علیرضا مجمع

امروز، روز ملی‌ سینماست. فارغ از هر نوع گرایش و دیدگاه در عرصه تصویر و سینما. اساسا خیلی‌ امروز به روز ملی‌ سینما شبیه نیست، دلیلش را می‌گویم. اولین و مهم‌ترین دلیلی‌ که به شخصه احساس می‌کنم و امروز را از شمایل یک روز ملی‌ خارج می‌کند این است که در سطح جامعه و مردم اثری از توجه به این روز نیست. بی‌‌شک سینما با مردم تعریف شده و معنا پیدا می‌کند. در سطح شهر اگر گشتی بزنید هیچ اثری از آثار این روز نیست. هر چند معاون سینمایی وزارت ارشاد بسیار خوشبین به این فضا نگاه کرده‌اند و یک آفرین به خود گفته اند که در چهار سال گذشته نتیجه عملکردشان رو به رشد و مثبت بوده است: «معتقد بودم سینمای ملی؛ یعنی سینمایی متوجه و برای مردم و وقتی امروز به آمارها نگاه می‌کنم؛ می‌بینم رابط مخاطب و سینما به میزان قابل توجهی احیا شده و مخاطب به سینما بازگشته و آن شرایط نگران‌کننده و بحرانی که اقتصاد سینما و سالن‌های آن سپری می‌کردند، صعود و رونق جدی داشته است. اگر در سال ۸۴، ده‌میلیون مخاطب در کل سال به سالن‌های سینما رجوع کردند و درآمدی معادل ۱۰‌میلیارد تومان را به جریان تولید بازگردانده‌اند. امروز این مخاطب به حدود ۱۷‌میلیون نفر رسیده و در همین نیم سال ۸۸؛ درآمد حاصله از اکران در سالن‌های کشور به ۱۵‌میلیارد تومان خواهد رسید و تا پایان سال ۲۵ تا ۳۰‌میلیارد تومان بازگشت سرمایه از اکران خواهیم داشت. رونقی که شبکه نمایش خانگی گرفته و تحولات بزرگی که اتفاق افتاده از دو منظر بازگشت سرمایه و بالا رفتن رایت ویدئویی قابل توجه است. این افزایش ۱۰ تا ۱۵ برابری بازگشت سرمایه از طریق نمایش خانگی به سینمای ملی یکی از نتایج حاصله از این رونق پدید آمده است و سبد مصرف خانوار در شبکه نمایش خانگی با تحول متفاوتی نسبت به گذشته روبه‌رو شده است و این مسائل نشان می‌دهد که از این منظر به میزان قابل توجهی به سینمای ملی دست یافته‌ایم.»

اصلا تصور نکنید آدم منفی‌ بافی هستم، ولی‌ اجازه بدهید کمی ‌از این خوشبینی متظاهرانه فاصله بگیرم و قضاوت خود را درباره سینمای ایران در چهار سال گذشته نه صرفا از میان آمار و ارقام که از درون محصولات و کیفیت آنها بجویم. هر چند اگر آمار را هم ملاک خود قرار دهیم باز به نتیجه مثبتی نمی‌رسیم، حجت این کلام را تنها در اکران یک فیلم اخراجی‌ها۲ بگیرید که اگر در نوروز امسال اکران نمی‌شد آمار جناب جلوه ۸‌میلیارد تومان کم می‌شد، پس این روند ناپایدار و لرزان و مقطعی نمی‌تواند بر همه سینما حکمی‌ یکسان براند. دست کم در این روز با خود روراست باشیم، جلوی آینه بایستیم و کژی‌ها و پلشتی‌های صورت سینما و بیماری‌های درونی‌اش را ببینیم، نه فقط لباس ناهمگون و چهل‌تکه‌ای که بعضی تکه‌هایش زیباست. برای یک بار هم که شده از این نوع حرف‌ها و سخنان دست برداریم: «ما می‌گفتیم سینمای ملی؛ یعنی سینمایی امیدآفرین، سینمایی که کمتر نسبت به خود ایجاد ناامیدی می‌کند. سینمایی شوق‌انگیز و جذاب به لحاظ مفاهیم و مضامین و نحوه بیان، سینمایی هویت‌گرا و واقع‌نگر. منظور ما از این سه‌گانه هویت، واقعیت و امید این بود که این سینما باید در مفهوم و نحوه ارائه ایرانی باشد، به واقعیت نگاه کند و نقاد واقعیت باشد؛ اما نقد او سیاه و تلخ نباشد و با سیاه‌نمایی مترادف نشود و سینمایی امید؛ یعنی ما را به خودمان و ریشه‌هایمان امیدوار کند. در این زمینه محصولات سینمایی حاصل شده که بهترین ویترین و جلوه‌گاه آن جشنواره بیست و هفتم فجر بود و همه رضایت نسبی از آن داشتند و آن را برداشت اول از یک کاشت چهار ساله می‌دانم. دست‌آوردها را دست‌آوردهای خوبی می‌دانم. هر چند معتقدم یک دوره چهار ساله برای تحولات مهم و بزرگی در چنین هنر پیچیده و تاثیرگذار و برتری کافی نیست. »چه جناب جلوه دستاوردهای معاونت چهار ساله شان را دستاورد مثبتی بداند یا نه، نمی‌شود از سیاست‌های معاونتش در این مجال دفاع کرد. از توقیف فیلم‌ها و نظارت بی‌ حد و مرز بر همه ارکان سینما و مقاومت بی‌ دلیل در برابر حاکمیت اصل ۴۴ قانون اساسی‌ و ندادن سکان سینما به بخش خصوصی از جمله این بی‌ سیاستی‌ها بود که بی‌‌شک در تاریخ سینمای ایران باقی‌ خواهد ماند.