غلامرضا سلامی

اول اردیبهشت ۱۳۸۷ سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد تحت عنوان «اندیشیدن ذیل سرمشق اقتصاد رقابتی» به قلم «جناب آقای محمد حسین ادیب» استاد محترم دانشگاه، نظرم را جلب کرد. ایشان در این مقاله محاسباتی را انجام داده بودند که تعجب برانگیز می نماید. خلاصه بحث ایشان به شرح زیر است:

۱ - ارزش افزوده صادرات دنیا در سال ۲۰۰۷، ۵درصد بوده است.

۲ - صادرات نفت ایران در این سال ۷۰‌میلیارد دلار بوده است و چون هزینه استخراج نفت ۶درصد قیمت روز نفت است براین اساس سود خالص صادرات نفت ایران در همین سال ۸/۶۵‌میلیارد دلار بوده است.

۳ -و چون صادرات دنیا در سال ۲۰۰۷ میلادی ۱۲‌هزار میلیارد بوده است لذا ارزش افزوده این صادرات با ملاک ۵ درصد ۶۰۰‌میلیارد دلار است و آشکارا سود خالص صادرات نفت ایران ۹/۱۰درصد سود خالص صادرات دنیا است و در نتیجه سود خالص صادرات نفت ایران مساوی با ۱۳۱۶‌میلیارد دلار صادرات کالا است.

۴ - صادرات آمریکا درسال ۲۰۰۷ میلادی ۱۶۰۰‌میلیارد دلار بوده است که با ملاک سازمان جهانی تجارت سود صادرات آمریکا ۸۰‌میلیارد دلار می باشد که فقط ۱۵‌میلیارد دلار از سود صادرات نفت ایران بیشتر است.

۵ - صادرات نفت ایران، معادل ۷۰‌میلیارد دلارصادرات کشورهای دیگرنیست و از صادرات ۹۴۶‌میلیارد دلاری چین در سال ۲۰۰۶ حدود ۳۷۰‌میلیارد دلار بیشتر است.

ایشان مطالب دیگری نیزدر رابطه با میزان ذخایر ارزی ایران و موجودی طلای خانوارهای ایرانی نوشته اند که شاید به نوعی این نتیجه‌گیری را بتوان از آن کرد که اقتصاد ایران از اقتصاد کشورهایی مانند آمریکا، آلمان و انگلستان نیز قوی تراست.

و اما از نظر من اقتصادندان :

۱ - ارزش افزوده صادرات نفت ایران خیلی کمتر از ۵درصد است که آنهم بابت هزینه‌های بارگیری و حمل (درصورتی که این هزینه به موسسات ایرانی پرداخت شده باشد)می باشد ولی کل ارزش افزوده تولید و صادرات نفت صادر شده همان ۷۰‌میلیارد دلاراست و با هیچ نوع محاسبه‌ای نمی‌شود آن را افزایش داد.

۲ - هر طور محاسبه کنیم ۱۶۰۰‌میلیارد دلار صادرات آمریکا در GNP این کشور ۱۶۰۰‌میلیارد دلار است که معادل ۲۳ برابر ارزش تولید و صادرات نفت صادرشده ایران است و ۷۰‌میلیارد دلار صادرات نفت ایران درGNP ما همان ۷۰‌میلیارد دلار است یعنی یک بیست و سوم ارزش صادرات آمریکا.

۳ - طبق محاسبات ایشان، اگر صادرات نفت ما از کل صادرات چین در سال ۲۰۰۶، ۳۷۰‌میلیارد دلار بیشتر باشد(۱۳۱۶میلیارد دلار) بنابراین تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۸۶ از ۱۵۰۰‌میلیارد دلار متجاوز است، ولی می‌دانیم که با بازی با اعداد نمی‌توان تولید ناخالص داخلی یک کشور را ۶ برابر کرد.

حال با این مضمون بهتر بود که جناب آقای ادیب مساله را چنین عنوان می‌کردند:

اگر ما بخواهیم طی مدت یک برنامه ۵ ساله از راه تولید کالا و خدمات، ارزش افزوده‌ای معادل ۷۰‌میلیارد دلار (بجای صادرات نفت) به دست آوریم آنگاه باید:

۱ - تمامی نیروی بیکارخود را به کاربگیریم و چند میلیون نیروی کار نیز از کشورهای دیگر قرض کنیم.

۲ - بهره‌وری نیروی کار و سرمایه را در حد کشورهای پیشرفته صنعتی افزایش دهیم.

۳ - تعطیلات خود را به حداقل برسانیم و در تمام تعطیلات متعارف نیز کار کنیم.

۴ - رشد سرمایه‌گذاری ناخالص ملی را به شدت افزایش دهیم.

۵ - تمام یارانه‌های آشکار و پنهان غیر عقلایی را قطع کنیم.

۶ - با کشورهای دنیا تعامل سازنده برقرار سازیم.

۷ - آزاد‌سازی اقتصادی را سرلوحه اهداف دولت قراردهیم.

۸ - اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی را جدی بگیریم.

۹ - محیطی امن برای سرمایه‌گذاری فراهم‌سازیم.

۱۰ - بالاخره به قول شما اندیشیدن در ذیل سرمشق رقابتی را هدف راهبردی اقتصاد کلان قراردهیم.

آنچه که باعث خلط مبحث می‌شود آنست که اقتصاد کلان کشور با اقتصاد خرد یک شرکت اشتباه گرفته می‌شود، در یک کشور هرچه تولید شود ارزش افزوده است در حالی که در یک شرکت آنچه که به عنوان دستمزد کارگر و سود سرمایه‌گذاری عاید می‌گردد ارزش افزوده به حساب می‌آید. شاید بحث جناب آقای ادیب در مورد دولت مصداق داشته باشد یعنی اگر دولت می‌خواست این ۷۰‌میلیارد دلار درآمد نفتی (خالص ۸/۶۵‌میلیارد دلار) را از محل مالیات تامین کند، باید محیطی فراهم می‌کرد که حداقل ۱۰۰۰‌میلیارد دلار(یعنی ۴ برابر تولید ناخالص کشور) سرمایه‌گذاری جدید توسط بخش‌خصوصی صورت می‌گرفت و در ازای آن ۴۰۰‌میلیارد دلار ارزش افزوده (دستمزد کارگران و سود سرمایه‌گذاران) ایجاد می‌شد و آنگاه مالیات ارزش افزوده اضافی را جایگزین درآمد نفت می‌کرد. شاید اگر ما این درآمد نفتی را نداشتیم تابه‌حال این کار را کرده بودیم و شاید هم وضعیتی مانند افغانستان داشتیم. درآمد نفت یک نعمت خدادادی است که دولت‌های ما قدر آن را نمی‌دانند و همین کفران نعمت است که آثار ملموس این درآمد برای بسیاری از شهروندان ایرانی غیر از فقر، بیکاری و اختلاف طبقاتی و برای کل جامعه اقتصاد رانتی، صنایع شکننده و بهره‌وری اندک به ارمغان نیاورده است. البته برای اینکه باز هم کفران نعمت نشود باید گفت همین درآمد بوده است که به هر حال در تاسیسات زیر بنایی و آموزش و بهداشت کشور سرمایه‌گذاری شده است و اگر امروز وجه تمایزی بین کشور ما و کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان وجود دارد ناشی از همین سرمایه‌گذاری‌ها است که با بی‌تدبیری ما و کوشش آنها می‌تواند این وجه تمایزها نیز از بین برود.