دهباشیزاده، رانندهای مهربانتر از همه
سلام ؛من مهربانترین راننده شهر هستم از محبت پول هم در میآید
عکس: دنیای اقتصاد، حمید جانیپور
دیدن خیابانهای شهر از پشت شیشههای دستمال کشیده تاکسی ابراهیم دهباشیزاده مزهای دیگر دارد. اینجا روی صندلیهای تمیز و راحت سمند ۸۴ او هر مسافری که مینشیند سهمی از شکلاتهای میوهایاش دارد و البته از عروسکهایی که دهباشی برای بچهها خریده است.
عکس: دنیای اقتصاد، حمید جانیپور
دیدن خیابانهای شهر از پشت شیشههای دستمال کشیده تاکسی ابراهیم دهباشیزاده مزهای دیگر دارد. اینجا روی صندلیهای تمیز و راحت سمند 84 او هر مسافری که مینشیند سهمی از شکلاتهای میوهایاش دارد و البته از عروسکهایی که دهباشی برای بچهها خریده است.
رانندگیاش حرف ندارد، اما اخلاقش از رانندگیاش بهتر است. قدی میانه دارد و وقتی پشت رل مینشیند فقط چشمهایش در آینه میافتد، خنده زیر چشمهایش رد انداخته است، او بمب انرژی است، مهربانترین رانندهای که میشود در پایتخت دید. از حرفهایش امید میتراود. پیش او همه غصهها رنگ میبازند، دنیای او شبیه دنیای هیچکس نیست.
نه اینکه دهباشی غصه نداشته باشد، ولی او سالها است که عصبانی نشده و غصه نخورده است. درست سر وقت به قرارمان رسید. ما شدیم و دهباشی و اتاق سردبیر. میزبانی مردی 65 ساله که به امید 120 سالگی زنده است، واقعا جذاب است. لحنش گیرا است و با خدا میانهای دوستانه دارد. میگوید خداوند آدمها را قلقلک میدهد تا ببیند کدامشان از امتحان سربلند بیرون میآیند. نگاهش به دنیا عجیب است، او روانپزشکی تحصیلنکرده است که برای آدمها نسخه امید میپیچد، مردی که از 35 سال قبل زندگیاش با یک کاغذ A4 متحول شده است.
۴۳ سال است راننده تاکسی هستی. از چندسالگی شروع کردهای؟
از 22 سالگی، 55 تای دیگر جا دارم و روحیهام را در فریزر زیر 18 سال نگه داشتهام.
اولین ماشینت چه بود؟
بنز 180 گلگیر سفید، فیات، پیکان 46، 50، 56، 60، رنو «21» 70 و سمند 84.
آخرین ماشینت را چند فروختی؟
دولت دومیلیون تومان به من داد. سمند را هم 13میلیون با اقساط 60ماهه خریدم، ماهی 140هزار تومان. چیزی از قسطهایم نمانده، آخرش است، 29 تا را دادهام و سیویکیاش مانده. (میخندد)
چند سالت بود که گواهینامه گرفتی؟
19 سال، سه سال تمرین داشتم. قبل از راننده تاکسی شدن پشت میزنشین بودم و مدتی هم کاسب بودم ولی یکرنگی در آن نبود. میخواستم بروم دانشگاه ولی نشد من هم آمدم به دانشگاه جامعه. 8-7 سال راننده بودم تا اینکه فهمیدم راه بهتری برای زندگی هست. 35سال پیش روی یک کاغذ A4 نوشتم «هر انسانی میتواند با خودشناسی و خودسازی به درک واقعیتها و پذیرفتن آنها بپردازد. باید از هر کس به اندازه بافت یا فرهنگ یا سوادش توقع داشت. رضا بودن به رضای خدا، قانع بودن، غرور را کنار گذاشتن و آب درمانی مخصوصا موقع عصبانی شدن وسکوت (که در خانه و محل کار طلا است) چارهساز است».
دو سال طول کشید تا به این نوشتهها جامه عمل بپوشانم. به خاطر همین برای حفظ آن، آن هم در سختترین شرایط زندگی آرامش دارم. البته ایمان، مکتب و مذهب هم کمکم بوده است.
فکر میکند پرحرفی کرده اما گفتههایش به آدم درس میدهد. میگوید مسافر هر چه قدر من را اذیت کند بیشتر خوشحال میشوم چون خدا او را سد راهم قرار داده تا مرا امتحان کند.
اگر آن کاغذ A۴ را نمینوشتی باز هم همین آدم امروز میشدی؟
فکر نمیکنم چون با گفتن، هیچ کاری عملی نمیشود. برای اینکه اینطوری شوم مدتها به محض عصبانی شدن به کاغذم نگاه میکردم و آرامش میگرفتم.
چرا تصمیم گرفتی چنین آدمی بشوی؟
چون زندگی با دلهره جلو میرفت و من مشکل داشتم. دکتر به من گفت: اصلا نباید پشت فرمان بنشینم چون سکته میکنم. او میخواست برایم نسخه بنویسید ولی من گفتم خودم باید برای خودم نسخه بنویسم. پس ضعفها و قوتهایم را روی کاغذ نوشتم و روی ضعفهایم کار کردم. عصبانی شدن، ناامیدی، بدبینی و یاس ضعف بزرگ انسان است. این طرز فکر ما است که زندگیمان را میسازد. اینها را من در کتابها نخواندهام، تجربهشان کردهام و با آن زندگی میکنم.
درباره گل و شکلاتی بگویید که به مسافران میدهید.
من همیشه یک شاخه گل در ماشینم داشتم به خصوص در پیکانم. هر کس آن را میدید خوشحال میشد. شاخه گل را با روبان تزئین هم میکردم. در ماشینم شکلات هم همیشه داشتم. این کار را میکنم تا با بقیه فرق داشته باشم.
به همه مسافران شکلات میدهید؟
دقیقا. هر وقت شکلات داشته باشم به مسافران تعارف میکنم مگر اینکه تمام شده باشد.
مخارجش را چه کار میکنید؟
خرجش اندک است. ممکن است در طی ماه سه کیلو شکلات بخرم که 6-5هزار تومان بیشتر نمیشود. این کار باعث رضایت مسافر میشود و من هم از آن انرژی میگیرم و بیشتر کار میکنم. رضایت مسافران باعث اضافهکاری من میشود.
درآمدت چهقدر است؟ راننده تاکسیها معمولا ناراضیاند و غر میزنند.
بستگی دارد. آنهایی که قانعاند با روزی 25-20هزار تومان میتوانند زندگی کنند. اما آنها که خانه ندارند یا سیگار میکشند و تفریحدیگری دارند، مینالند. اما اگر برنامه داشته باشند، میفهمند که با غرزدن و ناراحتی مشکلی حل نمیشود. رانندهای که غر میزند روحیهاش را زود میبازد و مجبور است کمتر کار کند.
چرا اغلب رانندهتاکسیها سیگاریاند؟
این یکچیز طبیعی است مثلا میگویند برای رفع خستگی.
ولی من ۲۰سال است که سیگار را ترک کردهام درست از وقتی که صفی و دفترچهای شد. خواستم با این کار به سیگاریها بگویم خواستن توانستن است.
شما موقع رانندگی زیاد بوق میزنید؟
من اصلا بوق نمیزنم. ششماه سیم بوقم قطع بود ولی مشکلی نداشتم. آنها که زیاد بوق میزنند میخواهند راه را باز کنند یا مسافر سوار کنند ولی کسی که آرامش دارد اصلا بوق نمیزند.
حتما تاکسیمتر داری و از آن استفاده میکنی؟
بله.
به ضررتان نیست؟
نه. ولی بعضی وقتها چون ماشین در ترافیک یا پشت چراغقرمز میماند مسافران به کرایهها معترض میشوند. من اهل جر و بحث نیستم و از آنها کرایهای را که همیشه
میدهند میگیرم.
لحن حرفزدنش عوض میشود. نگاه نافذش را به میز میدوزد و میگوید ایکاش از تاکسیمتر استفاده میشد. او از روزهایی میگوید که به محض روشنکردن تاکسیمتر، مسافران به او خندیدهاند و از او خواستهاند برای رسوا نشدن همرنگ جماعت شود. میپرسم:
اهل کجایی؟
اطلاعات شناسنامهاش را فوت آب است. آذری هستم. بخش ۲۲ تبریز خامنه. ۱۲سال ولایت بودم و ۵۳سال است تهران آمدهام.
همولایتیها هم مثل شما خوشاخلاقند؟
کمی برای جوابدادن دودل میشود میترسد گفتههایش را حمل بر خودستایی کنم. دل به دریا میزند و میگوید در بین همشهریان یا همکارانم کسی مثل خودم ندیدهام.
کدام خط کار میکنی؟
خط خاصی ندارم گردشیام. مسافر هرکجا برود میرسانمش.
دنبال دربستی هم نیستم. روزی دنبال من میآید من دنبال روزی نمیگردم.
برخورد مسوولان تاکسیرانی با مهربانترین راننده تاکسی پایتخت چه طور است؟
چون کارشان زیاد است نباید از آنها توقع داشت. ولی من به آنها گفتهام وقتی به رانندهها بها بدهند و کارشان را به موقع راه بیاندازند، آنها هم با مسافران خوب رفتار میکنند.
این حرف یعنی رفتارشان خوب نیست.
دوباره میخندد. اصلا نمیخواهد از کسی بد بگوید. فقط میگوید رفتارشان بد نیست. یکی دوبار هم انتقاد کردیم؛ ولی خوشایندشان نبود.
نگفتی درآمدت چه قدر است؟
روزی 25-20هزار تومان. کرایه خانه نمیدهم خودم هم خرجی ندارم.
میدانم سه دختر دارد و تنها پسرش به رحمت خدا رفته است. برای پرسیدن درباره پسرش کمی دو دل میشوم. اما او کارم را راحت میکند. خودش از «علی جانش» میگوید که برایش بهترین بوده، پسری درسخوان، انسان، پاک و نوعدوست. غم را میشود از چشمهایش خواند.
دهباشی تعبیری پدرانه از مرگ فرزند دارد؛ تعبیری که آب به چشمهای سنگدلترین آدمها میاندازد «علی جونم رفت تا پاک بماند.»
فضا را عوض میکنم.
با سمندت هم مهربان هستی؟
با ماشین اگر مهربان نباشیم او هم با ما نامهربان میشود. من همیشه روغن ماشین را به موقع عوض میکنم. ۱۰ روز یکبار هم آن را میشویم. صندلی و شیشه هم همیشه تمیز است.
باید این طور باشد تا وقتی مسافر میآید لذت ببرد.
تاکسیات به خرج هم میافتد؟
چون دعای خیر مسافران بدرقه راهم است تا به حال خرج آنچنانی نداشته اگر هم نیاز به تعمیری پیدا کند، هیچ وقت برای پولش لنگ نماندهام.
شما حتما خوابهای زیبا میبینی؟
زیبا و رنگی. آدم که آرامش داشته باشد، خواب خوب میبیند.
آدمهای اطرافت را چطور میبینی؟
برایشان دعا میکنم چون ایمانشان ضعیف شده و به آینده امید ندارند. فقر فرهنگی و اقتصادی هم زیاد شده چون ایمانشان ضعیف است، آرامش ندارند. خوش به سعادت کسانی که آرامش را به دست میآورند. آدمی هر که باشد وقتی آرام است، خوشبخت و سعادتمند میشود.
خیلیها میگویند عشق و محبت را در مغازه ببری یک سیر پنیر هم نمیدهند. به نظر شما از محبت پول هم در میآید؟
زندگی بدون عشق و محبت معنا ندارد. مهربانی هم وزن باغبانی است. او از باغ محافظت میکند و این از مهر و محبت. باید نوعدوست بود و به زندگی عشق ورزید. اگر مهربانی نباشد، خوردن پنیر ارزشی ندارد. مهربانی غذای روح است با غذای جسم نمیتوان به آرامش رسید.
آخرین سوالم را میپرسم. از اینکه او را درست در اوج کارش بیکار کردهام، عذاب وجدان میگیرم. ولی او اعتراض ندارد و همچنان سلولهای بدنش انرژی متصاعد میکند.
فکر میکنی کی بازنشسته شوی؟
دوست دارم تا وقتی نفس میکشم به همنوعم خدمت کنم.
خیال بازنشستگی هم ندارم حتی تا 120 سالگی.
با آرزوی سعادت و خوشبختی برای شما مسافر عزیز دهباشیزاده مهربانترین راننده تاکسی تهران
19/ 1/ 87
ارسال نظر