گزارشی از پاکسازی محیطزیست توسط روزنامهنگاران دنیایاقتصاد
درکه غرق در زباله
تعدادی از اعضای تحریری روزنامه دنیای اقتصاد روز پنجشنبه ۱۶ اسفند ماه در آستانه سال نو در حرکتی نمادین برای تاکید بر حفاظت و نیز پاکیزه نگه داشتن محیطزیست اقدام به پاکسازی کوهستان درکه کردند.
نرجس خاتون براهوئی
تعدادی از اعضای تحریری روزنامه دنیای اقتصاد روز پنجشنبه ۱۶ اسفند ماه در آستانه سال نو در حرکتی نمادین برای تاکید بر حفاظت و نیز پاکیزه نگه داشتن محیطزیست اقدام به پاکسازی کوهستان درکه کردند.
این برنامه که با همکاری سازمان محیطزیست استان تهران تدارک دیده شده بود، پس از نصب پلاکاردهایی در مسیر که در بردارنده شعارهای زیبا و البته بدیهی و تکراری در ضرورت حفظ محیطزیست و پرهیز از آلودگی بود، ساعت ۸ صبح از میدان درکه آغاز شد. جمعآوری زبالههای اصلی کوهستان و نیز رودخانه درکه توجه بسیاری از کوهنوردان را جلب کرد و باعث پیوستن آنها به گروه کوچک روزنامهنگاران شد. حجم انواع زباله از پاکتهای چیپس گرفته تا قاشق، لیوان، نی و بطریهای آب و نوشابه و شیشه چندان زیاد بود که نه تنها نگرانی ما را درباره میزان زباله کافی برای پر کردن کیسهها در این حرکت نمادین و نیز گرفتن عکس یادگاری برای چاپ در روزنامه دامن زد، بلکه اگر تمامی روزنامهنگاران استان تهران هم در این کار با ما مشارکت میکردند، جمعآوری همه زبالههای آشکار آن هم در مسیر سهلالوصول و نه صعبالعبور ممکن نمینمود.
انبوه و تنوع زبالههایی که در مسیر اصلی و در رودخانه پرتاب شده بودند و با چرخش در سطح آب مناظری بدیع! هم میآفریدند (رقص بطریهای شناور در رودخانه با جریان تند آب و جمع شدن حلقهوار آنها در پشت سنگهای بزرگ، منظرهای دیدنی است) آدمی را به حیرت و تفکر وامیدارد، از مردمی که افتخار چهار هزار ساله حیات تمدن خود را در شعر، در صنعت، در نقاشی و بهداشت به رخ جهانیان میکشد، در تقویم خود روز درختکاری دارد،خانه تکانی شب عید از فرایض خانوارها به شمار میرود و تقویم خود را بر اساس گردش طبیعت بنا کرده است، اما چگونه است که در زندگی جمعی چنین بیاعتنا به محیطزیست آشغال خود را در اینجا و آنجای کوهستانی پرتاب میکند که خود به قصد تفریح و آرامش به آنجا پناه آورده است.
بدیهی است حرکت روزنامهنگاران در مسیر با استقبال و تحسین مردم مواجه شد و برخی از آنها به ویژه کوهنوردان حرفهای و همیشگی که آرم روزنامه را بر بادگیرهایی که اعضای گروه پوشیده بودند میدیدند، گلایهها و پیشنهادات خود را به ما به عنوان اصحاب رسانه برای درج در روزنامه و آگاه کردن مردم و مسوولان در میان میگذاشتند. برخی از آنها پیشنهاد میکردند که بهتر است شهرداری تهران تابلوهایی در مسیر برای منع مردم از ریختن زباله نصب کند. این کار تقریبا رایجترین شیوه برای هشدار به مردم در مورد ریختن زباله در اماکن و معابر عمومی در همه جای دنیا است.
عدهای دیگر توجه ما را به زبالههایی جلب میکردند که درون کیسه گونیهای بزرگ جمعآوری شده و در جای جای کوه در گوشههایی روی هم تلنبار شده بود.
به نظر میرسید ماموران شهرداری زبالهها را جمعآوری میکنند، اما گویی راهی برای انتقال آن به پایین نمییابند و بنابراین آنها را مجددا و این بار در شکل کیسه گونیها مهر و موم شده در کوهستان رها میکنند.
این کیسه گونیها گاه در خاک مدفون میشود و گاه توسط حیوانات پاره میشود و زبالهها مجددا در سطح زمین پراکنده میشود.
یکی از این مناظر اسفناک را عدهای از مردم برای پاکسازی به ما نشان میدهند. درست در کنار مسیر اصلی کوهستان در تو رفتگی کوه در حالی که باریکه آبی که به چشمه میماند از بالا بر سر آنها فرود میآمد، تلی از پلاستیکهای سیاه زباله که بوی تند آن و لزجی آب، محک اثبات عیار کهنگی و قدمت آن بود، روی هم انباشته شده بود.
طبیعتا حرکت نمادین ما فاقد تجهیزات و نیز نیروی کافی برای جمعآوری همه آن زبالهها بود و حتی قهرمان گروه که تا زانو در این تل زباله فرو رفت، نتوانست بیش از دو یا سه کیسه از آن تل را بیرون بکشد.
برای کوهنوردان این سوال ساده بیپاسخ مانده بود که چرا حالا که شهرداری لطف کرده است و شاید برای اولین بار مامورانی برای نظافت و جمعآوری زباله در کوهستان گماشته است، راه انتقال زبالهها از بالا به پایین را نمیداند. بالاخره در کوهستان وسایط نقلیهای که البته عمومی نیستند (قاطرها و الاغها) وجود دارند و زمانی که ماشینهای جمعآوری زباله نمیتوانند تا آن بالا بیایند، ماموران میتوانند با این قاطرها زبالهها را به خارج از کوهستان انتقال دهند.
کوهستانهای اطراف تهران که زیبایی افسونکنندهای به این کلانشهر بیقواره بخشیدهاند در حکم پنجرههای تنفس ساکنان آن به شمار میروند. از همین رو بر مسوولان شهر و به ویژه شهرداری که مسوول امور زندگی روزمره و عمومی مردمند که با وضع قوانین مناسب، استفاده از تجربه سایر کشورها و نیز فرهنگسازی بر حفظ و مراقبت این پنجرهها وسواس به خرج دهد.
در بسیاری از کشورهای جهان، تفرجگاههای طبیعی مانند کوهستانها و مناطق ییلاقی قوانین خاص و سفت و سخت دارد و دولتها بر حفظ شکل کاملا طبیعی و بکر با اعمال محدودیتهای جدی حتی در ساختن کافهها و قهوهخانهها و... (مقایسه کنید هر ده قدم یک قهوهخانه در درکه که آن را تبدیل به خیابان ولیعصر کرده است) پافشاری میکنند.
همه میدانند که محیطزیست از منابع مهم طبیعی است و تخریب آن چه به شکل ریختن زباله و چه ساختن قهوهخانه و کافه ضرری است که بر دارایی یک کشور از حیث منابع طبیعی وارد شده است. همه میدانند که وجود این تفرجگاهها برای تمدد اعصاب ساکنان شهرهای امروزی جهان که خسته و فرسوده از دنیای ماشین و انواع آلودگی از هوا گرفته تا صوتی به ویژه در کلانشهری مانند تهران که پشتکار بساز و بفروشها برای اتمام پروژههای ساخت و ساز و خانهدار کردن آحاد مردم آسایش شبانه را از مردم با سر و صدای ماشینهای سنگین خاکبرداری گرفته است، ضروری است. بنابراین نمیخواهیم انشای تکراری بنویسیم و بخوانیم، بلکه انجام اقدامات و تدابیر ضروری و مناسب را خواهشمندیم. از این رو متمنی است، آن مقام مسوول محترم، اقدامات لازم را دستور فرمایند. ما باز هم به کوهستان برای پاکسازی خواهیم رفت نه برای اینکه به دیگران چیزی یاد بدهیم که این هدف معنا هم در آن نهفته است، بلکه برای سپاس و قدردانی قلبی از طبیعت برای ساعات و لحظاتی که گرد و غبار دل را در سایه آرامشبخش کوهستان و خنکای رطوبت آب رودخانهها زدودهایم.
ارسال نظر