قیمت کالاهای اساسی و ضروری باید کنترل شود تا فقرا توانایی خرید آنها را داشته باشند.

سیاست کنترل قیمت‌ها یکی از مواردی است که در تئوری و بر روی کاغذ شاید خیلی خوب و جالب به نظر رسد، اما در صحنه عمل فاجعه به بار می‌آورد. قیمت‌ها همچون علامت‌هایی هستند که اطلاعات درباره عرضه و تقاضا را انتقال می‌دهند مثل علامت‌های روی دماسنج که درجه حرارت هوا را به ما می‌گویند و دقیقا همان‌طور که با ثابت نگهداشتن علامت دماسنج نمی‌توان درجه حرارت را کنترل کرد، با کنترل و ثبیت قیمت‌ها نمی‌توان عرضه و تقاضا را کنترل نمود.

زمانی که به خاطر کمیابی یک کالا، قیمت افزایش می‌یابد، این افزایش قیمت به مردم می‌گوید کمتر مصرف کنند و به سمت خرید کالاهای جانشین بروند. بالا رفتن قیمت به تولیدکنندگان می‌گوید از این کالای کمیاب شده بیشتر تولید کنند، چون سود بیشتری در این کار است. از ترکیب مصرف کمتر و تولید بیشتر، کمبودها مرتفع می‌شود. اما در صورتی به این نتیجه دست پیدا می‌کنیم که قیمت‌ها بتوانند علامت‌ها را ارسال کنند. اگر قیمت‌ها بر اساس قانون و حکم دولتی ثابت نگه‌داشته شوند تا از مردم فقیر در برابر اثرات افزایش قیمت محافظت کنند، مصرف‌کنندگان هیچ انگیزه‌‌‌ ای برای کمتر مصرف کردن نداشته و نیز دلیلی برای خرید بیشتر کالاهای جانشین وجود ندارد. علاوه‌بر این، تولیدکنندگان نیز انگیزه‌ای نخواهند داشت تا مقدار بیشتری از آن کالا به بازار عرضه کنند.

اگر دولت قیمت نان را ثابت نگه دارد، چون در هنگام کمبود تولید نان، قیمت‌ها بالا می‌روند، هیچ انگیزه‌ای در مردم وجود ندارد تا به سمت خرید کالاهای جانشین مثل سایر غلات یا سیب‌زمینی بروند. همچنین کشاورزان انگیزه‌ای نخواهند داشت تا گندم بیشتری به بازار روانه نمایند یا بازرگانان خارجی گندم، گندم‌هایشان را به این کشور صادر نموده و از سود بالاتر منتفع گردند. هیچ علامتی وجود ندارد تا به کشاورزان اطلاع دهد آنها می‌توانند با کشت گندم بیشتر در سال بعد سود ببرند. پس زمانی که قیمت‌ها طبق قانون ثابت هستند، همه اینها اتفاق می‌افتد و عرضه محصول متوقف می‌شود؛ چون معمولا کسی نمی‌تواند با فروش به قیمت تثبیت شده سود ببرد. پس دولت مجددا دخالت می‌کند تا کالاهای کمیاب را «به صورت عادلانه» سهمیه‌بندی کند و قوانین جدیدی برای جلوگیری از معاملات بازار سیاه وضع می‌کند و وضع را بدتر از قبل می‌سازد. ما به دفعات شاهد این اتفاق‌ها برای موادغذایی اساسی، سوخت و مسکن اجاره‌ای بوده‌ایم. نتیجه کار روشن است: اگر قیمت‌ها را تثبیت کنید، مصرف‌کنندگان دلیلی برای صرفه‌جویی و کمتر مصرف کردن نمی‌بینند و عرضه کالا سرکوب گردیده و کمبود کالای کنترل‌شده حتی شدیدتر می‌شود.

بورس سهام فقط یک نوع قماربازی است

مردم روی سهام شرکت‌ها شرط‌بندی می‌کنند، همان‌طور که آنها روی اعداد بازی رولت شرط‌بندی کرده، برخی اوقات برنده و برخی اوقات هم بازنده می‌شوند. به همین دلیل است که برخی بازار سهام را قمارخانه و کازینو می‌نامند. اما واقعیت چیز دیگری است. نخست اینکه برون‌داد چرخ رولت تصادفی است. اما برون‌داد بازار سهام این طور نیست. بازار سهام تحت‌تاثیر عوامل بسیاری است که اگر بخواهیم برخی را نام ببریم، عبارتند از: اوضاع سیاسی جهان، روان‌شناسی سرمایه‌گذار، اقدامات بانک‌ها و دولت‌ها، حوادث طبیعی، اقدامات انسانی و روندهای اقتصاد جهانی. سرمایه‌گذاران ماهر روندها را می‌خوانند و بررسی می‌کنند کدام‌ها اهمیت دارند و محاسباتی انجام می‌دهند که کدام سهام احتمالا افزایش می‌یابد کدام یک کاهش می‌یابد. در یک کازینو چنین چیزی صحت ندارد. تفاوت جدی‌تری بین این دو هست. بازار سهام به تامین منابع مالی کسب و کار و صنعت کمک می‌کند. وقتی یک بنگاه سهام جدید منتشر می‌کند، مردم را به امید کسب سود این سهام را می‌خرند و اینکه شاهد افزایش ارزش سرمایه‌گذاری‌شان همراه با رشد و توسعه شرکت باشند. سهامداران مالکان شرکت هستند و سرنوشت آنها به سرنوشت شرکت گره خورده است. اگر شرکت سود دهد، آنها هم سود می‌برند. وقتی مردم سهام را از دیگران می‌خرند و قیمت‌ها را بالا می‌برند، آنها فکر می‌کنند که این کار ارزشی بیش از قیمت پرداختی بابت سهام خواهد داشت. وقتی سهام یک بنگاه به این شیوه بالا می‌رود، ارزش اسمی شرکت هم مطابق آن افزایش می‌یابد و برای بنگاه، به‌دست آوردن منابع مالی جهت توسعه و گسترش یافتن آسان‌تر و معمولا ارزان‌تر می‌شود. بازار سهام شباهت به بازارهای شهر دارد که مردم برای خرید و فروش داد و قال می‌کنند و قیمت‌ها از این واقعیت خبر می‌دهد که برخی سهام جذابیت بیشتر و برخی دیگر جذابیت کمتری دارند. بنابراین بازار سهام علایمی می‌فرستد که در کجا نیاز به سرمایه‌گذاری است و کجا سرمایه‌گذاری بیشترین سود را دارد. بازار سهام در هر لحظه به مردم می‌گوید که وضعیت اقتصاد چگونه است و در کجا مشارکت مفیدی داشته باشند.

برای افزایش اشتغال باید دولت شغل ایجاد کند

منابع عمومی که در اختیار دولت‌ها قرار می‌گیرد به واقع منابعی است که دولت از شهروندان خود گرفته است و اجازه خرج کردن آن را به مردم نمی‌دهد. هر مقدار پولی که دولت خرج پروژه‌های عمومی می‌کند، نشانه این است که شهروندان خصوصی از خرج کردن این وجوه محروم شده‌اند.

دولت می‌تواند در ظاهر از طریق افزایش دادن هزینه‌های عمومی، شغل ایجاد کند. دولت می‌تواند به صورت خریدار و متقاضی پروژه‌های معین، وارد بازار شود و در واکنش به این اقدام دولت، ظاهرا شاهد ایجاد مشاغل جدید باشیم. این مشاغل جدید، موجودیت خود را مدیون تقاضای دولت هستند و تداوم اکثر این پروژه‌ها وابسته به تقاضا و بودجه دولت است و هر زمان دولت نتواند مخارج خود را در آن سطح حفظ کند، مشاغل جدید ناپدید خواهد شد.

دولت برای تامین منابع چنین پروژه‌هایی، باید وجوهی را از بخش‌خصوصی چه از طریق مالیات‌ستانی علنی، مالیات‌های پنهان، استقراض یا حتی از طریق تورم بگیرد. به هر طریق دولت وجوهی را برای خود برمی‌دارد که می‌توانست باعث دوام مشاغل در بخش‌خصوصی باشد. در این حالت مردم پول کمتری برای خرید کالاها و خدمات خصوصی دارند، آنها پول‌ کمتری برای سرمایه‌گذاری خصوصی خواهند داشت. به این ترتیب مشاغل موقتی که دولت ایجاد می‌کند به قیمت از دست رفتن مشاغل واقعی ماندگار در بخش‌خصوصی تمام می‌شود.

علاوه براین، تولید دولتی کالاها و خدمات ناکارآتر از تولید در بخش‌خصوصی است. هزینه انجام بیشتر کارهای دولتی نسبت به کسب‌و‌کار خصوصی بسیار بالاتر است. علت آن است که دیوانسالاری دولتی اغلب پر دردسرتر و پرهزینه‌تر است. بر عکس تولیدکنندگان بخش‌خصوصی که معمولا با فشار رقبا روبه‌رو هستند، انحصاری بودن بخش دولتی باعث می‌شود که فشاری برای کارآ کردن عملیات دولتی وارد نشود.

مشاغلی که دولت ایجاد می‌کند اغلب سرمایه‌بر هستند از قبیل مشاغل زیرساختی مثل سد‌سازی یا پل‌سازی که میزان زیادی تجهیزات پرهزینه به ازای هر فرد شاغل استفاده می‌کنند. برعکس، فعالیت‌های بخش‌خصوصی که با مالیات گرفتن معمولا از بین می‌روند در حوزه خدمات کاربر از قبیل رستوران، اصلاح سر و غیره هستند.

اثر نهایی این است که قطعا دولت‌ها معمولا برای اینکه مشاغل جدیدی ایجاد کنند مشاغل بیشتری را نابود می‌کنند. مشکل اینجاست که رهبران سیاسی معمولا به خاطر مشاغل جدید مریی تحسین می‌شوند، بدون اینکه بابت مشاغلی که با سیاست‌های خود به آرامی در بخش‌خصوصی نابود کردند، بازخواست شوند.