احداث شهری جهانی در صحرا
روستای کوچکی با کلبههایی که از برگ درخت خرما ساخته شده و قلعه صحرایی را احاطه کرده است، تصور کنید. سپس شهری بزرگ با هتلهای لوکس و آسمانخراشهای فوق مدرن در میان باغهای سرسبز را به تصور درآورید. اگر این کار را بکنید در یک کلمه، گذشته و حال ابوظبی را در پیش چشم خود دارید. و زمان برای تغییر از آن یکی به این دیگری فقط در عرض نیم قرن اتفاق افتاد.
همه آنها از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد که این پادشاهی کوچک دریافت بر روی یکی از بزرگترین میدانهای نفتی جهان نشسته است. کشوری فقیر که اندک درآمد آن از صید مروارید، به خاطر اختراع مرواریدهای کشت شده مصنوعی دچار افت شدید شده بود، تغییر اساسی و شگفتآوری در ثروتش را تجربه کرد. پس از خروج انگلستان از خلیجفارس، ابوظبی با شش همسایه کوچکتر خود متحد گردید و امارات متحده عربی را تشکیل دادند. ابوظبی که بزرگترین امیرنشین بود، وارث طبیعی برای ریاست بر اماراتمتحده عربی شد و پایتخت در آنجا مستقر شد.
اما ابوظبی نتوانست جایگاه تجاری و بازرگانی را بهدست آورد، عنوانی که به دبی در فاصلهای به اندازه یک ساعت رانندگی تعلق گرفت. شرکت هواپیمایی کاملا موفق امارات، به کمک دبی آمد تا جاهطلبی برای تبدیل به شهری جهانی تحقق یابد، این شرکت هواپیمایی از موقعیت استراتژیک کشور به عنوان مرکزی بین اروپا و آسیا به خوبی استفاده کرد. دبی همچنین اقدام به برپایی جشنوارههای هنری و موسیقی کرده است و بازدیدکنندگان را از اطراف جهان به آنجا میکشاند.
میلی به تغییرات سیاسی نیست
ابوظبی ظاهرا رضایت داده است که دبی، مثل واشنگتن برای نیویورک باشد. در عین حال نوسازی سریع کشور به همه قلمروهای زندگی گسترش پیدا نکرد. امیرها تمایلی به واگذاری بخشی از قدرتشان نشان ندادهاند و پادشاهان نفتی همچنان شبیه بنگاههای خانوادگی اداره میشوند.
در سالهای گذشته، رایج بود که دولتهای عربی خلیجفارس عجیب و غریب و استثنایی جلوه داده شوند؛ سرزمینهایی که محصور در سنت بوده و مصون از دموکراسی هستند. چند سال است که این نوع «شرقشناسی» جای خود را به تئوری سیاسی- اقتصادی «دولت رانتیر» داده است. امرای عرب، تداوم حکومت خود را با سرکوب خشن و بیرحمانه تضمین نمیکنند؛ بلکه حکومتهای پدرسالاری داریم که امیرها به شکل دیکتاتور خیرخواه رفتار میکنند. دقیقا به همین علت است که عده اندکی به منزله مخالف دموکراتیک وجود دارند.
نظریهپردازان دولت رانتیر، این شیوه حکمرانی را به ثروت نفت خلیج نسبت میدهند. چون پادشاهان نفتی قادر به گذران امور کشور با پول نفت هستند، نیازی به مالیات گرفتن از شهروندان خود ندارند. آنها نه فقط میتوانند مزایای اجتماعی بیحد و حصری به مردمانشان بدهند؛ بلکه شهروندانشان نیز هیچ کدام از خواستههای سربرآورده در سایر کشورها را احساس نمیکنند زیرا از لحاظ تاریخی، افزایش مالیات منجر میشود تا مردم حق خود بدانند در مورد چگونگی خرج شدن پول خود نظر بدهند.
البته غرق در پول نفت بودن هیچ تضمینی به دولت نمیدهد که قادر به آرام و راضی کردن مردم باشد. انتخابات خونین اخیر نیجریه یک نقطه مقابل است که نشان میدهد ثروت نفت به همان اندازه که موهبت است میتواند بلا باشد. امیرنشینها در برخورد با فراخوان غربیها تا دموکراتیزه شوند، میخواهند به آنها اجازه داده شود تا راه خود را بروند.
در حال حاضر به نظر میرسد اوضاع روبه راه باشد شهری مدرن و نسبتا با تساهل در راس یک جامعه سنتی بنا شده است. شاید این وضع دوام آورده و شاید دوام نیاورد. آنطور که تلاش عربستان سعودی برای حفظ پادشاهی سنتی در حضور ثروت نفت آشکار میسازد، بزرگترین تهدید به دولت رانتیر، در مخالفت دموکراتیک نیست؛ بلکه در سرخوردگی و از خودبیگانگی جوانان محروم از حق رای و آزادی است که احساس میکنند وابستگی و علاقهای به پادشاهی ندارند. شاید آنچه این امیرنشینها را نجات داده است اندازه کوچکشان باشد. سلطنتهای مطلقه در دولتهای کوچکی که شکلهای شخصی شده حکومتداری را میتوان به همه شهروندان بسط داد، دوام بیشتری میآورد. با این حال تفاوت بین ظاهر مدرن و مبانی سنتی در اینجا را میتوان با حرکت از امکان تهویه مطبوعدار به سوی گرمای خفقانآور صحرا به همان اندازه متضاد دید.
ارسال نظر