زاویه -باید از اشتباهاتی که بحران ۱۹۳۷ را طولانی کرد درس بگیریم
درسهایی از ۱۹۳۷
مترجم: یاسر ظهوریان
(نویسنده این مقاله، خانم کریستینا رومر، رییس هیات مشاوران اقتصادی باراک اوباما و یک متخصص رکود اقتصادی است)در یکی از جلسات کنگره من اشاره محتاطانهای به بارقههایی از امید برای پایداری مجدد شرایط اقتصادی و شاید شروع بهبود شرایط اقتصادی در امسال داشتم.
منبع: اکونومیست
مترجم: یاسر ظهوریان
(نویسنده این مقاله، خانم کریستینا رومر، رییس هیات مشاوران اقتصادی باراک اوباما و یک متخصص رکود اقتصادی است)در یکی از جلسات کنگره من اشاره محتاطانهای به بارقههایی از امید برای پایداری مجدد شرایط اقتصادی و شاید شروع بهبود شرایط اقتصادی در امسال داشتم. مخاطبان از من سوال کردند که آیا این به معنای این است که طرح ۷۸۷ میلیارد دلاری نجات مالی باید متوقف شود!؟ در آن لحظه من اشاره کردم که ماهها از این بهبود فاصله داریم اما بعدها به خود گفتم ای کاش داستان رکود بزرگ را برایشان تعریف کرده بودم.
تصور عمومی بر این است که بازگشت از رکود بزرگ آهسته بود، چرا که آمریکا تا بعد از شروع جنگ جهانی دوم هنوز به سطح اشتغال کامل نرسیده بود. اما واقعیت این است که سرعت بهبود در چهار سالی که پس از به قدرت رسیدن روزولت گذشت، بسیار بالا بود. نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی ۹% بود. بیکاری از ۲۵% به ۱۴% تنزل پیدا کرد. آمریکا به غیر از دوران جنگ جهانی دوم هرگز چنین رشد پایدار و سریعی را تجربه نکرده بود.
اما این دوران رونق با رکود دیگری در سالهای ۱۹۳۸-۳۷ متوقف شد. در طول این سالها نرخ بیکاری بار دیگر به ۱۹ درصد رسید. ریشه اصلی بحران دوم یک چرخش تاسف بار غیرعمدی به سمت سیاستهای مالی و پولی انقباضی بود. یکی از دلایل رونق سال ۱۹۴۶ این بود که کنگره برخلاف نظر روزولت پاداش گزافی برای قهرمانان آمریکا در جنگ جهانی اول در نظر گرفت. اما در ۱۹۳۷ این محرک مالی ناپدید شد. به علاوه برای اولین بار در این سال مالیات تامین اجتماعی اخذ شد. این عوامل کسری بودجه را به ۵/۲درصد تولید ناخالص داخلی کاهش داد و فشار انقباضی شدیدی به بخشهای اقتصادی وارد نمود.
تصادفا یک سیاست انقباضی دیگر نیز اعمال شد. در سال ۱۹۳۶ صندوق ذخیره فدرال نگران استراتژی خروج خود شد. بعد از سالها سیاستهای پولی آسانگیرانه، بانکهای آمریکایی مقادیری بسیار بیشتر از نیاز قانونی خود ذخیره جمعآوری کرده بودند.
سیاستمداران نگران بودند که اگر تورم ایجاد شود و یا سفته بازی گسترش یابد، مهار آن با این شرایط دشوار خواهد بود. لذا در جولای ۱۹۳۶ شورای حکام صندوق ذخیره فدرال اعلام کرد که شرایط موجود میتواند از نظر اعتباری مضر باشد و لذا ذخایر اضافه بانکها به منظور جلوگیری از شرایط ناخواسته مسدود خواهد شد. سپس از بانکها خواسته شد که ذخایر خود را نزد این صندوق به دوبرابر افزایش دهند.
اما بانکها به دلیل ترس از تکرار شرایط گذشته علاقه داشتند آن میزان از ذخیره را به عنوان حاشیه امنیت نزد خود نگاه دارند. لذا وقتی صندوق ذخیره آن را به نزد خود آورد، این بانکها برای جبران میزان کم شده از ذخیرهشان وامدهی را کاهش دادند.
بر اساس یک تحقیق مشهور از میلتون فریدمن و آنا شوارتز انقباض پولی حاصل از این اقدامات ریشه بحران ۳۸- ۱۹۳۷ شد. واقعه ۱۹۳۷ یک افسانه احتیاطبرانگیز ایجاد کرد. اصرار و تمایل به اعلام پیروزی و بازگشت به شرایط عادی بعد از یک بحران اقتصادی بسیار شدید است. باید تا بازگشت اقتصاد به اشتغال کامل با این اشتیاق مبارزه کرد.
در میان انواع بحرانها، بحرانهای مالی معمولا زخمهایی از خود به جا میگذارند که میتواند رفتار موسسات مالی، خانوارها و کارخانجات را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. اگر دولت خیلی سریع حمایت خود را قطع کند، ممکن است اقتصاد بار دیگر گرفتار وحشت یا نزول اقتصادی شود. لذا نه تنها نباید طرحهای نجات را زودتر از موعد متوقف کرد، بلکه باید به دقت برای دوره بعد از آنها برنامه ریزی کرد.
بر اساس اظهارات دفتر بودجه کنگره طرحهای مالی در سال ۲۰۱۰ یک تحریک ۴۰۰میلیارد دلاری خواهد داشت، در حالی که این میزان در سال ۲۰۱۱ به ۱۳۰میلیارد دلار کاهش مییابد. این به معنی انقباضی برابر با ۲درصد تولید ناخالص داخلی است. اگر همه چیز به خوبی پیش رود تا آن زمان تقاضای بخش خصوصی این فاصله را پوشش خواهد داد. در غیر این صورت شاید نیاز باشد تا سیاستهای حمایتی کمی ادامه پیدا کند.
تست سلامتی مالی
باید کمی هم به شرایط اقتصادی بلندمدتمان فکر کنیم. با وجود کسری بودجه شدیدی که دولت آقای اوباما به ارث برده است، لازم است که این مبلغ به شدت افزایش پیدا کند. اعمال سیاستهای سختگیرانه پولی در کوتاهمدت میتواند بهبود را به تاخیر بیندازد و شانس ایجاد بحران را مانند آنچه در سال ۱۹۳۷ رخ داد، افزایش دهد.
اما عده زیادی هم به حق نگران ادامه شرایط بودجه ای فعلی هستند. برای همین رییسجمهور برنامهای برای کاهش کسری بودجه به ارث رسیده از دولت بوش به نصف دارد و بر نیاز به کاهش کسری بودجه بلندمدت تاکید کرده و در حال کاهش دادن نسبت قرض بر تولید ناخالص داخلی است.
در همین راستا اصلاح ساختار درمانی آمریکا یک فرصت جهانی ایجاد میکند. منبع اصلی کسری بودجه بلندمدت افزایش مداوم هزینههای خدمات درمانی است. با افزایش پوشش خدمات درمانی و کاهش نرخ افزایش هزینههای آن میتوان بدون اعمال سیاستهای انقباضی شرایط مالی بلندمدت را بهبود بخشید.
امروز من به عنوان کسی که روزی در ملامت کوتاهبینی سیاستگذاران مالی ۱۹۳۷ مینوشتم، احساس گناه زیادی میکنم. میتوانم احساس کنم که احتمالا آنها تحت فشار بینهایتی بودهاند. سیاستگذاران امروز باید از تجربیات آن دوران درس بگیرند و به چنین فشارهایی به طور سازنده پاسخ دهند.
yaseriran@yahoo.com
ارسال نظر