منشور حقوق بشر کوروش چه میگوید؟
ویرانهها را آباد کردم
گزارش «کوروشکبیر که بود؟» که روز پنجشنبه دوم اسفند ماه در صفحه تاریخ چاپ شد، آن قدر برای خوانندگان «دنیای اقتصاد» جالب بود که از فردای آن روز تلفن تحریریه راهنمای روز را برای چندمین بار به صدا درآورد. بسیاری از پشت خط تشکر و سپاس را حواله ما کردند و بسیاری نیز سفارشهایشان را.
میترا یزدچی
گزارش «کوروشکبیر که بود؟» که روز پنجشنبه دوم اسفند ماه در صفحه تاریخ چاپ شد، آن قدر برای خوانندگان «دنیای اقتصاد» جالب بود که از فردای آن روز تلفن تحریریه راهنمای روز را برای چندمین بار به صدا درآورد. بسیاری از پشت خط تشکر و سپاس را حواله ما کردند و بسیاری نیز سفارشهایشان را.
گزارش امروز را به درخواست برخی خوانندگان به مقوله دیگری از این بزرگمرد اختصاص دادهایم.
کوروش کبیر، پس از ورود به شهر پرشکوه و باستانی بابل در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، برای آزادی ملل مختلف از اسارت بابلیها فرمانی صادر کرد که به موجب آن فرمان، بیش از چهل هزار نفر از قید اسارت بابلیها آزاد شدند و به وطن خود بازگشتند.
متن بابلی این فرمان که بیستوپنج قرن پیش صادر شده در سال ۱۸۷۹ میلادی در حفاریهای بابل کشف شد که اکنون در موزه بریتانیایی لندن نگهداری میشود. این فرمان از نظر اهمیت موضوع و تفویض حقوق اجتماعی و آزادی به ملل تابعه در آن عصر چنان حائز اهمیت است که در محافل حقوقی جهان به عنوان اولین منشور آزادی تلقی شده است و فرمان مزبور که بر سطح استوانهای از گل رس در چهل و پنج سطر حک شده معروف به اعلامیه کوروش است و آن استوانه نیز به استوانه کوروش مشهور شده است.
متن این اعلامیه چنین است:
«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سرزمین سومر و اکد، شاه چهار گوشه (جهان)، پسر کمبوجیه شاه بزرگ، از دودمان سلطنتی جاویدان، که بعل و نبوا فرمانروایی آنان را گرامی میدارند و سلطنت آنان را به جان و دل خواستارند. هنگامی که من به آرامش به بابل درآمدم با سرور و شادمانی، کاخ شاهی را جایگاه فرمانروایی قرار دادم، مردوک خدای بزرگ به مردم گشاده دل بابل را بر آن داشت تا مرا(...)
من هر روز به ستایش او همت گماشتم، سپاه بیشمار من، بیمزاحمت در میان شهر بابل حرکت کرد. من به هیچکس اجازه ندادم که سرزمین سومر و اکد را دچار هراس کند. من نیازمندیهای بابل و همه پرستشگاههای آن را در نظر گرفتم و در بهبود وضعشان کوشیدم. من یوغ ناپسند مردم بابل(...) را برداشتم، خانههای ویران آنان را آباد کردم. من به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم، مردوک خدای بزرگ از کردارم خشنود شد و به من کوروش شاه که او را ستایش کردم و به کمبوجیه فرزندم که از تبار من است به تمام سپاه من برکت ارزانی داشت و از صمیم قلب مقام شامخ او را بسی ستودم. تمام شاهانی که در بارگاههای خود بر تخت نشستهاند، در سراسر چهار گوشه جهان از دریای زبین تا دریای زیدین، کسانیکه در(....) مسکن داشتند تمام شاهان سرزمین باختر که در خیمهها مسکن داشتند مرا خراجیگران آوردند و در بابل برپایم بوسه زدند.
از(....) تا شهرهای آشور، شوش، آگادهاشنونا و شهرهای زمبان و مورنو و در، تا ناحیه سرزمین گتیوم، شهرهای مقدس آن سوی دجله را که مدتی دراز پرستشگاههایشان دستخوش ویرانی بود تعمیر، نمودم و پیکره خدایانی را که جایگاه آنها در میان آنان بود به جای خودشان باز گرداندم و در منزلگاهی پایدار جای دادم.
من همه ساکنان آنها را گرد آوردم و خانههایشان را به آنان بازپس دادم. خدایان سومر و اکد که نبونید که آنها را به بابل آورده و خدای خدایان را خشمناک ساخته بود، من به خواست مردوک، خدای بزرگ، به صلح و صفا به جایگاه پسندیده خودشان بازگرداندم. باشد که تمام خدایانی که من در پرستشگاههایشان جای دادهام روزانه مرا در پیشگاه بعل و نبو، دعا کنند.
باشد که زندگانی من دراز گردد. باشد که به مردوک خدای بزرگ بگویند، کوروش پادشاه که تو را گرامی میدارد و فرزندش کمبوجیه...
قسمتهای نقطهچین در متن اصلی قابل خواندن نبوده و در اثر مرور زمان تخریب شده است.
ارسال نظر