سونامی خاموش بحران غذایی

دنیای غذاهای ارزان از بین رفته است اما این تغییر مبارک است

مترجم: شادی آذری

تصاویری که تاکنون از گرسنگی به نمایش گذاشته می‌شد، معمولاً نشان دهنده چشم‌هایی بی‌حالت و شکم‌هایی ورم کرده بود که علت آن مخدوش شدن محصول به‌خاطر جنگ یا درگیری بود. چنین بحرانی تبعاتی ناگهانی و محلی داشت و درنهایت فشار آن بر کسانی تحمیل می‌شد که پیش از آن هم در حاشیه بوده‌اند.

اما تصاویر امروز متفاوت است. ژوزت شیران از سازمان برنامه غذای جهان که یکی از آژانس‌های سازمان ملل است، می‌گوید: این یک سونامی خاموش است؛ موجی از تورم قیمت‌های مواد غذایی از سرتاسر جهان می‌گذرد و در مسیر خود شورش‌ها و دولت‌های نابود شده را برجای می‌گذارد. این بار برای اولین دفعه ظرف ۳۰ سال گذشته تظاهرات مربوط به مواد غذایی در بسیاری از نقاط جهان به طور همزمان مشاهده می‌شود. بنگلادش در آشوب است، حتی چین نیز مضطرب به نظر می‌رسد. سایر نقاط جهان اظهار‌نظر اقتصاددان هندی -آمارتیاسن- را به بوته آزمایش می‌گذارند که قحطی در کشورهای دارای دموکراسی به‌وقوع نخواهد پیوست. قحطی، گرسنگی توده مردم تعریف شده است. معیارهای بحران امروز تهیدستی و سوء‌تغذیه هستند.

اقشار متوسط کشورهای فقیر در حال کناره‌گیری از مراقبت‌های بهداشتی و حذف گوشت از غذاهای مصرفی‌شان هستند تا بتوانند با این روش سه وعده غذای روزانه خود را حفظ کنند. فقرایی که در وضعیت متوسطی از فقر قرار دارند، یعنی آنهایی که روزی

۲ دلار درآمد دارند، کودکانشان را از مدرسه‌ها می‌گیرند و از میزان مصرف سبزیجات‌شان هم کم می‌کنند تا استطاعت خرید برنج را داشته باشند. آنهایی که با یک دلار در روز زندگی می‌کنند، گوشت، سبزیجات و

یک یا دو وعده غذای خود را حذف می‌کنند تا استطاعت خرید یک کاسه برنج را داشته باشند. فقرایی که در فقر شدید به سر می‌برند، یعنی آنهایی که با ۵۰ سنت در روز زندگی می‌گذرانند، با فاجعه رو‌به‌رو هستند. حدود یک میلیارد نفر در جهان با روزانه تنها

یک دلار زندگی می‌کنند. اگر با کمی اغماض فرض کنیم که هزینه غذای آنها ۲۰ درصد افزایش یابد (در برخی نواحی این افزایش به مراتب بیشتر است)، صد میلیون نفر دیگر به این قشر ملحق می‌شوند؛ یعنی به فقر مطلق کشانده می‌شوند. در برخی کشورها، چنین وضعیتی می‌تواند نتایج همه تلاش‌ها در راستای کاهش فقر را که طی یک دهه رشد به ثمر نشسته بود، نابود کند. به دلیل آنکه بازارهای مواد غذایی در آشوب به سر می‌برند، قحطی در سطح زندگی شهر‌نشینی در حال رشد است و به دلیل آنکه تجارت و آزادی آن می‌تواند تحلیل رود، بحران غذای سال ۲۰۰۸ می‌تواند به چالشی بر سر راه جهانی‌سازی تبدیل شود. نیاز است که کشورهای ثروتمند مشکلات مربوط به غذا را به اندازه بحران اعتبارات جدی بگیرند.

هم‌اکنون مقامات عالی‌رتبه بانک جهانی و سازمان ملل خواستار «عملکردی جدید» برای مساله غذا شده‌اند. اگرچه فریاد آنها مورد تایید قرار گرفته است اما دریافت نوع درست کمک آسان نیست شاید تا حدودی به دلیل آنکه مشکل غذا مشکلی نیست که یک راه حل برای آن مناسب همگان باشد و تا حدودی هم به این دلیل که برخی کمک‌هایی که اکنون مورد نیاز است، با وخامت اوضاع در دراز مدت درخطر قرار می‌گیرند. نقطه شروع باید این موضوع باشد که افزایش قیمت غذا بر برخی مناطق فشار سنگین‌تری را نسبت به سایر مناطق وارد می‌کند؛ صادرکنندگان مواد‌غذایی و کشورهایی که در آن کشاورزان خودکفا هستند و یا فروشندگان ویژه سود می‌برند. اما برخی از کشورهایی که در آفریقای‌غربی واقع‌ هستند و عمده محصولات مصرفی‌شان را وارد می‌کنند، یا بنگلادش با خیل عظیم کارگران بی‌زمین‌اش در خطر نابودی و قحطی شهری قرار گرفته‌اند. به دلیل وخامت اوضاع در این مناطق اولین گام باید ترمیم شبکه امنیت جهان باشد؛ یعنی تأمین بودجه مناسب برای سازمان برنامه غذای جهان.

این سازمان بزرگ‌ترین توزیع‌کننده کمک‌های غذایی و مهم‌ترین مانع بین مردم گرسنه و گرسنگی است. خانواده‌ای که در یک کشور در حال توسعه با یک دلار در روز امرار‌معاش می‌کند، قدرت خریدش با افزایش قیمت غلات کاهش یافته است.

سازمان برنامه غذای جهان نمی‌تواند همان مقدار غذایی را که در سال گذشته توزیع کرد، امسال نیز توزیع کند. این سازمان نیاز دارد و باید ۷۰۰ میلیون دلار دیگر دریافت کند. و به دلیل آنکه مشکلات بسیاری از نقاط؛ مانند مشکلات مربوط به قحطی‌های پیشین نیست، سازمان برنامه غذای جهان باید مجاز باشد که فعالیت‌هایش را گسترش دهد.

در حال حاضر این سازمان عمدتاً غلات را خریداری می‌کند و آن را در نواحی کم‌غذا یا فاقد غذا توزیع می‌کند. البته این اقدام درنواحی مبتلا به قحطی ضروری است، اما باعث تخریب بازارهای محلی می‌شود. در اغلب این نواحی مشکل کمبود مواد غذایی نیست بلکه کاهش قیمت‌های داخلی بدون ضربه‌زدن به کشاورزان است.

بهترین راه‌حل این معضل توزیع نقدینگی است و نه توزیع غذا، که از طریق حمایت (و گاهی مداخله) در برنامه‌های اجتماعی حمایتی و برنامه‌های غذا در برابر کار برای فقرا محقق می‌شود. این آژانس سازمان ملل در اینجا می‌تواند کمک مفیدی باشد. اگرچه زحمت اصلی توسط دولت‌های کشورهای در حال توسعه و موسسات تخصیص وام غربی برآنها تحمیل می‌شود و گاهی بالغ بر ده‌ها میلیارد دلار است.

چنین اقداماتی حکم مسکن را دارند. اما بحران غذای سال ۲۰۰۸ پرده از نقاط ضعف اقتصاد را در هر یک از حلقه‌های زنجیره غذایی برداشت. هر عملکرد جدیدی باید طوری در پیش گرفته شود تا به مشکلات درازمدتی که کشاورزان فقیر را عقب نگه‌داشته است پاسخ دهد. صنعت کشاورزی اکنون در دوزخ است. دنیای غذاهای ارزان از بین رفته است. با خوش‌شانسی و سیاست‌های خوب می‌توانیم در انتظار سکون در روند افزایش قیمت‌ها باشیم. گذار از دنیای غذاهای ارزان به دنیای قیمت‌های جدید مواد غذایی بسیار پرهزینه‌تر و دردناک‌تر از آن است‌که انتظارش می‌رفت. اما این تغییر مبارک است و دولت‌ها می‌بایست در جست‌و‌جوی کاهش درد این گذار باشند نه متوقف کردن خود فرآیند.