تلفن همراه برای ماهیگیران سنتی هند
دریایی از تغییر
کوین سولیوان از روزنامه واشنگتن پست در شهر پالیپورام هند گزارش میدهد.
مترجم: جعفر خیرخواهان
کوین سولیوان از روزنامه واشنگتن پست در شهر پالیپورام هند گزارش میدهد. بابو راجان در حالی که در طرف راست قایق خود به سمت دریا خم شده فریاد میزند: آنجا، آنجا، در تلاطم خروشان دریای خاکستری، ۶ کیلومتر دور از ساحل در دهانه جنوبی منطقه حارهای هند، راجان، برق درخشنده تودهای از ماهیهای ساردین را نشان میدهد. او به ۳۶ ملوان خود دستور میدهد به سرعت تور پنج تنی خود را پهن کنند. ۵ دقیقه بعد تلفن همراه او که به گردنش آویخته شده است به صدا در میآید. او در میان هیاهوی صدای موتورهای دیزلی قایق۲۲ متری خود، (آنداوان) با صدای بلند پاسخ میدهد. سلام: ماهیها سایز متوسط هستند! سایز متوسط هستند و تخمین صید یکجای خود را به بنگاه عمده فروشی ماهی در ساحل اطلاع میدهد که این واسطه هم از طریق تلفن همراه ناخداهای دیگر متوجه توراندازی راجان شده بود.
دقایقی بعد دوباره تلفن همراه راجان زنگ میخورد. واسطهای دیگر در بندری دیگر. راجان میگوید، هرگاه صید بزرگی میکنم تلفنم۶۰ تا ۷۰ مرتبه قبل از اینکه به ساحل برسم زنگ میخورد. تلفن همراه، قدرت اقتصادی جدیدی است که بهرهوری و بهبود بسیاری برای راجان و میلیونها کارگر فقیر در هند به ارمغان آورده که سریعترین نرخ رشد در بازار جهانی تلفن همراه را بهخود اختصاص داده است.
هند در ابتدای سال۲۰۰۰، فقط ۶/۱میلیون مشترک تلفن همراه داشت و امروز ۲۲۰میلیون مشترک، یعنی سه برابر خطوط ثابت در کشور را دارا است. با افزوده شدن ۶میلیون مشترک در هر ماه، تحلیلگران صنعت تلفن همراه پیشبینی میکنند که در مدت ۳ سال تقریبا نیمی از جمعیت ۱/۱میلیارد نفری هند مشترک تلفن همراه خواهند شد. این رشد عظیم به معنی دسترسی بیشتر به بازارها، اطلاعات بیشتر در مورد قیمتها و مشتریان جدید برای محصولات دهها میلیون کشاورز و ماهیگیر هندی است.
تلفن همراه که وسیله راحت و پیش پا افتادهای برای ملل ثروتمند تلقی میشود پول نقدی به جیب مردمی سرازیر کرده است که دستمزد روزانه یک دلار برای آنان خیلی خوب به حساب میآید و از شبانان، کالسکهرانان و آکروباتبازهایی که برای چیدن نارگیل از درختان نخل در ایالت کرالا بالا میروند، کارآفرینان زبر و زرنگ بازاری ساخته است. سی کا پراهالاد، متولد هند، استاد بازرگانی دانشگاه میشیگان، که نوشتههای بسیاری در مورد کاربرد تلفن همراه و تجارت در مبارزه با فقر دارد، میگوید: این وسیله تمامی تحرکات اجتماعی و ساماندهی زندگیها را تحت تاثیر قرار داده است. او میگوید: «یکی از عوامل فقر، فقدان اطلاعات است. تلفن همراه به مردم فقیر اطلاعاتی همسان با دلالها و واسطهها میدهد.»
با ارزانترین نرخ مکالمه تلفن همراه، کمتر از یک پنی در دقیقه، کشاورزان در دورترین نقاط میتوانند قیمت محصولات خود را بدانند. آنان به بازارهای عمده فروشی تلفن میکنند تا پرسودترین معامله را انجام دهند. همچنین نیاز بازارهای جهانی را از طریق سرویسهای اینترنت با تلفن همراه رهگیری میکنند و به سرعت از قیمت کدو و موز در بورس لندن و شیکاگو باخبر میشوند.
کشاورزان هندی از دوربین تلفن همراه برای عکسبرداری از تولیدات خود استفاده کرده سپس آن عکسها را با تلفن همراه خود برای بیولوژیستهایی میفرستند که در آزمایشگاه مورد آزمایش از نظر آلودگی به حشرات تحقیق کرده و روشهای مبارزه را دریافت میکنند. در شهرها، نقاشان، نجاران و لولهکشان که روزی برای انجام کار در خانهها التماس میکردند، حالا میگویند همگی دارای کار هستند چون مشتریان بهراحتی و فوری با تلفن همراه میتوانند آنها را پیدا کنند.
تی وی راماچالندران، مدیر کل انجمن اپراتورهای تلفن هند، یک گروه صنعتی خصوصی، میگوید: ساخت دکلهای جدید مخابراتی به سرعت در مناطق روستایی در حال گسترش است و مناطق تحت پوشش در هند در سال گذشته ۳ برابر شده است. رشد تلفن همراه با استقبال نسل جوان هند، که نیمی از جمعیت آن زیر ۲۵ سال هستند، و نیز از سوی جمعیت مناطق روستایی دور افتاده رو به افزایش است. او اضافه میکند: در کشوری که طبق آمار بانک جهانی ۸۰ درصد جمعیت آن با کمتر از ۲ دلار زندگی میکنند، تلفن همراه، «تلفن مردم فقیر» شده است.
ارتقای یک سنت
ساعت ۴۴/۴ دقیقه صبح یک روز در اواخر ماه سپتامبر آسمان تاریک و هوا داغ بود، آنداوان کشتی ۲۲ متری زاجان، با تنه فولادی خود و به همراه ۱۴ ماهیگیر، از لنگرگاه فاصله گرفته و به سمت دریای عربی به حرکت درآمد. یک شمع و دو چوب عود در حال سوختن در یک ظرف مقدس هندی در نوک خمیده جلوی کشتی که به سمت آسمان خم شده و مثل دماغه یک آتشفشان بزرگ خودنمایی میکرد. راجان آنجا نشسته بود و به سوسوی نور در دوردست نگاه میکرد و بقیه خدمه هر یک در اطراف و روی عرشه کشتی پرسه میزدند و سیگارهای بیفیلتر میکشیدند و به موسیقی پاپ هندی گوش میکردند.
آنها در این آبها ماهی میگرفتند همان طورکه پدران و اجداد آنها میگرفتند: با پای برهنه، بدنهای نحیف پوشیده شده با جامه بلند کتانی که لنگی نام داشت. به مانند نسل پیشین خود، با یک تور سنتی که شبکه پارچه بلند نیم مایلی است ماهیها را محاصره کرده و به صید ماهی ساردین میپرداختند. این نوع ماهی ارزان که از آشپزخانههای کثیف کرالا گرفته تا رستورانهای شیک و ممتاز دهلی نو سرو میشود. برایمیلیونها ماهیگیری که در طول سواحل ۷۰۰۰ کیلومتری هند کار میکنند، تغییر چیز نادری است. جایان کاداونکاسری، ۳۷ ساله، از خدمه آنداوان، با پیراهنی صورتی و کوتاه و یک لنگی، میگوید: «دو تغییر سرنوشتساز در زندگی من اتفاق افتاد: یکی موتورهای درون کشتی، دوم تلفن همراه.»
راجان میگوید: تا قبل از آنکه در چند سال گذشته نخستین تلفن همراه خود را بخرم، عادت داشتم با بار ماهی وارد بندر شوم و امیدوار به فروش خوب باشم. عمدهفروشان اسکله میدانستند که ماهی تازه و بدون یخ راجان مدت زیادی زیر اشعه داغ خورشید سالم باقی نخواهد ماند. بنابراین مجبور بودم ماهی را به هر قیمت پیشنهادی بفروشم بدون آنکه خبر داشته باشم که در بندر کناری ما، معاملهگران حاضر بودند ماهیها را به دو برابر قیمت بخرند.
اکنون او در حالی که هنوز در دریا است با چندین بندر تماس میگیرد و با به رقابت انداختن واسطهها، بهترین قیمت را پیدا میکند.
توازن جدید قدرت
راجان میگوید: معاملهگرها الزاما موافق توازن جدید قدرت نیستند، اما به او و به هزاران ماهیگیر دیگری که در پهنای این سواحل بیکران کار میکنند قیمتهای بهتری میپردازند. آنها مجبورند که به ما بیشتر بپردازند چون رقابت وجود دارد و من تخمین میزنم از سال۲۰۰۰ که تلفنهمراه در هند شروع به رشد کرد، درآمد من حداقل سه برابر و به طور متوسط به۱۵۰ دلار در ماه رسیده است. او میگوید: من امروز توانستهام امکاناتی را به خانوادهام بدهم که پدر ماهیگیرم هرگز نمیتوانست همچون خانهای که دارای برق و تلویزیون است. وقتی بچه بودم، هرگز پول کافی برای خرید کتاب و لباس نداشتیم و بنابراین هرگز به مدرسه هم نرفتیم. او که اکنون۵۰ سال دارد میگوید: اکنون هرچیز فرق کرده است.
در ساعت۳۰/۵ صبح، نخستین زنگ تلفن همراه راجان از چندین زنگ یک روز کاری او به صدا در میآید. راجان تلفن همراه را از جیب روی سینه پیراهن خود که با بندی به گردنش آویخته شده و در یک روکش پلاستیکی قرار دارد در میآورد. آن طرف خط، ناخدای یک کشتی دیگر در دریای تاریک که فقط با چراغهای قرمز و سبز چشمکزن خود پیدا بود در حال ترسیم خط مشی جدید است.
دو ناخدا توافق کردند که عرض ۲۰ کیلومتری ساحل را بپیمایند به سمت همان مکانی که خدمه راجان دو روز پیش حدود ۲۰۰۰ دلار ساردین که صیدی بزرگ بود، گرفته بودند. از سراسیمگی تماسها، نگرانی در راجان و دیگر کاپیتانها به وضوح آشکار بود؛ چون روز قبل برای آنها فاجعه بود. بعد از۱۲ ساعت ماندن در دریا، زیر نور داغ خورشید، هیچکس موفق به صید کافی ساردین حتی به اندازه خوراک یک وعده غذای گربه نشده بود.
راجان میگوید: من نمیتوانم زندگی بدون تلفن همراه را تصور کنم. او با مویی مجعد و ریش سفید و بدنی فرسوده از کار، ادامه میدهد: در گذشته ما نمیتوانستیم با ناخدای هیچ قایق دیگری ارتباط برقرار کنیم. تعداد کمی از ناخداها میتوانستند رادیو دریایی گران را بخرند؛ ولی اگر کسی هم با تودهای بزرگ از ساردین روبهرو میشد، راهی برای آگاه کردن دیگران در دیگر قایقها وجود نداشت.
راجان میگوید: اگر قایقی خراب میشد، اتفاقی که بارها میافتاد، باید فقط در دریا میماندیم و امیدوار به رسیدن کمک باشیم. اکنون او میتواند مکانیک خود را که او هم تلفن همراه دارد. برای کمک اضطراری خبر کند. اگر هم خانواده یک خدمه در ساحل به مشکلی بر بخورند بلافاصله با تلفن همراه او را در جریان میگذارند. مثل اتفاقی که هفته گذشته افتاد که پدر خانم یکی از خدمهها ناگهان فوت کرده بود. راجان در حالیکه پرتوی نور نارنجی خورشید از میان ابرها را نظاره میکرد میگفت: «ما باید از مدتها پیش این قدرت را در اختیار میداشتیم.»
پس از نه ساعت ماندن در دریا، ساعت۴۴/۱ دقیق بعدازظهر است و راجان میبیند که روز کمکم در حال سپری شدن است. باد بر پهنه امواج پرتلاطم دریا میخورد و دیدن تودههای براق ماهی ساردین را مشکل میسازد. او از جای امن خود در جلوی دماغه کشتی ماهها را از فاصله ۵۰ یاردی با چشم تعقیب میکند. او شروع به بالا و پایین پریدن میکند و مرتب بر سر خدمه خود که این طرف و آن طرف پرسه میزنند فریاد میزند. خدمه موتورخانه با تمام توان سعی بر افزایش حرکت موتور و قایق دارند و آنداران با افزایش دندهها و شتاب گرفتن بیشتر، دایره محاصره را تنگتر میکند. خدمه تور بزرگ را که از یک طرف به سمت عقب کشتی محکم شده به دریا میاندازند. وقتی تور در نزدیکی دسته ماهیها قرار میگیرد، خدمه شروع به پیچاندن قرقرهای میکنند که تور سنگین و بزرگ به آن وصل است. سپس خدمه به درون کیسه بزرگ رفته و با دست شروع به گرفتن ماهیها میکنند. کاری که ساعتها به طول میانجامد.
با دیدن ماهی۱۶ اینچی که خود را به دیواره تور میکوبد، راجان در مییابد که صید امروز او و انداره ماهیها متوسط است. خدمه درحال کار شروع به خواندن آواز هندی میکنند که ترجمه آن چنین است: ما با هم میتوانیم این کار را انجام دهیم. تلفن راجان در مدت نیم ساعت شش بار از سوی معاملهگران بنادر مختلف، خریداران و ناخداهای سایر کشتیها زنگ میخورد. او به سرعت با آنها وارد مذاکره میشود؛ در حالی که بیشتر تور به داخل کشتی کشیده شده، خدمه با بیلهای مخصوص خود ماهیها را به درون قایق کوچک ۱۳ متری که در پشت کشتی آنداران بسته شده، میریزند. تا ساعت ۳ بعدازظهر، عرشه قایق کوچک مملو از ماهی شده و ساعتی بعد آنداران به سمت بندر برمیگردد. راجان، در حالی که به آرامی روی عرشه ایستاده، آماده است که به تلفنهای زده شده به او پاسخ دهد. شماره تعدادی از
عمده فروشان بندر خود را میگیرد که به او پیشنهاد حدود ۱۳ دلار برای هر جعبه ۵۰ کیلویی؛ یعنی ۲۶ سنت برای هر کیلو را میدهند. راجان با معامله موافقت میکند. او میگوید اگر بار بزرگتری داشت و این صید اوایل روز بود میتوانست با سایر بنادر نیز جهت اطلاع از قیمتها تماس بگیرد؛ اما او میگوید برای باری کوچکتر آن هم در اواخر روز، اولین قیمت پیشنهادی همیشه بهترین است.
او میگوید: معاملهکننده چون میدانست راجان هنوز میتواند به جاهای دیگر برود مجبور بود قیمت مناسب پیشنهاد دهد. برای اطمینان بیشتر، راجان تلفن معاملهکننده دیگری را نیز پاسخ میگوید تا با این کار روابط خوب خود با او را برای روزی دیگر حفظ کند.
راجان میگوید: اگر تلفن همراه نداشتم تمام زحمات و صیدم هدر میرفت؛ چون او جلوتر به بندر زنگ زده بود، خریداران آنجا میدانستند که او در حال برگشتن به ساحل است، چه نوع ماهی دارد، اندازه صید او چقدر است؟... او میگوید در گذشته برخی اوقات دیر به بندر میرسیدم و میدیدم تمام خریداران از بندر رفتهاند؛ در حالی که خبر نداشتند قایقی دیگر در حال آمدن به بندر است. صید من به فروش نمیرفت و خود و خدمهام بدون هیچ درآمدی میماندیم.
راجان میگوید: حتی اگر یک یا دو ساعت هم طول بکشد تا به بندر برسم آنها هنوز منتظر من میمانند. او در حالی که روی عرشه سیگار میکشید میگوید در گذشته هرگز چنین اتفاقی نمیافتاد.
وقتی آندرامان به ساحل رسید حداقل۱۰۰ نفر منتظر آنها بودند. کارگران پیراهن نارنجی به سرعت وارد قایق ۱۳ متری کوچک شدند و روی زانو در میان ساردینهای نقرهای نشسته و شروع به ریختن دهها هزار ماهی در جعبههای پلاستیکی شیر و انداختن جعبهها به بالا به سمت اسکله کردند. خریداران، زنان با لباسهای بلند، مردان با پوشش لنگی، آماده خرید ماهی بودند و پول خرید را به آژانسهای عمدهفروشی که هر فروشی را در دفتر ثبت میکردند میپرداختند.
راجان و خدمهاش حدود ۸۰۰ کیلو ماهی را در اسکله تخلیه کردند که از تعداد روز قبل بهتر بود؛ اما به سختی به یک دهم اندازه بار دو روز قبل میرسید. حتی فنآوری نمیتواند دریا را پیشبینی کند. فروش۲۲۰ دلاری که فقط کفاف دستمزد خدمه و سوخت را میداد؛ اما به قول او این دو برابر زمانی بود که تلفن همراه نداشت. او درحالی که حوالههای خیسشده را میشمرد میگوید برای ماهیگیری، فردا همیشه بهتر خواهد بود.
ارسال نظر