ریشه های تاریخی بدبینی ایرانیان به انگلیس

دکتر محمد مهدی بهکیش

بخش نخست

جهانی شدن پدیده‌ای است که از اوایل قرن بیستم گسترش یافت به ترتیبی که در دهه اول آن قرن، حجم تجارت بین

کشورها رو به افزایش قابل توجه گذاشت. ولی اتفاقات جنگ اول جهانی و تاثیر نیروهای مخالف با روند جهانی شدن، به پیدایش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ۱۹۱۷ انجامید و نیمی از جهان را به زیر پوشش ایدئولوژی مخالف با جهانی شدن کشاند. دیری نپایید که آثار مخرب سوسیالیستی شدن بخش مهمی از جهان و همچنین نفوذ آن بر کشورهای طرفدار اقتصاد بازار، در شکل بحران بزرگ ۳۲ - ۱۹۲۹ ظاهر شد و بیکاری و رکودی گسترده را در پی آورد و جهان را به این فکر واداشت که باید تغییری در این روند ایجاد کرد و بنابراین دنیای غرب در مسیر ایجاد تغییر، سه سازمان اقتصادی؛ بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و گات که هر سه وابسته به سازمان ملل متحد بودند را طی سال های ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۰ به وجود آورد و در نتیجه در جهت تصحیح مکانیزم‌های اقتصادی، حرکت نوینی سازماندهی شد که با رشدی شتابنده، فرآیند جهانی شدن را سامانی نوین بخشید.

روند جدید منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ شد و به پیدایش سازمان تجارت جهانی (WTO) در دسامبر ۱۹۹۴ انجامید که به سرعت بخش‌های متفاوت اقتصادی کشورهای عضو از جمله بخش خدمات را زیر پوشش گرفت و امروز مهم‌ترین بخش اقتصادی مورد علاقه کشورهای در حال توسعه یعنی کشاورزی در حال پیوستن به WTO است که در صورت تحقق آن، راه صادرات مواد کشاورزی به کشورهای توسعه یافته را می‌گشاید و مزیتی مهم را برای کشورهای در حال توسعه به وجود می‌آورد.

در فضای اقتصادی جهانی شده امروز، چگونگی روابط بین‌المللی کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است، به ترتیبی که اگر فضای تعامل مناسب بین جوامع و کشورها به وجود نیاید، بهره‌گیری از فرآیند جهانی شدن محدود می‌گردد.

بدین لحاظ اهمیت بسیار دارد که چگونگی گسترش تعامل کشورمان با کشورهای غربی را مورد بازبینی قرار دهیم، به خصوص از این جهت که روابط بین کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته، به دلایل متعدد در طی قرون گذشته، درگیر نوسانات بسیار بوده‌اند.

روابط ایران با کشورهای غربی نیز پستی و بلندی‌های بسیار داشته است و به دلیل اهمیت موقعیت جغرافیایی ایران در منطقه، همیشه مورد توجه خاص کشورهای بزرگ غربی (چون انگلیس) و شرقی (چون روسیه) بوده است و در نتیجه، به دلیل نوع رفتار اقتصادی - سیاسی آنها در ایران از یک طرف و نوع برخورد ما با آنان از طرف دیگر، یک نوع بدبینی تاریخی نسبت به آن کشورها به وجود آمده است که بر مناسبات امروز کشورمان با آن جوامع، تاثیر جدی گذاشته است.

در این مقاله سعی داریم ریشه‌های بدبینی ایرانیان به کشور‌های غربی را بازشناسی نماییم، زیرا که اگر نتوانیم مسیر تعامل با غرب را ضمن حفظ منافع ملی هموار سازیم، قادر نخواهیم بود از فرآیند جهانی شدن بهره‌گیری مناسب کنیم و در منطقه به انزوا کشیده خواهیم شد و به جای بهره‌برداری از مزایای جهانی شدن، با مشکلاتی مواجه می‌شویم که به عقب‌ماندگی کشورمان منجر خواهد شد. در طی تاریخ موقعیت جغرافیایی ایران، منافع بسیاری برای کشورمان به ارمغان آورده است، ولی همزمان، مشکلات عدیده‌ای را نیز موجب شده است. زیرا رقابت کشورهای غربی (به خصوص انگلیس) با روسیه برای دسترسی به هندوستان از یک طرف و علاقه روسیه برای دسترسی به اقیانوس‌ها از طریق خلیج‌فارس، از طرف دیگر، ایران را صحنه درگیری‌های متعددی در طول تاریخ کرده است که شاید مهم‌ترین عامل بدبینی ایرانیان به دو کشور انگلیس و روسیه از همین نقطه آغاز می‌شود. ما ایرانیان نیز گهگاه توسعه طلب بوده‌ایم و در مقاطعی از تاریخ برای گسترش سرزمین خود تلاش کرده‌ایم و در مقابل، بارها مورد هجوم قرار گرفته‌ایم. روحیه

توسعه طلبی، ما را مجبور کرده است که به دنبال جلب حمایت قدرت‌های بزرگ باشیم و این نیاز، ما را به مهره شطرنجی برای بازی کشورهای بزرگ تبدیل

کرده است.

کشورهای قدرتمند با استفاده از شرایط حاکم، هرگاه منافع آنان ایجاب کرده است، به انعقاد پیمانی با ایران مبادرت کرده‌اند و به محض آن که منافع آن کشورها دستخوش تغییر شده است، بدون توجه به تعهداتشان به ایران، پیمان مورد نظر را لغو کرده یا تغییر داده‌اند. به نظر می‌رسد عدم پایبندی به تعهدات کشورهای بزرگ در برابر ایران از یک طرف و عدم برخورداری ایرانیان از توان کافی برای دفاع از منافع ملی که موجبات نیاز به پشتیبانی قدرت‌های بزرگ را به وجود آورده، از طرف دیگر، از جمله علل بدبینی ایرانیان به این کشورها است. البته به نظر می‌رسد در بسیاری از موارد تاریخی، عدم توانایی خود برای تامین منافع کشور را به حساب تحمیل فشار از طرف مقابل گذاشته‌ایم، در حالی که هیچگاه به رفتار ایرانیانی نیاندیشیده‌ایم که مسوول حفظ منافع کشور بوده‌اند.

شاید به همین دلیل است که حضور انگلیس در کشورهای در حال توسعه دیگر مثلا در هندوستان که البته ماهیت تحت‌الحمایگی داشت، هیچگاه دچار نوساناتی چون رابطه آنها با ایران نشده است. برای روشن شدن موضوع، مواردی از وقایع

تاریخی - اقتصادی کشورمان و چگونگی ایفای تعهدات کشور انگلیس در برابر ایران و یا رفتار ایرانیان در مقابل آن کشور را مرور می‌کنیم.

۱ - شروع مراودات ایران و انگلیس را می‌توان از دوران شاه عباس اول پیگیری کرد. در زمانی که پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد (۱۵۹۹)،

شاه عباس یک هیات ۴۰ نفره به سرپرستی آنتونی شرلی و حسین علی بیگ را به انگلیس و اروپا فرستاد تا حمایت آنان را برای جنگ ایران با عثمانی جلب کند. ره‌آورد این سفر حاصلی برای ایران نداشت.

۲ - رابرت شرلی (برادر آنتونی شرلی) که در جنگ ایران با عثمانی رشادت بسیار کرده بود به سپهسالاری ارتش ایران رسید (۱۶۰۸) و به عنوان سفیر ایران (شاه عباس) روانه اروپا شد. او عملا اولین سفیر ایران در انگلیس محسوب می‌شود (۱۶۱۱).

۳ - انگلیس که استقرار نظامی - تجاری گسترده‌ای در هندوستان پیدا کرده بود، کمپانی هند شرقی را در کلکته (هندوستان) مستقر گردانید و بسیاری از اهداف نظامی - تجاری خود در منطقه را از طریق این کمپانی دنبال می‌کرد، به ترتیبی که کمپانی هند شرقی مجهز به لشگر قابل توجهی بود و سفرای ایران در انگلیس با نظر مسوولین کمپانی تعیین می‌شدند و سفیر ایران به جای اعزام به لندن، به کلکته می‌رفت. نماینده کمپانی هند شرقی در ایران با نظر حاکم انگلیس در هندوستان (بمبئی) تعیین می‌شد که نماینده سیاسی انگلیس در ایران نیز محسوب می‌شد. جالب آن که دانستن زبان فارسی در کمپانی هند شرقی اجباری بود و برای تدریس زبان فارسی دو کالج فورت ویلیام در کلکته و کالج هند شرقی در انگلیس این وظیفه را به عهده داشتند. کمپانی هند شرقی برای اولین بار یک کشتی تجاری به بندر جاسک فرستاد (۱۶۱۶) و دو سال بعد در این بندر یک قرارگاه تجاری به وجود آورد.