محمدصادق جنان‌صفت

وقتی روز و روزگار بر آدمیان سخت و تنگ می‌شود و آنها قصد می‌کنند از بن‌بست بیرون آیند، احتمال خطر در تشخیص، تصمیم و اقدام افزایش می‌یابد. در این وضعیت ممکن است کسانی باشند که راه رفته و به نتیجه نرسیده را دوباره بروند و خسته و سر در گم‌تر شوند. در چنین شرایطی، این احتمال که کسانی پیدا شوند و راه‌های تاریک را برای عبور از بن‌بست ارائه کنند نیز افزایش می‌یابد. چنین افرادی اگر از مسوولان ارشد جامعه‌ای باشند و اضطراب نیز بر آنها مستولی شود، ممکن است اقدام‌هایی انجام دهند که روزگار سخت‌تر شود. دقت در گفتار و نوشته‌های چند روز گذشته برخی از مردان دولت و هواداران آنها درباره موضوع چگونگی مهار گرانی‌ها و جلوگیری از شتاب گرفتن نرخ تورم، نشان می‌دهد که شرایط پیش گفته شده به صورت یک امر عینی در خواهد آمد. در حالی که تجربه جامعه‌های بشری برای مهار شتاب نرخ تورم در همین دهه اخیر پیش روی ما قرار دارد و یکی از این تجربه‌های ناب نیز در همسایگی ایران اتفاق افتاده است.توصیه و دستور به استانداران برای مهار تورم، غیرقابل درک است. استانداران محترم با کدام ابزار و بر پایه کدام منطق اقتصادی می‌خواهند مانع رشد تورم شوند؟ بدترین کاری که می‌شود در این باره انجام داد و ای کاش که این اتفاق نیفتد، فشار بیشتر بر بخش تولید است که زیر بار واردات، کمبود نقدینگی و تورم سال‌های اخیر کمر خم کرده و نیمه‌ ‌جان شده است. با توجه به گستردگی و شمار خارج ازحد تعداد عرضه‌کنندگان کالا در بخش خرده‌فروشی و تجربه ۲ سال اخیر، معلوم است که نظارت بر آنها ناممکن شده و از طرف دیگر نمی‌توان با فشار بر آنها به جایی رسید. استانداران محترم آیا جز این کار راهی برای مهار گرانی پیدا خواهند کرد؟ اگر این کار شدنی بود، چرا در سال ۱۳۸۶ انجام نشد؟ یکی دیگر از توصیه‌های روزهای گذشته از جانب برخی هواداران دولت که فشار بیشتر بر سرمایه‌گذاران است نیز راهی بس خطرناک است. در حالی که بخش عمده‌ای از تولید و توزیع کالاها و خدمات عمومی و حتی کالاهایی مثل آهن، مس، اتومبیل و ... در اختیار بنگاه‌های دولتی است، چرا فشار بر سرمایه‌گذاران توصیه می‌شود؟ این توصیه آیا برخلاف جهت‌گیری کلی اقتصادی کشور نیست که تقویت سرمایه‌داران ایرانی جزیی از آن است؟