نگاهی به سریال «ساعتشنی» در آستانه اتمام زودهنگام
چون حکایتی مگو...
نگاه سوم- آنقدر تکرار میشود که در خاطر بماند. همین چندماه پیش بود که شمشیرها برای قطع «میوه ممنوعه» بالا رفت و سرانجام موفق به حذف قسمتهایی از آن سریال و تغییر مسیر داستان شد و کمی بعد، اعتراضات علیه «حلقه سبز» حاتمیکیا، نگرانیها را برای جلوگیری از پخش آن مجموعه بالا برد. قضاوتهای زودهنگام برای مخاطبان رسانههامان عادت تازهای نیست و این بار هم دامن «ساعت شنی» را گرفته است که آمدنش با تیمی حرفهای و محبوب به سیمای جمهوری اسلامی ایران و موضوع بدیع- هرچند تلخ- جنجالبرانگیز شد و به تغییراتی در پخش انجامید.
«ساعت شنی» که در آغاز فرصت پخش سه روز در هفته را از شبکه اول سیما گرفته بود، با بالا گرفتن اعتراضها، پخشاش به یک روز در هفته محدود شد و بنا شد شب گذشته آخرین قسمت این سریال به نمایش درآید. انگار ساعت شنی هم که به سیاق حرفهایها به میدان آمد، محکوم به پایان زودهنگام و کسالتآور به شیوه معمول سریالهای ایرانی بود.
شاید هنوز زمان آن نرسیده بود که معضلات جامعهمان را ببینیم. انگار هنوز هم مشکلات زنان و مسائلی چون رحماجارهای، که سالها است در ایران وجود دارد، در مدیوم محتاط تلویزیون جایی برای بیان ندارند؛ آن هم در قالب برنامههای شبکه اول سیما که مرزبندیهایی فراتر از سایر شبکههای تلویزیون را در برنامههایش اعمال میکند.
از عوامل سازمان صدا و سیما گرفته تا نمایندگان مجلس شورای اسلامی همه مقابل حرکت ساعت شنی میایستند و در این میان تنها ضرغامی، رییس این سازمان و چندتن دیگر، از منتقدان عجول این مجموعه امان طلب میکنند تا داستان همانگونه که شایسته است پخش شده و پیاماش را منتقل سازد. اما انگار حمایت آنها هم نتیجهای ندارد و ساعت شنی زیر بار اعتراض منتقدان، محکوم به پایان زودرس میشود.
شاید به عادت همیشه، باید خانوادههای اشرافی، زندگیهای آرام یا فقر سراسر خوبی و آرامش را میدیدیم؛ اما لازمه تداوم ساعت شنی، با نگاهی جامعهشناسانه و عمیق به مشکلات جامعه حاضر به تصویر کشیدن زشتیها و بزهکاریهایی است که نمیتوان انتظار داشت در قالبی پاستوریزه و با گفتاری لفظ قلم به بیننده معرفی شوند.
از میان رسانههای جمعی، تلویزیون فراگیرترین و در دسترسترین رسانه است و به همین دلیل رسالتی بالاتر از سایر رسانهها به دوش خواهد داشت و چه رسالتی بالاتر از روبهرو کردن مخاطب با واقعیتهای اجتماعی؛ هرچند که تلخ باشند.
اما «ساعت شنی» سراسر تلخی نیست. توانمندی کارگردان و مجموعهاش، این مفاهیم را در حوزهای زیباشناسانه به نمایش میگذارند که هدفاش تلطیف تلخیها در عین بیانشان است.
«ساعت شنی» بیان بیپاسخ معضلات اجتماعی و رها کردن ذهن مخاطب در دامان آنها نیست و آگاهانه سعی بر بیان مشکلات دارد به این انگیزه که ذهن مخاطب را درگیر ساخته و از او راهحلی طلب کند.
با تمام این اوصاف، پیروزی منتقدان بر هواداران این مجموعه نشان داد که هنوز به این باور نرسیدهایم که راهحل معضلات، پاک کردن صورت مساله نیست و با بستن چشم به حقیقت تلخ، مصداق بیرونیاش در جامعه ناپدید نخواهد شد.
ارسال نظر