نقاشی معاصر درگیر شوخی و جدی

در تمامی دوسالانه‌هایی که برگزار می‌شود، با هر مدیریت و سیاستی بالاخره چند اثر بسیار خوب و طراز اول دیده می‌شود که این نه نشانه توفیق است و نه شکست، اما ما را به مسائل موجود خودمان آگاه می‌کند.

حتی نمایشگاه‌هایی که هنرمندان جوان برپا می‌کنند، فرصت بسیار مغتنمی است چرا که اگر این نمایشگاه‌ها نباشد نمی‌توان فهمید که بخش‌های دور از نظر هنرهای تجسمی کشور چگونه عمل می‌کنند. به دست آوردن زبانی که در عین معاصر بودن ریشه در گذشته هم داشته باشد، مساله‌ای است که همیشه مطرح بوده است و در دوره‌ای در قالب مکتب سقاخانه تجلی یافت ولی در طول این ۶۰ سال که از تاسیس دانشکده هنرهای زیبا و آغاز به کار هنر مدرن در ایران می‌گذرد هنوز هم این مساله باقی است. برخی از هنرمندان هنوز با آن تقابل دارند و برخی سعی کرده‌اند زبان بینابینی پیدا کنند و یا آن که پا جای گذشتگان خود بگذارند. ‌این مساله بسیار واضح است؛ اما پاسخ واضحی ندارد.

در این نمایشگاه‌ها تنها نمونه‌های قابل اعتنا آثار هنرمندان ایرانی است و این نشان می‌دهد که ما زودتر از آنها به مساله خودمان در زمینه هنر جهانی پرداختیم و این چالش که تا امروز ادامه یافته است به صورتی است که نه تنها با گذشته خود نسبتی برقرار نکردیم، بلکه سعی کردیم راه‌حل ساده و بلافاصله‌ای برای آن پیدا کنیم به این صورت که عناصر تثبیت شده را از هنر گذشته خود بگیریم، آنها را جدا کنیم و به صورت مجرد استفاده کنیم و به این صورت هویت بلافاصله‌ای پیدا کنیم. شدت ساده‌اندیشی هنر شرق مثل هنر هند و پاکستان بسیار تکان‌دهنده است.

بخشی از گفت‌وگوی آیدین آغداشلو با فارس