جشنی برای حمایت از بیماران هموفیلی
ساعت چهار بعدازظهر است. روبهروی کانون هموفیلی ایران در تقاطع زرتشت - فلسطین. میزهایی چیده شده کنار هم و چهار خانم و آقا مقابل آنها ایستادهاند. روی میزها کتابهایی درباره بیماریهای هموفیلی، هپاتیت و غیره چیده شده است. حرکات آکروباتیک عابران را به سوی هموفیلیها جلب کرد
آن طرفتر مجری، میکروفون به دست عابران را فرا میخواند. هدف دریافت کمکهای مردمی برای بیماران هموفیلی در دمدمای عید است. آقایی هم از عابران غیرمستقیم میخواهد کمکی نقدی برای این بیماران پرداخت کند. بازخورد افراد در مواجهه با تقاضای او متفاوت است. برخی با یک درخواست محترمانه میآیند جلوی میز و پولی تقدیم کرده و رسید دریافت میکنند. برخی بسیار عجله دارند و حتی یک دقیقه هم حاضر نیستند از وقتشان را به توقفی کوتاه اختصاص دهند. برخی هم که میدانند، رفتارها یا نگاههایی توهینآمیز دارند.
با خودم میگویم اگر خانواده یکی از همین افراد فرزندی هموفیلی داشته باشد که سالانه حدود ۱۵میلیون تومان هزینه درمانش کنند، آیا از رفتار اینگونه برخی نسبت به دریافتکنندگان حمایتهای مردم ناراحت نخواهند شد؟ قصه عجیبی است. ما تا خود گرفتار دردی نشده باشیم، نمیتوانیم بفهمیم دردمندان چهها میکشند و وقت کافی هست تا کمی فضای زندگی آنها را حس کنیم، اینجا است که رفتارها تغییر پیدا میکند و تلاش میکنیم با هر روشی ولو اقدامی کوچک، خدمتی به جامعه بیماران کشور انجام دهیم. از غرولندهای برخی افراد که هنگام فرا خوانده شدن آنها به دریافت کمک برمیآمد، مشخص بود که بدبینند و اینکه حس میکردند با چنین برنامههایی قصد فریب آنها را دارند و درنتیجه با بیمحلی و برخی حرکات نامناسب خود را از چنین فضای تصور شدهای در ذهن مبرا دانسته و به خیالی خود را سربلند احساس کنند و این که آنها با این کار از دام گول خوردن خلاص شدهاند!!
چنین افرادی پیش از آن که خود را یک فاتح تلقی کنند و از آن شادمان شوند، کاردی به ریشه انسانیت خود زدهاند و نوع دوستی را در وجود خود محو کردهاند.
به هر حال اگر در کشور با مشکلات اقتصادی مواجه هستیم، نمیتوانیم انسانیت را به میدان بکشیم و آن را قربانی مشکلات سازیم.
ارائه کمکهایی از این گونه در تمام کشورها رایج است و انجمنهای غیر دولتی هم این کار را انجام میدهند.
از سوی دیگر هر قدمی این گونه میتواند تضمینی برای سلامتی انسان و خانواده باشد؛ چرا که هر کمکی پیش از آن که به دست نیازمند آن برسد از منظر خدای رحمان گذر کرده است و این چیزی است که بیپاسخ نمیماند و انسان نتیجه آن را در زندگی خود میبیند.
با فردی که مردم را به محل دریافت کمکها هدایت میکرد، گپی میزدم صحبت از ارزش کار به میان آمد و میگفت: به خاطر آن ارزش کاری که این حرکت دارد، توهینها و حرکات حقارتآمیز برخی را نادیده میگیرم و تنها به بیماران فکر میکنم و در نتیجه سرخورده نمیشوم.
در این میان گروهی ورزشکار هم آمده بودند که با حرکات ورزشی برای مدتی افراد را میخکوب این بخش از خیابان زرتشت - فلسطین کرده بودند. مردم از داخل ماشینها و از پنجره ساختمانها به منظره خیره شده بودند.
در این میان با چند نفر جلوی مغازه پرده فروشی (اولین مغازه سمت چپ کانون هموفیلی) ایستاده بودیم صاحب مغازه آمد و گفت: جلوی ویترین نایستید که البته ما توجه چندانی به تذکرش ندادیم و تنها به جابهجا شدن چند سانتی اکتفا کردیم.
جالب این است که این مغازهدار در این فضای خاص ایجاد شده در این فکر بود که از آب گلآلود ماهی بگیرد و مشتری پیدا شود!
با خود گفتم: این فرد در طول ۳۶۴ روز سال مثلا چه کرده است که این دو ساعت برایش این قدر مهم شده است.
بگذریم. اینها سازوکار زندگی انسانهایی است که نه تنها قدمی برای توسعه کشور برنمیدارند، بلکه رفتارهایی نابخردانه نیز از خود نشان میدهند. کمکم جشن کوچولوها برپا میشود و مسابقههای مخصوص آنها. جشنی برای هم آوایی با کودکان هموفیلی.
ارسال نظر