رضا صادقی در کرج روی صحنه رفت
داشتم فراموشت میکردم
رضا صادقی چهره سرشناسی است که از آثار پرشمار و آماتوریاش در سالهای گذشته به اوج محبوبیت رسید.
عکس آرشیوی: جام جم آنلاین
رضا صادقی چهره سرشناسی است که از آثار پرشمار و آماتوریاش در سالهای گذشته به اوج محبوبیت رسید. او در این سالها گزیدهکارتر شد و با افزایش کیفی کارهایش توانست به جمع هنرمندان مجاز هم بپیوندد. صدای خاص او و شکل سنتی خواندنش در موسیقی پاپ حسابی طرفدار پیدا کرده و مشکی پوشیدنش و ترویج و تبلیغ رنگ مشکی به همراه عقاید خاصش او را در قامت یکی از ستارههای پاپ ایران نشانده است. او پنج شنبه شب پس از مدتها در کرج روی سن رفت و در کنار همه اشکالات فنی، برای هوادارانش خواند. او در حاشیه این کنسرت گفتوگویی هم داشته که در کنار گزارش «موسیقی ما»میخوانید.
۱ - همه عوامل اجرایی، دربه در دنبال یک صندلی خوب و مناسب برای صادقی هستند و سرانجام یک صندلی چوبی کوتاه و مبلی پیدا میشود و این افتخار را پیدا میکند که رضا صادقی روی آن بنشیند! تاخیر ۱ ساعته برنامه که البته بهخاطر ازدحام شدید جمعیت در سالن اجتنابناپذیر است، باعث میشود که صدای مردم وقتشناس دربیاید و کنسرتروهای حرفهای با دست زدنهای ممتد و طولانی، اعتراضشان را نشان میدهند. در حالی که ورود به اتاق پشت صحنه غیرممکن است، میتوانیم چند دقیقهای را در کنار گروه باشیم و از حال و هوای آنها قبل از بهروی سن آمدن باخبر شویم. کمی استرس ناشی از تاخیر در شروع برنامه، توی چهرهها مشخص است و البته مشکل بیآبی هم از قرار معلوم در سالن بیداد میکند و حتی صدای رضا صادقی را هم درمیآورد که به شوخی به دور و بریهایش میگوید؛ «اگه میدونستیم، با خودمون از تهران آب میآوردیم».
۲ - بالاخره گروه قبراق و سرحال، در حالیکه کوچکترین استرسی ناشی از بیآبی در ظاهرشان دیده نمیشود، به روی سن میآیند و پشت سازهایشان قرار میگیرند. سوتیهای جناب فیلمبردار روی سن هم شروع میشود و او با دوربیناش روی کاغذهای جلوی صندلی جناب خواننده مانور میدهد. روی کاغذها با فونت درشت نوشته شده؛ «داشتم فراموشت میکردم اما...» و اینجوری است که opening برنامه لو میرود و جناب فیلمبردار اینطوری مشهور میشود. یک ملودی تند از سوی گروه نواخته میشود و در اواسط کار یکهو ملودی عوض میشود و همان «داشتم فراموشت میکردم ...» نواخته میشود و در میان دنیایی از جیغ و داد و سوت، صادقی از سمت چپ سن وارد میشود و سالن به هوا میرود و همه سرپا مشغول تشویق صادقی میشوند. رضا شروع به خواندن میکند تا مردم از شدت هیجان از خود بیخود شوند.
۳ - قطعه اول که تمام میشود، رضا رو به حضار میگوید؛ «ممنونم که به من و گروه منت گذاشتید و با اومدنتون، ما رو خوشحال کردید. خوشحالم که در ماه شعبان که پر از اتفاقهای خوب و خوشحالکننده است، در خدمت شما هستیم. چند تا حرف تکراری هم میخوام براتون بگم. اگه ما هستیم، اگه هنری هست، همه به حرمت کسانی است که جون دادن تا ما جون بگیریم. هنرمندانی مثل ناصر عبداللهی، بابک بیات و یه بزرگوار دیگه که صداش مثه یه ملودی زیبا در خاطرات زندگی ماست. دلم میخواد که ۱۰ ثانیه، نه، اینبار ۲۰ ثانیه همه سرپا دست بزنید...».
۴ - بعد از این حرفها قطعه پرطرفدار «ممنونم» اجرا میشود و استقبال خوبی هم از سوی حاضران در سالن صورت میگیرد که البته قابل پیشبینی است، «دلم برات تنگ شده جونم» قطعه بعدی است، ویولن و عود در دو نوبت در حال تکنوازی هستند، اما صدا ندارند و رضا مجبور میشود که دو سه بار از عوامل صدا که از قرار معلوم در خواب تابستانی هستند بخواهد که «صدا وصل شه لطفا»(!) و سرش را به نشانه تاسف دو سه باری تکان میدهد.
۵ - صادقی باز هم در ترکیب نوازندگان گروهش، عرق جنوبی و اصالتش راحفظ کرده و ۴ نوازنده جنوبی در گروه نوازندگانش گنجانده است. «هیچکسی جنوبی و هیچجا بندر نابو...» و «خونمون خشت گلی...» قطعههای بندری و خوش ریتمی هستند که در ادامه برنامه اجرا میشوند.
تکنوازی عود مرتضی کریمی در این قطعه به خوبی خودی نشان میدهد و این تکنوازی همه سالن را به وجد میآورد. صادقی در ادامه برنامه، قسمتهای ابتدایی ترانه «نمیتونم ببخشمت» را دکلمه میکند و وقتی به واژه «گندیدی» میرسد، رو به جمعیت میپرسد؛ «گندیدی یا خشکیدی؟» و وقتی جوابهای مختلفی میشنود میگوید؛ «برای این که لجبازی نشه همون خشکیدی و بریدمت... اما بعد از دکلمه و در اجرای اصلی همان واژه «گندیدی» را به کار میبرد تا لج خیلیها را در بیاورد. اجراهای قوی و تکنیکی رضا قابلیتهای او را در اجراهای زنده، بهخوبی نشان میدهد و قدرت صدایش را به رخ میکشد.
بخشهای جذاب صحبتهای مشکی پوش بالاخره فرا میرسد و او آخرین اخبار را در مورد آخرین آلبومش در اختیار طرفدارانش قرار میدهد؛ «بعد از اتفاقهایی که برای آلبوم جدیدم افتاد، حالا تمام سعی ما بر این است که قطعا کار را تا اواخر همین ماه یا نهایتا اوایل ماه بعد وارد بازار کنیم. عنوان آلبوم جدیدم هم «یکی بود، یکی نبود» است که امیدوارم توانسته باشیم با دوستان، کار خوبی را برای شما تهیه کرده باشیم».
۶ - «یادش بهخیر که میگفتیم به دنیا که وایسه...حالا دلم میخواد که با هم بهش بگیم شاید بشنوه... و وایسه تا ما پیاده شیم. موافقید که؟» و با تکنوازی گیتار الکتریک، قطعه «وایسادنیا» سالن را منفجر میکند و مثل همیشه بیشترین استقبال از این قطعه است و همه به نوعی عاشق این ترک هستند، همخوانیها آشکارا این را نشان میدهد که پرطرفدارترین قطعه صادقی، همین قطعه است». قطعههای «خدا رو میخوام»، «میخوام برم» و «بههمینسادگی» قطعههای بعدی هستند که سالن را غرق در سکوتی عجیب و توام با آرامش میکند. در ادامه رضا به معرفی اعضای گروهش میپردازد و بعد از آن یک تکنوازی درامز معرکه از بهنام ابطحی، فضا را به کل عوض میکند.
۷ - «سلطان قلبم» آخرین قطعهای است که با همراهی نور همه موبایل به دستها، فضا را شدیدا رمانتیک میکند و در این لحظه باز هم جناب فیلمبردار روی صحنه دست گل به آب میدهد و با دوربینش کم مانده که وارد دهان صادقی بشود و صادقی هم تمرکزش را از دست میدهد و با دست دوربین را پس میزند. مسوولان اجرایی به این ترتیب حسابی با آقای فیلمبردار قاطی میکند.
۸ - بعد از تمام شدن این قطعه، ریمیکسی از «وایسا دنیا» نواخته میشود و رضا با گفتن «هر کسی بغلدستی شو دوست داره، یه دست خوشگل بزنه...» از همه خداحافظی میکند و در میان جیغ و داد و اشک و گریه تیفوسیهایش، صحنه را ترک میکند. ناگفته نماند که با این آخرین خواسته رضا صادقی از حضار، نیش زوجهای جوان تا بناگوش باز میشود.
گزیدهای از آخرین گفتوگوی صادقی
پاپ امروز، احساس ندارد
خلاء محتوایی و احساس، ضعف اصلی ترانههای موسیقی پاپ امروز کشور است و باید بهاین امر توجه ویژهای داشته باشیم. در حال حاضر ترانههای موسیقیهای پاپ در کشور از احساس لازم برخوردار نیستند که این از ضعفهای اصلی آنها به شمار میآید.این مساله باعث میشود، ترانهها غنا و محتوای لازم را نداشته باشند و نتوانند به احساس مخاطب خود به طور کامل پاسخ دهند.
متاسفانه ترانه سراها یا از احساس لازم برای سرودن ترانه برخوردار نیستند یا این احساس در آنها کمتر است، ضمن اینکه ممکن است احساس را داشته باشند، اما به آن بها ندهند. البتهاین وضعیت در حال بهبودی است، اما زمان میبرد که ترانهها به غنا و محتوای لازم و مطلوب دست یابند.
آهنگسازیها هم در موسیقی پاپ کشور فاقد احساس کافی است، البته سطح و وضعیت احساس در مورد آهنگسازیها در مقایسه با ترانهها بهتر است.
ترانهها و آهنگهای پرمحتوا و با احساس با روح انسان در ارتباط است و شادیهای معنوی زیادی را برای روح به ارمغان میآورد.
موسیقیها و ترانههایی که فاقد بار معنایی و محتوایی لازم و کافی هستند، تنها برای مدت کوتاهی در ذهنها باقی میمانند و بعد از آن کم کم فراموش میشوند.
موسیقی به عنوان یک هنر باید پرمحتوا و متعالی باشد و اگر غیر از این باشد، نمیتوان به راحتی اسم آن را موسیقی گذاشت. ترانهها و آهنگهایی که بار محتوایی و احساس لازم را داشته باشند، بیش از سایر ترانه و آهنگها به رسالت هنری خود عمل میکنند.
ارسال نظر