»
وقتی که من این کتاب را مطالعه می‌کردم، مضامینی در ذهن من شکل گرفتند که اغلب با یکدیگر تناقض داشتند. بیتی می‌گوید باید از تاریخ اقتصاد درس‌هایی بیاموزیم، اما این درس‌ها غالبا واضح و آشکار نیستند.
بیتی یک ژورنالیست اقتصادی افسانه‌ای است که قضاوت‌های تحلیلی‌اش به میزانی تقریبا برابر با تفاوت درآمدی که او میان بوتسوانا و سیرالئون گزارش می‌کند، از همکارانش بهتر است.
در هر فصل از این کتاب به موضوعی خاص (شهرها، مذهب و...) پرداخته می‌شود و داستان‌ها و گزارش‌های جداگانه‌ای که در آن آمده‌اند، مسحور‌کننده هستند. ناتوانی این کتاب در ارائه یک نکته واضح و آشکار به این دلیل است که بیتی آن قدر صداقت دارد که همه مطالب خود را در یک تئوری جامع درباره دلایل موفقیت و شکست کشورها جمع نکند.
بیتی به گونه‌ای دقیق کاهش اعتماد به نفس اقتصاددان‌ها درباره توانایی شان جهت توصیه سودمند در این باره که کشورهای «در حال توسعه» چگونه می‌توانند به سرعت رشد پیدا کنند را نشان می‌دهد. وی همچنین دلایل این امر را به درستی بازگو می‌کند که عبارتند از؛ موفقیت‌ها و شکست‌هایی که غالبا ما را «متعجب» می‌سازند. نمونه‌های زیادی از این قبیل موارد تعجب‌آمیز به ما ارائه شده است و تئوریسین‌های کلامی موفقیت‌های اقتصادی به طور معمول پروتستانتیسم را مورد ستایش قرار می‌دهند. آنها آیین کنفوسیوسی را محکوم می‌کردند، اما بعد زمانی که آسیای شرقی رشد پیدا کرد، آن را ستایش کردند. امروزه نیز که نمونه‌های موفقیت مسلمانان مثل مالزی عملکرد دائما بهتری نسبت به همتاهای مسیحی خود از قبیل فیلیپین دارند، این جبرگراهای مذهبی همچنان راجع به این که آیا اسلام مانع رشد است یا خیر، سرگردان مانده‌اند.
بیتی نشان می‌دهد که فساد نیز یکی از عوامل ایجاد وضعیت مصیبت بار آفریقا است، اما به وضوح کشورهای آسیای شرقی از همان میزان فساد رنج نمی‌برند.
این کتاب مملو از معماهای جالب است. دره رودخانه نیل یکی از حاصلخیزترین نقاط روی زمین است، با این حال مصر نیمی از گندم مصرفی خود را وارد می‌کند. پرو بازار مارچوبه آمریکا را به تسخیر خود در آورده است، نه ایالت کالیفرنیا. غرب آفریقا از موقعیت و آب و هوایی عالی برای تولید کوکایین جهت مصرف در اروپا برخوردار است، اما کوکایین در عوض در کلمبیا که بسیار از این منطقه دور است به تولید می‌رسد و سپس از مسیر غرب آفریقا به اروپا ارسال می‌شود.
توضیحات بیتی که بهترین بخش از کتاب او می‌باشند، راجع به حیطه مورد علاقه خود او یعنی تجارت بین‌المللی هستند. بیتی در یک ظاهر نظر جالب که باید آن را در تمامی کلاس‌های درسی اقتصادی مطرح کرد می‌گوید که چه نیل حاصلخیز باشد و چه نباشد، مصر به آن اندازه که آب وارد می‌کند، به واردات گندم نمی‌پردازد. تنها نیل است که آب لازم برای این کشور عمدتا بیابانی را فراهم می‌آورد. گندم برای رشد خود به آب زیادی نیاز دارد، بنابراین واردات آب در واردات گندم نهان شده است. مصر با وارد کردن گندم، آب خود را برای نوشیدن حفظ کرده و از آب دیگر کشورها برای رشد گندم منتقل شده به کشور خود استفاده می‌نماید. این تصویری بسیار جالب از این نکته است که تجارت چگونه به کشورها اجازه می‌دهد با خرید کالاهایی که در تولید آنها از منابع کمیاب استفاده می‌شود، به واردات این منابع بپردازند و با فروش کالاهایی که از منابع فراوان موجود استفاده می‌کنند، این قبیل منابع را صادر نمایند.
از نظر بیتی، نکته تعجب برانگیز و غمناک این است که مبادله «آب» و دیگر تجارت‌های پر منفعت این چنینی بسیار کم صورت می‌پذیرد. دلیل این امر تا حدودی بدین نکته باز می‌گردد که گروه‌های دارای منافع خاص در مسیر تجارت انحراف ایجاد می‌کنند. مثلا آمریکا به دفاع از تجارت آزاد با آفریقا می‌پردازد، اما ترجیح می‌دهد که از ورود پنبه آفریقا به کشور خود ممانعت به عمل آورده و در مقابل 2 میلیارد دلار را به 10‌هزار کشاورز پنبه‌کار آمریکایی یارانه دهد. چرا؟ سناتورهای این ایالت‌هایی که پنبه در آنها به عمل می‌آید با هرگونه تغییری در یارانه پنبه مخالفند.
آیا واردات مارچوبه پرویی مثال نقضی برای سیاست‌های تجاری آزاد آمریکاست؟ متاسفانه خیر. این پاسخی است که بیتی به این سوال می‌دهد. حمایت از پرویی‌ها برای کاشت مارچوبه به جای برگ‌های کوکا و فراهم آوردن امکان دسترسی آنها به بازار آمریکا بخشی از برنامه مبارزه با مواد مخدر بوده است.
امروزه نیز کوکایین همچنان از کلمبیا به بیرون سرازیر می‌شود نه از غرب آفریقا، چرا که حتی صادرات غیرقانونی نیز برای آن که برگ‌های کوکا را به کارخانه و سپس به بندر برساند، به جاده‌های خوب و مناسب نیاز دارد. بیتی خاطر نشان می‌سازد که نبود جاده‌های مناسب در غرب آفریقا سبب می‌شود که هزینه کاهش صادرات برای این بخش از قاره آفریقا حتی از سیاست‌های تجاری مثل آنچه در قبال پنبه اعمال می‌شود نیز بسیار بیشتر باشد.
بیتی قاطعانه به اظهار بی اطلاعی راجع به چگونگی دستیابی به موفقیت‌های اقتصادی می‌پردازد و این در مقایسه با اظهارنظرهای غالبا مغلقی که از سوی آژانس‌های بین‌المللی و هسته‌های مشاوره بیان می‌شوند، قابل تحسین است. با این حال مثال‌هایی که او ذکر می‌کند، حاکی از آنند که در این اظهار بی‌اطلاعی اندکی افراط شده است. بیتی واقعا به خوبی از تجارت آزاد دفاع می‌کند، اما راحت تر از آن که به تایید شیوه‌های متعارف بپردازد، به موارد متناقض اشاره می‌نماید. او حتی از این که بخواهد هر گونه راهنمای متقنی راجع به موفقیت کلی در توسعه بیان کند معذب است، اما من فکر می‌کنم بیتی با این گونه اظهار بی اطلاعی لجوجانه همان اشتباهی را مرتکب می‌شود که دانشگاهیانی مثل دنی رودریک انجام داده‌اند. بیتی و رودریک هر دو مصمم هستند که تمامی نوسانات میان مدت در نرخ رشد اقتصادی را توضیح دهند. آنها نمی‌توانند بپذیرند که برخی از عواقب غیر عادی این تصمیمات را نمی‌توان توجیه کرده و توضیح داد.
می توان با بازنگری بر عوامل مناسب تاکید کرده، عوامل نامناسب و نامطلوب را به حداقل رسانده و توجیهی معقول و منطقی را ارائه نمود. این توضیحات در برخی مواقع جنس اقتصاد متعارف و مرسوم و در مواقع دیگر نامتعارف می‌باشند، اما نمی‌توان این «توضیحات» را واقعا ثابت نموده یا رد کرد. هر دوره خاص موفقیت یا شکست، شرایط ویژه خود را دارد. همچنین این توجیهات و توضیحات راهنمای چندانی برای سایر کشورها یا حتی برای خود همان کشور در زمانی دیگر فراهم نمی‌آورند. اقتصاد در توضیح روندهای بسیار طولانی مدت موفقیت یا شکست، یعنی در توضیح سطح توسعه (درآمد سرانه) به جای نرخ رشد اقتصادی سابقه بهتری دارد. نیاز است که اقتصاددان‌ها غرور خود را شکسته و بپذیرند که بسیاری از نوسانات حول مسیرهای بسیار طولانی مدت نیز واقعا تعجب آور هستند و همواره قابل توضیح یا پیش‌بینی نیستند.
حتی روندها و الگوی‌های بلند مدت نیز همه چیز را توضیح نمی‌دهند. برای هر تجویز و نسخه‌ای مثال‌های نقضی وجود دارد. باید تحقیق در رابطه با نظریه کامل و یکپارچه مربوط به رشد و توسعه کوتاه مدت و بلند مدت را متوقف سازیم. این کار حداقل ما را از پیگیری «درس‌های» ناپایدار «معجزه‌های» زود گذر بر حذر خواهد داشت و از تلاش برای استخراج یک نسخه از تمامی مثال‌های نقض ممانعت به عمل خواهد آورد. در مقابل سراغ ایده‌هایی خواهیم رفت که روی هم رفته در اغلب کشورها با گذر زمان عملکرد موفقیت‌آمیزی داشته‌اند.
کتاب بسیار سرگرم‌کننده و آگاهی دهنده بیتی یادآوری بزرگی است از این که پیش‌بینی یا تجویز جزئیات دستیابی به موفقیت غالبا ناممکن است. هیچ کس نمی‌تواند مشخص کند که چگونه می‌توان به هر یک از مولفه‌ها دست یافت. بهترین واکنش این نیست که توصیه‌های بسیار غامض و پیچیده‌ای از سوی متخصصین صورت گیرد، بلکه این است که به افراد اجازه دهیم برای دستیابی به موفقیت از طریق آزمون و خطابه فعالیت آزادانه بپردازند.
نکته آخر این که حرفه اقتصاد نکات معقول‌تری نسبت به آن چه بیتی مجاز می‌داند برای ارائه در باب دستیابی به موفقیت طولانی مدت دارد که عبارتند از افراد (نسبتا) آزاد، بازارهای آزاد، تجارت آزاد، تفکر آزاد و نهادهایی که از همه این‌ها حمایت به عمل می‌آورند.