آنتناعتراض پروانه بهار به تشکیل بنیادی بهنام پدرش در آمریکا
اعتراض پروانه بهار به تشکیل بنیادی بهنام پدرش در آمریکا
به تازگی مطلع شدم بنیادی به نام «ملکالشعرا بهار» در آمریکا تشکیل شده، که فرح پهلوی از موسسان آن است و افرادی تحت نظر وی در آنجا فعالیت دارند. جای تعجب اینجاست که در اینباره از ما سوالی نشد و نکته اساسی این است که پدرم در زمان رضاشاه و محمدرضا پهلوی، مدام در حبس بود و برادرم مهرداد نیز در دوره پهلوی، سختیها و صدمات فراوانی از رژیم پهلوی دید. حالا چگونه است که چنین بنیادی را بهنام پدرم تاسیس کردهاند؟! بعد از اینکه از این موضوع مطلع شدم، فکسی را برای بنیاد ارسال کردم و به این موضوع معترض شدم. پدرم سختیهای فراوانی را در رژیم پهلوی متحمل شد؛ اما با آثارش جاودان ماند؛ ولی به زودی حتی هیچ اسمی از خاندان پهلوی باقی نخواهد ماند. در سریال شهریار زندگی پدرم بسیار تشریفاتی نشان داده میشود؛ در حالیکه این دور از حقیقت است. درِ خانه بهار همیشه به روی مهمانان باز بود و با یک استکان چای از آنها پذیرایی میشد؛ نه با تشریفاتی که در این سریال نشان داده میشود. مساله دیگر، شیوه لباس پوشیدن پدرم است که با کت و شلوار و کراوات تصویر شده است؛ در حالیکه پدرم در آن زمان معلم بود و آنطور که نشان میدهند، سوار اتومبیل نمیشد. ما اصلا اتومبیل نداشتیم و اصلا آنزمان اتومبیل آنقدر زیاد نبود که ما اتومبیل داشته باشیم.
برای ساختن فیلمهای این طوری باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد. بهار سه دختر در قید حیات دارد، و برای تصویر کردن بخشی که به زندگی پدرم مربوط است، باید از ما تحقیق میکردند. در این فیلم حتی ایرج میرزا به خوبی تصویر نشده است و او را بسیار کوچک نشان دادهاند؛ در حالیکه در آن زمان، او از شهریار بسیار بالاتر بود. وقتی پدرم مرد، مادرم به همراه کاغذهایی که از پدر داشت، «شاهنامه» را نیز به من داد، که من این «شاهنامه» را وقتی داشتم از ایران میرفتم، با خود بردم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم هر چه از پدر دارم، به ایران برگردانم؛ زیرا فکر کردم که اینها برای ملت ایراناند. به این دلیل، آنها را برای خواهرم فرستادم که او آنها را برای ثبت به اداره ثبت اسناد تاریخی سپرد تا ثبت شوند. نامهها و اسناد تاریخی را نیز به اداره ثبت اسناد دادیم که آنها ثبت و در کتابی منتشر شدند و «شاهنامه»ی پدرم هم بعد از ۳۰ سال منتشر شد. همیشه این احساس را دارم که پدرم متعلق به ایران و مردم است و چون این احساس همیشه با من است، «شاهنامه» و مدارکی را که متعلق به پدرم بود، به ایران برگرداندم و این دلیل تاخیر ۳۰ساله انتشار «شاهنامه» بود.
بخشی از گفتوگوی پروانه بهار با ایسنا
ارسال نظر