حرکت در مسیر معکوس!

نگاه سوم - چندسالی است که در سینمای ایران موجی به راه افتاده است و آدم‌هایی سوار این موج شده‌اند و همچنان به موج‌سواری مشغولند؛ اگر بخواهیم به دور از استعاره و تمثیل سخن بگوییم و یک راست به خواننده این گزارش آدرس بدهیم که منظور ما از این موج چیست، باید نام این موج را بگوییم و خلاص: سینمای معناگرا. حقیقت این است که از ابتدای پیدایش سینما؛ یعنی از حدود صدو‌اندی سال پیش تاکنون، از همان اولین‌باری که دوربین برادران لومیر سوار شدن مسافران یک قطار شهری را روی نوار سلولویید خود ثبت کردند، معنا در سینما شکل گرفت و تماشاگران از هر تصویری معنایی برداشت کردند. این روند البته با بعضی از ابزارهای تکنیکی در سینما مثلا تدوین آمیخته شد و بازهم تماشاگران از تصاویر جدید احساس‌های مختلف و معناهای گوناگون گرفتند. اما در سینمای ایران ماجرا در ظاهر بسیار دیر به ذهن آدم‌ها رسیده است و با ذوق‌زدگی فراوان از آن یاد می‌کند. به همین سیاق برای این گونه‌ی جدید(!) بخشی در بنیاد فارابی تشکیل شده است که وظیفه‌اش، حمایت و تبیین این سینما است؛ یعنی فیلمنامه‌ها از سوی این بخش تایید می‌شود، برای آن بودجه و وام اختصاص می‌یابد و فیلم‌هایی هم که ساخته شده‌اند می‌توانند با گذر از این ممیزی اندکی از هزینه فیلم خود را با وام فارابی جبران کنند، حتی بخشی هم به عنوان کانون فیلم معناگرا وظیفه نمایش اینگونه فیلم‌ها را -ایرانی و خارجی- برعهده دارد تا این واژه بهتر تبیین و حتی نهادینه شود. این «سینمای معناگرا» البته قانون‌های نانوشته‌ای هم در خود دارد، به عنوان مثال کسی توقع ندارد در این فیلم‌ها مخاطب عام گسترده باشد و سینمادار هم رغبتی به نمایش فیلم‌های «سینمای معناگرا» ندارد. پس از این فیلم‌ها اگر دیر اکران شود، کسی مدعی نمی‌شود که سرمایه‌اش خوابیده است و اگر نفروشد کسی متضرر نمی‌شود.

در آخرین حرکت این گونه سینمایی جدید، در اکران سینماهای ایران، شاهد اکران فیلم «پابرهنه در بهشت» هستیم، ساخته بهرام توکلی، قصه شخصی به نام یحیی است که به آسایشگاه بیماران مبتلا به ایدز می‌آید و با این بیماران روبه‌رو می‌شود. «پابرهنه در بهشت» در جشنواره ۲۵ فجر با اقبال روبه‌رو شد و به عنوان بهترین فیلم اول سیمرغ بلورین گرفت و جایزه بهترین بازیگر مکمل، بهترین فیلمبرداری و بهترین صدابرداری و همچنین جایزه ویژه سال پیامبر اعظم را گرفت، اما از آن تاریخ تاکنون در بایگانی مانده است و تنها در کانون فیلم معناگرای فارابی و در چند خانه فیلم نمایش خصوصی داشته است. این هم در ظاهر از خصوصیات این گونه فیلم‌ها است، جایزه‌‌های فراوان و مخاطب کم، سنجاق کردن واژه، معناگرا به فیلمی چون «پابرهنه در بهشت» البته از نگاه کارگردانش هم ظاهرا بی‌معنی تلقی می‌شود. نکته جالب این است که تمام تلاش مسوولان این بخش از سینمای ایران در طول سال قبل این بوده که این فیلم را به عنوان نمونه سینمای معناگرا به سینمای ایران معرفی کنند، یعنی یک الگو و یک متر برای سنجش دیگر فیلم‌ها با این واژه. حرف‌های بهرام توکلی شنیدنی است. او در گفت‌و‌گو با مهر به این نکته اشاره می‌کند:

«این واژه از زمانی که ساخته شد به اشتباه به کار رفته است و بیش از هر چیز مشخص کننده یک گستره مضمونی است. اطلاق عنوان ژانر به آن کاملا اشتباه است، چون نمی‌تواند دسته‌ای از فیلم‌ها را به عنوان یک گونه سینمایی در بر بگیرد. وقتی هنوز جزئیات و مولفه‌های یک واژه تصویر نشده، چگونه می‌توان آن را به پسوند فیلمی اضافه کرد؟

روی همه ژانرها براساس فیلم‌هایی که در دوره‌های مختلف ساخته شده، کار آکادمیک صورت گرفته است و طبق جریانات سینمایی، یکسری عناوینی ساخته شده است. این عناوین دارای مولفه‌های قابل‌بررسی است که می‌توان براساس آنها ژانر هر فیلمی را مشخص کرد. اما هنوز روی واژه معناگرا کار علمی نشده است و در واقع در مسیری برعکس، البته این واژه ساخته شده و بعد فیلم‌ها را تحت عنوان آن دسته‌بندی کرده‌اند.»

توکلی نکات منفی این شکل ژانرسازی را این چنین تشریح می‌کند: «نکته اول اینکه برای من به عنوان فیلمساز هنوز مولفه‌ای این واژه مشخص نشده که بتوانم فیلم را در این گروه لحاظ کنم. نکته منفی دوم هم ایجاد نوعی پیش‌داوری است. در واقع ما هر فیلمی را که این واژه به آن اطلاق می‌شود از لحاظ مضمونی، ایدئولوژیک و حتی فرم در یک گروه قرار می‌دهیم که این رویکرد به جای کمک به سینما به آن لطمه می‌زند.»

این توصیف از سوی کارگردانی که سعی می‌کند فیلمش را متر سینمای معناگرا بدانند جالب است. به هر حال هر کارگردانی دوست دارد فیلمش تماشاگر داشته باشد و به اصطلاح بفروشد، نه اینکه پیش از دیده شدن با عبارت‌های اینگونه قضاوت شود. نکته‌ای که قابل اشاره است، شکل اکران اینگونه فیلم‌ها است که در این مورد به‌خصوص در چند روز اول نمایش حتی تیزر تلویزیونی هم نداشت، چه برسد به تبلیغات وسیع که به طور طبیعی باید برای هر فیلمی اتفاق بیفتد. توکلی در گفت‌و‌گو با «ایسنا» به این نکته و همچنین اکران دیرهنگام فیلمش اشاره کرده است: «این موضوع به پخش فیلم برمی‌گردد و بنیاد فارابی که خودش یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم است. من خیلی دوست داشتم مسوولانی که بحث اکران را در دست دارند، بالاخره آن قدر برای فیلم‌سازان احترام قائل شوند که سیاست‌هایشان را توضیح بدهند که ما به این دلیل دوست نداریم فیلم شما اکران شود، ولی متاسفانه توضیحی وجود ندارد. ما به عنوان فیلمساز کارمان را در یک جدال نابرابر اکران می‌کنیم و آخرش هم محکوم به ساختن فیلم‌های بدون مخاطب می‌شویم، در حالی که زمانی می‌شود این قضاوت را انجام داد که شرایط از نظر تیزر، تبلیغات شهری، تعداد سینما و زمان اکران مساوی باشد و آن موقع می‌شود در رابطه با مخاطب بحث کرد. این فقط به فیلم من برنمی‌گردد و بسیاری از فیلم‌های دیگر که از فیلم من هم بهتر بودند خوب اکران نشدند. بعد از گذشت چند روز از اکران فیلم هنوز هیچ خبری از تیزر تلویزیونی و تبلیغات خیابانی نیست. به هر حال مردم باید از طریقی از اکران فیلم مطلع شوند و بروند آن را ببینند.»

این موضوع با توجه به اینکه موضوع تازه‌ای در سینمای ایران است، اما کماکان جای بحث دارد. بحث بر سر اینکه آیا می‌شود با این شکل از معیار دادن به سینمای ایران، مخاطب را از سینمای ایران گرفت به طوری که کسی رغبتی به تماشای فیلم‌های مضمون‌گرا نداشته باشد. این مسیر دقیقا حرف توکلی را تایید می‌کند. «ما در مسیری برعکس حرکت می‌کنیم.»