هوا دلپذیر شد،...

نرگس احمدی

رنگ و رخ شهر اندک‌اندک دگرگون می‌شود، این روزها اگر از سر وقت- که کم پیش می‌آید- به میان شهر بروی، شلوغی و ازدحام نرمی را زیر پوست شهر می‌بینی که خبر از نزدیک شدن فصل نو می‌دهد... در میانه زمستان هستیم و در ماه بهمن، این ماه همیشه میاندار بوده، بین رفتن و آمدن، بین زمستان و بهار و هر روز که از این ماه می‌گذرد شمارش معکوس، در زندگی همه ما شتاب می‌گیرد، شتابی متفاوت از زندگی روزمره و همیشگی، در روزهای پایانی سال ....

بهمن به چه معنا است؟

دقت کرده‌اید که هر پدیده‌ای در هستی صاحب‌نام و هویتی است، اما در این میان نام‌های ماه‌ها چگونه آفریده شده‌اند که در درازای زمان امتداد یافته‌اند؟

بهمن در اوستا، وهومن در فارسی، بهمن است و که‌مرکب از دو جز «وهو» به معنای خوب و نیک و «منه» از ریشه من به معنای منش است. این واژه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن، شناختن و دریافتن است.

بر طبق اندیشه‌های دین زرتشت، بهمن نام یکی از امشاسپندان است که اهورا مزدا در آغاز آفرینش او را آفرید و وظایفی بر عهده اوست از جمله آنکه گفتار نیک را به انسان تعلیم دهد و او را از عقل و تدبیر بهره‌مند کند و به آفریدگار نزدیک کند.

همچنین در خرد پارسیان، بهمن نام دومین روز هر ماه نیز است زیرا که در اندیشه پارسی هر روز از ماه دارای نامی بوده است و دیگر اینکه خروس و یاسمین سپید را مخصوص به این امشاسپند‌ دانسته‌اند.

و اما در حکمت اسلامی، بهمن را با عقل اول که نخستین‌ آفرینش خداوند است منطبق دانسته‌اند.

همچنین در بهمن روز ازدواج، سفر، ورود در خانه، خرید و فروش و طلب نیازها را نکو دانسته‌اند.

بنابر نوشته‌های ابوریحان بیرونی و اسدی طوسی، بهمن نام گیاهی است ریشه‌ای با عنوان بهمن سرخ یا سپید که در طب کاربرد دارد.

بهمن و تاریخ

این واژه در حافظه تاریخی معاصر مردم سرزمین ما جایگاه و جلوه‌ای دیگر نیز دارد. شاید بتوان با گوشه چشمی به جایگاه آن در خود باستان گفت: در این ماه بود که کلام حق‌جویی و نیک‌اندیشانه مردم ما به بار نشست. هنوز زمان زیادی از آن زمستان و کشاکش نبردهای خیابانی نمی‌گذرد.

آن زمانی که سلاح‌ها یک سو و... مشت‌های گره کرده از سوی دیگر رودرروی هم قرار داشتند.

نقبی به گذشته

در خاطرات کودکی‌ام بهمن ماه همیشه ابری و گرفته بود، نمی‌دانم، شاید به خاطر نسبتش با زمستان. اما آن بهمن ماه که تابستان و تعطیلی تابستانه را برایمان آورده بود خوب یادم هست. همراه با صداهای ناشناسی که از کوچه و خیابان‌ها به گوش می‌رسید. هراس پدر را هم خوب یادم هست آن روز که سراسیمه از خیابان بازگشته بود و از آشفتگی، مردم و خیابان‌ها می‌گفت و من در خیال کودکانه‌ام دیو قصه‌ها را مجسم می‌کردم که با قدم‌های سنگین در و دیوار شهر را می‌لرزاند.

زمان سپری شد و ما دوباره به پشت نیمکت‌های مدرسه بازگشتیم و از آن پس خواندیم: در بهار آزادی، جای شهدا خالی و نوشتیم: دیو چو بیرون رود فرشته درآید.

هوا دلپذیر شد!

خدا بیامرزد تمام رفتگان را! حالا هر سال در سالروز تلاش‌های مردمی که خسته از تاریکی و تبعیض به دنبال فجر و طلوع جانفشانی کردند، نواهایی را می‌شنویم که عطر و بوی آن اوقات را کاملا در خاطرمان می‌آورد. یکی از بهترین نواهای آن دوران که همواره تکرار می‌شود، سرودی است با شعری از زنده‌یاد خسرو گلسرخی با عنوان: هوا دلپذیر شد؛ گل از خاک بردمید، پرستو به بازگشت زد نغمه امید.

که از ترکیب کلمات و موسیقی آن محبوبیتی حاصل آمد که امسال ۲۹ساله می‌شود. شعری که سرشار از امیدواری و حیاتی تازه و پر از بهار است.