نگاه
کدام بهبود؟
در سپتامبر گذشته، در طول زمانی که دولت در مورد طرح نجات وال استریت مذاکره میکرد، سیاستمداران از عبارت معینی برای حمایت از طرح نجات استفاده میکردند.
مترجم: فریده صادقیان
در سپتامبر گذشته، در طول زمانی که دولت در مورد طرح نجات وال استریت مذاکره میکرد، سیاستمداران از عبارت معینی برای حمایت از طرح نجات استفاده میکردند.
«زمان ما تمام شده است» این عبارتی است که رپ اسپنسر بکوس و آر- آن در کمیته خدمات مالی عنوان کردند. همچنین عنوان شده که «ما در حال تصمیمسازی هستیم. چون هیچ انتخاب دیگری نداریم.» اخیرا من مباحث مشابهی را در مورد طرح نجات و کسری بودجه در Dkos دیدم. به نظر میرسد که هماکنون دیدگاهها در این زمینه مشابه هم هستند؛ اگر ما طرح نجات، برای وال استریت نداشتیم، آنگاه در عمیقترین لایههای رکود به سر میبردیم. این عقیده که ما هیچ انتخاب دیگری نداریم، به سه دلیل غلط است.
دلیل اول: واضحترین دلیل برای غلط بودن این فرضیه که «هیچ انتخاب دیگری برای اجتناب از بحران وجود ندارد» این است که ما از هیچ چیزی اجتناب نکردهایم.
اگر نگاهی به اعداد واقعی بیاندازیم و به لفاظیهای سیاستمداران و اخبار رسانهها توجه نکنیم، خواهیم دید که اقتصاد مسیر نزولی شبیه به سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ طی کرده. اگر هدف، اجتناب از گامهایی باشد که در اوایل رکود بزرگ تجربه شد، آنگاه ما کاملا در این زمینه ناکام بودیم.
دلیل دوم: دلیل دوم برای غلط بودن این فرض که «هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد»، برای همه ۹۵درصد جمعیت دنیا که در آمریکا زندگی نمیکنند، واضح است. برای آنها این چیزی بیشتر از یک استاندارد دوگانه نیست.
در میان منتقدین سرمایهداری به شکل آمریکایی، در کشورهای جهان سوم، روش پاسخگویی آمریکا به بحران اقتصادی جاری روشی غیرقابل جبران بوده است. در طول بحران شرق آسیا، در یک دهه گذشته، مطالبات آمریکا و IMF، کشورها را برای کاهش کسریهایشان به وسیله تعدیل مخارج تحت تاثیر قرار داد، به طوری که در تایلند، این موضوع منجر به تجدید فعالیتها برای کمکهای بینالمللی همهگیر و در اندونزی باعث کاهش کمکهای غذایی برای قحطیزدگان، شد. آمریکا و IMF کشورها را برای افزایش نرخهای بهرهشان، گاهی اوقات تا بیشتر از ۵۰درصد، تحت فشار قرار دادند. آنها اندونزی را برای رفتار انقباضی در مقابل بانکهایشان تحت فشار قرار داده و از دولت خواستند که بانکها را به حال خود نگذارد. تفاوت بین راههای رسیدگی به بحران شرق آسیا و بحران آمریکا بسیار زیاده بوده و قابل چشمپوشی نیست. برای بیرون آوردن آمریکا از بحران، در حال حاضر افزایش عمدهای در مخارج و کسریهای بزرگی مواجهیم، حتی تا جایی که نرخهای بهره به زیر صفر آورده شوند. بانکها از چپ و راست، به وسیله طرحهای نجات، تحت تاثیر قرار میگیرند.
بعضی از سازمانهایی که در مواجهه با بحران شرق آسیا نقش داشتند، در مدیریت پاسخگویی به بحران آمریکا نیز نقش دارند. مردم جهان سوم میپرسند که چرا ایالات متحده، برای خودش نسخه دارویی متفاوتی میپیچد؟ راهحل آمریکاییها برای ملتهای جهان سومی، در طول ۵۰ سال گذشته، برای وقتی که بانکهایشان دچار مشکل شده و کسری تجاریشان بالا رفته، این است که «آن را جذب کنید.» این دقیقا برخلاف راهحلی است که برای خودشان به کار میبرند.
چگونه میتوان به این میزان دوگانه رفتار کرد؟
و این مربوط به ۱۰ سال پیش یا ۳۰ سال پیش نمیشود. حتی هماکنون نیز در طول بحران جاری، ما سعی در تحمیل این استاندارد دوگانه به ملتهای کوچکتر داریم.
تحت فشار صندوق بینالمللی پول، دولت لتونی، در حال حاضر بودجه خود را سختگیرانه بسته و دستمزدهای کارکنان دولتی، دوباره تعدیل شده است. کسری دولت لتونی امسال حدود ۰۶/۱۱درصد از GDP به نظر میرسد، که به صورت قابل توجهی کمتر از کسری ۹/۱۲ از GDP، دولت فدرال آمریکا است. لتونی تنها نیست. مجارستان برای کاهش کسری بودجه و کاستن از صورت حسابهایش، بهرغم این که مشکل کسری ناچیزی دارد، توسط IMF تحت فشار قرار گرفته بود.
برای مدت سه سال مجارستان سعی در کاهش کسری بودجه خود داشت، اما در دیدگاه رکود بیش از حد انتظار که پیش رو است، این کشور برخود با IMF و بروکسل را مدیریت نمود تا اجازه دهد که کسری به ۹/۳درصد از GDP در این سال به ۸/۳درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یابد. شرایطی که هماکنون آمریکا دارد، کشورهای بسیار دیگر در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به آن مبتلا هستند؛ بدهی زیاد، کسری تجاری بالا، کسری بودجه بالا و پسانداز ناکافی.
آیا این به آن معنی نیست که سیاست خارجی ما غلط است؟ یا سیاست داخلی ما اشتباه است؟ یا قوانین ما درست کار نمیکنند؟ من مطمئن نیستم که سیاست خارجی یا داخلی ما کدام غلط است، اما مطمئنا یکی از آنها مشکل دارد.
چیزی که میتوانم بگویم این است که، بهرغم همه ذخایر پولی اما «خاص» نیستیم، بلکه رفتاری دوگانه داریم. اگر شما فکر میکنید که میتوان برای همیشه از ذخایر پولی بد استفاده کرد و اثرات مخربی را متحمل نشد، باید دوباره بیندیشید.
دلیل سوم: دلیل آخر اشتباه بودن این فرض که «ما انتخاب دیگری نداریم» این است که چنین راهی در گذشته پیموده شده، و در آن زمان جواب نیامده است، ژاپنیها در گذشته چنین راهی را پیمودند و هنوز هم در آن گیر کردهاند. «من فکر میکنم که آمریکا اشکالات عملکرد ژاپنیها را مطالعه کرده است.» این جمله هیروفومی گومی، رییس آژانس خدمات مالی ژاپن در طول بحران بوده است. «پس چرا اشتباهات مشابهی اتفاق افتاده است؟» «من فکر میکنم که آنها میدانند که این اشتباه بسیار بزرگ است، اما نمیخواهند به بزرگی آن اذعان کنند. در واقع این اشتباه به قدری بزرگ است که نمیتوانند آن را تصدیق کنند.»
این جملات از جاناچ ماکین، اقتصاددان موسسه بیمه آمریکایی بوده است. وی ادامه داده که «از ژاپن، ۹۹۰ درس گرفتهایم که باید اقدامات سریع انجام داده و بانکها را ملی کنیم.»اگر تنها یک درس از بحران ژاپن گرفته باشیم، آن همان حرکت سریعتر و قاطعانهتر است. ژاپن تا ۱۹۹۸ برای آغاز دوباره سرمایهگذاری در بانکها صبر کرد؛ درست شبیه به کاری که صندوقهای ما در سال گذشته انجام دادند. اگرچه ۱۰ سال از این موضوعات گذشته، اما هنوز اقتصاد ژاپن در میان کسری بودجه و بستههای متعدد محرکگیر کرده است. این موضوع نشان میدهد که تنها چیزی که ما نیاز داریم تا از ژاپن یاد بگیریم، زمانشناسی است.
بحران ژاپنیها در دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ ریشه در عواملی مشابه بحران آمریکاییها داشت: حباب املاک و مستغلات که ترکیه و باکها با میلیاردها ین، وام بیارزش تنها مانده بودند. بسیاری در ژاپن تصور میکردند که نرخهای پایین بهره و ابزارهای محرک اقتصادی به بانکها کمک میکند تا خود را بازسازی کنند. در اواخر ۱۹۹۸، زنجیرهای از نقایص و مشکلات بانکها نشان داد که با بحران امتیاز مواجه هستیم.
برای تحریک اقتصاد، دولت ۱۰۸میلیارد ین به بانکهای ژاپنی تزریق کرد.
رهبران ژاپنی به بانکها اجازه دادند تا کمپانیهای «مرده متحرک» را در ترازنامههایشان نگه دارند، چون میترسیدند که با فشار به بانکها، در جهت افشای زیانهای حقیقیشان، اخبار بد بیشتری بشنوند. ژاپن، با گروهی از صندوقها که تا حدودی خصوصی تامین مالی میشدند، به تجربه راحت کردن بانکها از شر داراییهای بد، دست یافت.
انجام این عمل برای صندوقها، در بهترین حالت، نتایج محدودی را به دنبال داشتند. این نکتهای است که تا کائوهوشی استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا، اظهار میکند. ما آمریکاییها چه در گذشته و چه در حال حاضر، سعی در انجام تمامی این مراحل داشتهایم. چرا سیاستمداران، اقتصاددانان و رسانههای ما فکر میکنند که ما در کاری که ژاپن در انجام آن ناکام بوده، موفق خواهیم شد؟
این نکته واضح است که درس واقعی این است که اگر میخواهید از یک بحران عمیق و ناراحتکننده اجتناب کنید، نباید اجازه دهید که بدهی انباشته شده در اقتصاد داشته باشیم. به منظور انجام این کار، نباید اجازه داد که اعتبار و پول ارزان شود. این واضح است که راهحل حاضر ما این است که پول ارزانتری داشته باشیم و مردم بیشترین مسوولیتپذیری را نسبت به حساب داشته باشند، فدرال رزرو باید در قدرت هرچه بیشتری باشد.
شبیه دودمان بوربونهای فرانسه، ما «هیچ چیز نیاموختیم و هیچ چیز فراموش نکردیم.»
ارسال نظر