من را درک کنید

مهدیس فرقانی

از این زندگی خسته شدی، دیگه نمی‌دونی سر به کجا بذاری و بری.

فرزندت هر کاری که می‌خواد انجام میده، کار به کارت نداره که چی می‌گی و چی‌ می‌خوای. هر چه آرام صحبت می‌کنی و احترام نگه می‌داری نمی‌توانی کاری از پیش ببری و به نقطه‌ای می‌رسی که چاره‌ای به جز داد و فریاد نداری.

اما چه داد و فریادی، شاید نهایت یک ساعت تاثیر داشته باشد و تاریخ انقضای فریادهای شما بعد از یک ساعت به پایان برسد.

گاهی اوقات به جایی می‌رسی که نمی‌دانی باید چه کار کنی؟

از اینکه هر دقیقه گفتی بکن یا نکن، برو یا بیا، بخور یا نخور، بپوش یا نپوش، بردار یا بذار، بشین یا نشین و ... دیگه خسته شدی.

آن هم دستورها و یا خواهش‌هایی که کمتر کسی آن را اجرا می‌کند.

گوشه‌ای، تنها برای مدتی بدون هیچ سرو صدایی می‌نشینی و فکر می‌کنی و مدام این سوال‌ها در ذهنت چرخ می‌خورند که:

چرا فرزند یا فرزندانتان برای حرف‌هایتان ارزش قائل نمی‌شوند؟

من که صلاحشون را می‌خوام پس چرا به خواسته‌هایم عمل نمی‌کنند؟

اصلا کجای کارم اشتباه است؟

شاید ۱۰ سوال دیگر که هیچ جوابی هم برای هیچ کدام نداری در ذهنت تکرار می‌شوند. می‌دانید اشکال کار کجا است؟

تغییر شخصیت افراد و یا حتی شیوه زندگی آنها باعث افزایش خواهش‌ها و دستورهای شما می‌شود و دلیل دیگر آن تغییر نکردن شما و حفظ نقش قبلیتان است.

این مساله‌ای است که رنجور شدن شما و حتی درگیری با خودتان را در پی خواهد داشت. خوب است کمی فکر کنید و به اطراف خود با دقت بیشتری نگاه کنید.

هر کسی در هر دوره از زندگی‌اش متناسب با سختی‌ها و نیازهایش کاملا طبیعی است که در رفتار و کردارش تغییراتی را متحمل شود.

البته اقتضای سن را نباید نادیده گرفت چرا که بیشترین و مهم‌ترین تغییرات شخصیت یک فرد در گرو تغییرات سن و سال خواهد بود.

کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی دوره‌های مختلفی از بقای یک انسان هستند که هر کدام از آنها یکسری رفتارها و خواسته‌های خاص را می‌طلبد.

جوان‌های امروزی کم حوصله و بی‌طاقت هستند و حوصله امر و نهی را به هیچ وجه ندارند، مخصوصا اگر این بایدها و نبایدها در قالب دستور باشد.

کمترین آنها می‌توانند پذیرای انتقادات شما باشند.

آنها دوست دارند صاحب یک زندگی به ظاهر مستقل باشند و کمتر کسی مزاحم دنیای کوچک آنها بشود.

آنها تمایل دارند بیشتر اوقاتشان را با هم سن و سال‌های خود بگذرانند و از آنجایی که آنها احساس راحتی در هر کجایی ندارند ترجیح می‌دهند در خانه بمانند و از رفتن به مهمانی اکراه دارند. پوششی که برای خودشان می‌پسندند شاید زمین تا آسمان متفاوت با آن چیزی باشد که شما برایشان در نظر می‌گیرید.

حتی نحوه درس خواندنشان هم گاهی اوقات عجیب غریب است و به جای آنکه در طی روز درس بخوانند، شب و یا نیمه‌شب‌ها را برای درس خواندن برمی‌گزینند و خیلی مسائل دیگر.

حتما هرم این شرایط برای شما مشکل‌ساز شده که زندگی از این جهت به کامتان تلخ شده است. حق با شماست در دوره جوانی و یا نوجوانی شما خبری از این همه تحولات نبوده و پذیرفتن آن برایتان کمی دشوار است و ایستادگی و مقاومت با تمام وجود در برابر تحولاتی که فرزندانتان دچار شده‌اند اصلا کار صحیحی نیست و ممکن است اوضاع را از این که هست بدتر کند.

پس مدارا کردن، صحیح‌ترین گزینه است، اما نه بدان معنا که تسلیم تمامی خواسته‌ها شوید، مدارا به معنای آنکه با رفتارهای آنها کمی کنار بیایید و نهایت سعی و تلاش را بکنید که در دنیای ناشناخته آنها وارد شوید و جایی را برای خود باز کنید.

به آنها اجازه بدهید که به شما به دیده یک دوست بنگرند زیرا پذیرفتن پیشنهاد و نصیحت دوستانه بسیار شیرین‌تر از پذیرفتن امر و نهی‌های والدین است.

قدم دیگر این است که سعی کنید تا خواسته‌ها و نیازهای آنها را به خوبی درک کنید.

نصیحت کردن را کنار بگذارید و حرف‌هایتان را در قالب پیشنهاد مطرح کنید البته با استفاده از ترفندهایی که موجب استقبال از پیشنهادات شما بشود.

از پیشنهاداتی که آنها می‌دهند با روی باز استقبال کنید و نظرات و انتقادات منفی خود را با جمله‌سازی‌های مثبت ارائه کنید.

احترام آنها را همیشه نگه دارید زیرا خرد شدن غرورشان پیامدهای بدی را به دنبال خواهد داشت.

مطمئن باشید که با درک کردن آنها و انجام یکسری تغییرات در خودتان می‌توانید کاری کنید که از زندگی لذت بیشتری ببرید.

حالا همه چیز بستگی به شما دارد که کدام روش را پیشه می‌کنید.