تمنای جاودانگی
نیلی مهر‌علیان
این توضیحی است که پشت جلد اثری که کارلوس فوئنتس در ۱۹۶۲ نگاشته است، عنوان شده: «زنی پیر، مرد جوان و زنی جوان؛ در خانه‌ای که همه چیز در آن بوی گذشته می‌دهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفس‌ها و عطر‌های گذشته است.

اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی و شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی برسد:
جاودانگی عشق؛جاودانگی جوانی آئورا،نام دیگر تمناست»
فوئنتس با ایجاد فضایی فاخر برای داستان اش آن را به آثار سبک باروک نزدیک می‌کند، اما در داستان این نویسنده می‌توان جلوه‌های آثار سورئال را هم به وضوح دید. داستان از این‌جا شکلی تب‌گونه و سرشار از شگفتی به خود می‌گیرد: «فیلیپه مونترو»برای بازخوانی و تکمیل خاطرات شوهر یک پیرزن که سال‌ها است درگذشته وارد خانه می‌شود و دل به برادر زاده پیرزن می‌بندد، عشق او که با خواندن خاطرات شوهر زن هر لحظه خود را شبیه‌تر به او می‌بیند، به دختری که شباهت بسیار به جوانی پیرزن دارد، آغاز شگفتی است برای مخاطبی که با اثری سرشار از وهم است و معلق میان رویا و واقعیت. مرد به بازخوانی خاطرات ژنرال می‌پردازد، در گذشته غرق می‌شود و زمان حال با زندگی عجیب و عادت‌های غریب پیر‌زن، شکلی محو به خود می‌گیرد.
«آگهی را در روزنانه می‌خوانی؛ چنین فرصتی هر روز پیش نمی‌آید.» این آغازی است که کارلوس فوئنتس، نویسنده نامدار مکزیکی، برای اثرش انتخاب کرده است. داستانی به نام «آئورا» که به ظاهر تنها اتفاقاتی است که در برهه‌ای از زندگی «فیلیپه مونترو» شخصیت اصلی داستان می‌افتد. اما با کمی‌دقت می‌توان فهمید که «این تاریخ دان جوان»تنها بهانه‌ای است برای روایت دیگر از مرگ و حیات و تمنای بشریت برای جاودانگی.
درحالی کمتر نویسنده ای حاضر است داستانش را با روایت دشوار دوم شخص به خطر بیندازد، فوئنتس به زیبایی این شیوه روایت را در راه بیان کامل‌تر و زیبا‌تر مقصودش به کار می‌گیرد. داستان فوئنتس، یکی از نمونه‌های عالی به کار گیری روایت دوم شخص است: « آگهی را در روزنامه می‌خوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمی‌آید. می‌خوانی و باز می‌خوانی. گویی خطاب به هیچ کسی نیست مگر تو. حتی متوجه نیستی که خاکستر سیگارت در فنجان چایی که در این کافه ارزان کثیف سفارش داده‌ای، می‌ریزد. بار دیگر می‌خوانی‌ش، «آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدی، با‌انضباط. تسلط کامل بر زبان فرانسه محاوره‌ای.» جوان، تسلط بر زبان فرانسه، کسی که مدتی در فرانسه زندگی کرده باشد، مقدم است ... «چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاق راحت برای کار و خواب.» تنها جای نام تو خالی است. این آگهی می‌بایست دو کلمه دیگر هم می‌داشت، دو کلمه با حروف سیاه بزرگ: فیلیپه مونترو. »
با همین توضیحات در صفحه اول داستان،با چنین شیوه‌ای در روایت، به نظر می‌رسد که عاملی بیرون از خواست شخصیت اصلی، او را به انجام کاری سوق می‌دهد: «فقط نام تو خالی است» و انگار همه چیز دست به دست هم داده است تا او را به دنیای وهم انگیز و پر رمز و راز خانه پیر زن راه دهد.
آئورا رمانی است کوتاه از کارلوس فوئنتس که از سردمداران مکتب رئالیسم جادویی است، مکتبی که در آن ساختارهای واقعیت دگرگون می‌شوند و دنیایی واقعی، اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می‌شود. این رمان شگفت در57 صفحه، با ترجمه عبدا... کوثری، مترجمی‌که بسیاری از آثار نویسندگان آمریکای لاتین را به فارسی برگردانده است و به همت نشر نی به چاپ رسید، در ماه‌های اخیر با بهای 1300 تومان، برای بار دیگر تجدید چاپ شد و در بخش دیگری از کتاب، نویسنده چگونگی نوشتن رمانش را شرح می‌دهد که خواندنش، لذتی کمتر از بخش اول داستان ندارد. از دیگر آثار این نویسنده را می‌توان: مرگ آرتمیوکروز، زمین ماه، سرهیدرا، گرینگوی پیر و ملکه عروسک‌ها و... را نام برد که البته تمامی ‌آنها به فارسی ترجمه نشده است.