رکورد شکنی قیمت‌ها در سپهسالار

مهدیس فرقانی

باغ سپهسالار از قدیم به بورس کیف و کفش دخترانه و زنانه معروف بوده است. با گذشت سالیان دراز، این خیابان هنوز هویتش را حفظ کرده و اجازه نداده که کوچکترین تغییری در نوع حرفه کاسبان صورت بگیرد. عکس: نسیم گلی

خیابانی که شیک‌ترین و امروزی‌‌ترین مدل‌های کیف و کفش را در ویترین مغازه‌هایش جای داده است.

ویترین هر یک از مغازه‌ها با آمدن فصلی جدید لباسی از نو به تن می‌کنند و داشته و نداشته‌هایشان را برای کسب افتخار و امتیاز نسبت به دیگر رقیبانشان به نمایش و فروش می‌گذارند.

برخی از ویترین مغازه‌ها، تنها با چیدمان اجناس‌شان کامل نمی‌شوند. اینجاست که برای جلب توجه بیشتر و همچنین مفتخر بودن به با کلاسی برچسب‌های قیمت هم به جمع کیف و کفش داخل ویترین می‌پیوندند.

همان‌قدر که کیف و کفش‌های ورنی زیر نور زرد ویترین‌ها برق می‌زنند، گاهی اوقات برچسب قیمت‌ها می‌توانند با کارگردانی بهتر به جای لامپ‌های زرد ویترین، نقش بازی ‌کنند.

شاید فروشندگان به خوبی به این مساله واقف نباشند که زرق و برق زیادی، دل را می‌زند، چشم را مجبور به بستن و پاها را مجبور به رفتن می‌کند.

وقتی در باغ سپهسالار برای خرید کیف و کفش شروع به جست‌و جو می‌کنید و از این مغازه‌ به آن مغازه‌ می‌روید متوجه خیلی چیزها می‌شوید، چیزهایی که در همه مغازه‌ها مشترک است.شباهت‌‌ها از این قرارند که همه اجناس ترک یا محصولات شرکت‌های معروفی مانند D&G، GUCCI و Versace هستند. شعارهایی با جمله‌بندی متفاوت، اما با معانی یکسان مثل «چانه‌ B چانه» زبانزد همه فروشندگان است. برای گرفتن تخفیف باید از جان خود بگذرید و کف کنید تا شاید هزارتومانی تخفیف بگیرید.

حتی با گرفتن تخفیفی ناچیز اگر تصمیم به دورزدن به گرد میدان بگیرید با این تهدید فروشنده که می‌گوید اگر برگردی همین تخفیف هم دیگر نصیبت نخواهد شد روبه‌رو می‌شوید.

باز هم گلی به جمال فروشندگانی که یک سنار سه‌شاهی تخفیف می‌دهند، بعضی از فروشندگان که یک کلام هستند و «می‌خوای بخواه نمی‌خوای نخواه» شعارشان است.

وقتی داخل مغازه می‌شوید تا آنچه را که پسند کرده‌‌اید پا بکنید یا به دوشتان بیاندازید، روضه حسین کرد شبستری از دهان فروشنده آغاز می‌شود که کلی هم وسوسه‌انگیز است. شاید مبلغی را که از قبل برای خریدتان معین کرده باشید کمتر از آن چیزی ‌باشد که شما انگشت انتخاب به روی آن گذشته‌اید اما با آن همه ساخت و پرداخت‌های فروشنده تصمیم به خریداری آن می‌گیرید.

هنگامی که به خانه بر می‌گردید و جنسی را که خریده‌اید دوباره نگاه کنید، متوجه ایرادهایی می‌شوید که خودشان را تنها در خانه نمایانگر می‌سازند. کفرتان در می‌آید و کلی بد و بیراه به خودتان می‌دهید که چه شد خام حرف‌های فروشنده شده‌اید. شلوغی داخل مغازه‌ها، رفت‌ و آمدهای مدام به داخل و خارج‌ مغازه‌‌ها، نبود نور کافی همه از معایبی هستند که سبب می‌شود شما از بررسی دقیق جنس مورد نظرتان غافل بمانید. از قدیم گفته‌اند یک قسمت از ماجرای شب عید به بنداز بنداز جنس بنجل مغازه‌ها معروف است. به‌خصوص هرچیزی که تازه مد می‌شود و بازار را در اختیار خود می‌گیرد قیمت‌ها هم سرسام‌‌آور می‌شود. در پشت این قیمت‌های بالا، سودهای کلانی پنهان شده‌اند که هر فروشنده با فروش سه یا چهار جنس در طول روز تقریبا به آن سودی که انتظار دارد دست پیدا خواهد کرد و این سبب می‌شود هنگامی که ساعت یک بعد‌از ظهر است پا به مغازه‌ها بگذارید با هشدارهای این چنینی که «خانم‌ها سریعتر مغازه‌ را خالی کنند می‌‌خواهیم ناهار بخوریم»، «خانم استخاره نکن اگه می‌خوای بخر اگه نه که هیچی» و ... روبرو خواهید شد.

شاید اگر دو ماه پیش پا به همین مغازه‌ها می‌گذاشتید، فروشنده با هر ترفندی سعی می‌کرد که شما را به داخل مغازه بکشاند و خلاصه آن چیزی را که طبق میل شما هست یا نیست را به شما بیاندازد.