زنده باد ناصر خسرو       بدون تراول نروید

ندا گنجی

همه گوش به زنگ صدای بلندگو هستند تا شاید اپراتور پشت میکروفون قرار بگیرد و طنین صدایش را در فضای بسته برقصاند و شماره‌ای را که در دست‌های مشت‌شده آنها چروکیده صدا بزند. عکس ها: دنیای اقتصاد، آکو سالمی

اینجا داروخانه هلال احمر، قلب تپنده بازار رسمی دارو است، جایی که نام آن با بیماری‌های صعب‌العلاج گره خورده است.

سالنی بزرگ دارد به وسعت تمام مراجعانش، عده‌ای نشسته‌اند، گروهی در صف ایستاده و تعدادی نیز شماره به دست در حال رژه رفتن هستند؛ به سان انسان‌هایی که عادت خواب‌نما شدن دارند.

هرچه عقربه‌های ساعت جلوتر می‌خزند، تعداد مراجعان هم به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد.

باجه‌های بزرگ‌تر که به عرضه دارو اختصاص یافته در احاطه مراجعانی است که از سرمعطلی‌های طولانی به تنگ آمده‌اند و هر از گاهی هم صدایشان به اوج می‌رسد و گوش آسمان را سوراخ می‌کند و اما باجه‌هایی که مسوول دریافت «پول» هستند، آن هم از نوع تراول‌چک و اسکناس‌هایی که هنوز بسته‌شان باز نشده و البته صندوق‌دارانی که دستشان با پول‌های کم‌حجم غریبه است که تا پول نگیرند مهر ادامه حیات بیماران را که بدون قرص‌ها و آمپول‌های میلیونی معنایی ندارد، پای نسخه نمی‌کوبند.

اینها چاره‌ای ندارند، شریان‌های ادامه زندگی‌شان از این قلب عبور می‌کند، اگر هزینه پرداخت نکنند، حق زندگی نخواهند داشت، پول ندارند؟ نداشته باشند، کسی مسوول نیست‌(!) سرطانی‌ها، دیالیزی‌ها و هرکس که با بیماری‌های خاص دست به گریبان است، پاتوقش هر ماه و هر هفته اینجا است.

مسوولان وزارت بهداشت گفته بودند تعرفه‌های دارو را برای سال ۸۷ افزایش خواهند داد؛ اما انگار مقامات این وزارتخانه زودتر از سایرین بر سر سفره هفت‌سین تحویل سال نشسته‌اند تا بتوانند زودتر برنامه‌های خود را که همان افزایش قیمت دارو است، عملی کنند.

به همین جهت کم نبودند بیماران بخت‌برگشته‌ای که در کنار مشکلات ناشی از بیماری خود و یا نزدیکانشان، دیگر فکر افزایش لحظه‌ای قیمت دارو را از ذهن دور کرده بودند؛ از همین رو به زعم آنکه داروهای مورد نیازشان را می‌توانند با همان قیمت دو هفته قبل تهیه کنند، با رنگ و رخساری پریده و دست خالی راه خروج از داروخانه را در پیش می‌گرفتند.

از هر قشری که بخواهی اینجا هست، از گوشه و کنار ایران تا بلندترین نقطه تهران که مولتی میلیاردرها را در خود جای داده است؛ چه فرقی می‌کند، چشم‌ها که دردی مشترک را در خود نشانده‌اند. صاحبان این چشم‌ها از اینکه باید در کنار تحمل رنج بیماری، با دغدغه تامین هزینه‌های سرسام‌آور نیز کلنجار بروند مستاصل شده‌اند و به راستی نمی‌دانند شکایت خود را باید به کدامین محکمه ببرند.

تمام لباس‌هایش رنگ عزا به خود دارند، مشکی، حتی سربندش را هم که به رسم زنان خرم‌آبادی به سر بسته از همان رنگ انتخاب کرده است.

او که از درد به خود می‌پیچد از شدت ضعف، عنقریب است بر بلندای پله‌ها نقش بر زمین شود. سنش هم که بیش از ۶۰ سال می‌نمود. یک دست به کلیه دارد و در یک دست هم مدارکش را می‌گوید که از آن سوی ورامین آمده تا دارو بگیرد، داروها را برای نگهداشتن کلیه‌ای می‌خورد که به تازگی در پهلوی او جای داده‌اند.

با این حال نزارش از ساعت ۵ صبح چندین بار پله‌ها را بالا و پایین کرده تا تاییدیه بگیرد و برای داروهایش پول کمتری بپردازد. برخلاف زنان قدیمی ایرانی هنوز هم با یادآوری نام همسرش که یک سال است او را از دست داده، اشک گونه‌هایش را خیس می‌کند و در میان این مویه کردن از مهر همسرش می‌گوید که تا پیش از رفتنش زحمت این همه بالا و پایین کردن را خود او تقبل می‌کرد، اما حالا چه؟ او مانده، بدون هیچ عصای دستی و نه حتی پولی برای بازگشتش به خانه. جالب است که با مشخص بودن طول درمان بیمارانی که به هلال‌احمر و به طور کلی داروخانه‌هایی که داروهای خاص عرضه می‌کنند باید به تعداد هر مراجعه خود دوباره تاییدیه بیمه را در مدارک خود داشته باشند و این زن هم جزو کسانی است که دو ماه یک بار باید این مراحل را دوباره طی کند.انگار که بیماری سرطان روده اپیدمی شده باشد، سراغ هر کسی می‌روی برای خرید داروهای شیمی‌درمانی این بیماری مراجعه کرده است. اما نه، هر کسی از پس هزینه‌های کمرشکن داروهای آن برنمی‌آید.یکی از این مراجعان بر این باور است که اگر پولت به اندازه یک کوه هم باشد این بیماری به سال نرسیده مانند یک هیولا تمام آن را می‌بلعد.او می‌گوید: «همسرم هر دو هفته یک بار تا ۱۲ بار، باید تحت شیمی‌درمانی قرار بگیرد. دو دوره قبل، هزینه داروهای شیمی‌درمانی ۲۳۰هزار تومان بود، دوره قبل ۵۳۰هزار تومان پرداخت کردم، حالا هم می‌گویند ۷۳۰هزار تومان باید بپردازم.»

این زن می‌افزاید: «این رقم تنها متعلق به دو قلم دارو است که سر جمع برای همه اقلامی که در نسخه این دوره پیچیده‌ شده باید ۲‌میلیون تومان هزینه کنم.»او زیرلب جمله‌ای را زمزمه می‌کند که بیشتر به دعا شباهت دارد. از خدا می‌خواهد بیماری‌های پرخرج را از فقیران دور کند.

مردی که می‌خندد

در کنار او مردی ایستاده که بزرگ‌ترین غم‌هایی که یک انسان را می‌تواند از پای درآورد، به زبان جاری می‌کند و می‌خندد، اما خنده‌اش عصبی است، می‌گوید نسخه‌ام را نشان صندوقدار داده‌ام و او گفته است که باید یک‌میلیون و ۸۰۰هزار تومان بپردازیم، اگر بیمه دو سوم آن را هم کسر کند سهم من می‌شود ۶۰۰هزار تومان و برای دو دوره درمان باید یک‌میلیون و دویست هزار تومان بپردازم.کدام کارمند، ماهیانه یک‌میلیون و دویست هزار تومان درآمد دارد؟ اما با همان خنده سوال‌برانگیزش تاکید می‌کند که باید خانه‌ام را بفروشم، با این حقوق‌ها نمی‌توانم از پس این مبالغ برآیم و این چنین به سخنانش پایان می‌دهد: بعضی‌ها که برای تهیه دارو به اینجا می‌آیند گاهی ۱۵-۱۴میلیون تومان برای تهیه دارو هزینه می‌کنند. خدا را شکر که داروهای من با این مبالغ قابل‌خرید است.

تک‌نسخه‌ای

از داروخانه هلال‌احمر که بیرون بیایی، چند قدم آن طرف‌تر داروخانه داروهای تک‌نسخه‌ای واقع شده است.این جا داروهایی عرضه می‌شود که در فهرست دارویی کشور نیست و این داروها تنها به درخواست بیماران از خارج از کشور وارد می‌شود.امروز شلوغ‌تر از روزهای پیش است این را مراجعان این داروخانه می‌گویند.

می‌گویند که پس از دو ماه دوندگی و تلفن‌زدن‌های پی‌در‌پی بالاخره داروی L-Carnitim آمده است.اغلب کسانی که در صف ایستاده‌اند مادرانی هستند که در این دو ماه ذره‌ذره آب شدن فرزندانشان را با چشم نظاره‌گر بودند. یکی از این مادران می‌گویند این دارو بیشتر برای بیمارانی تجویز می‌شود که مشکلات متابولیکی دارند و از آنجا که پروتئین بدنشان بیش از حد مجاز است پروتئین، بافت‌های حیاتی این بیماران را تهدید می‌کند، وقتی به اینجای سخنش می‌رسد مادران دیگر یک صدا می‌گویند در این دو ماه چه می‌کردید؟او هم در جواب می‌گوید چه کردیم، تحمل. البته دیگری که برای خرید هر عدد قرص B۱۲ باید دوهزار تومان بپردازد اظهار گله‌مندی می‌کند. قرص‌های دوهزار تومانی که هفته‌ای ۵بار و برای مدت طولانی باید به خورد فرزندش بدهد.

داروخانه‌ای خلوت

داروخانه ۱۳آبان که از داروخانه‌های خاص به شمار می‌رود نسبت به داروخانه‌های قبلی رفت و آمد کمتری دارد؛ این جا هم همان قصه‌ها از زبان نقالانش شنیده می‌شود. «چرا بیمه‌ها کامل حمایت نمی‌کنند» یا «کاغذبازی‌های بی‌مورد برای چیست؟»

در همین حال زن میانسالی که در داروخانه‌ هلال احمر ساعت‌ها منتظر نشسته بود وارد «۱۳آبان» می‌شود. دلیل مراجعه‌اش را که می‌پرسم می‌گوید قیمت داروهایم در هلال‌احمر

۳۰۰هزار تومان می‌شد گفته‌اند شاید اینجا ارزان‌تر تمام شود آمده‌ام ببینیم این موضوع صحت دارد یا خیر؟

او می‌گوید: «بنیاد امور بیماری‌های خاص ۱۰هزار تومان بن داده و ۵۰هزار تومان نیز در قیمت داروها تخفیف قائل شده است؛ اما از آن طرف هم قیمت داروها ۲برابر شده است.»