گفتوگو با نادر برهانیمرند کارگردان مرغابیوحشی
اجرای تئاتر از کار معدن هم سختتر است
حال تئاتر ایران خوب است. نه، باید این جمله را اصلاح کرد حال تئاتر ایران بهتر است، البته این هم خبر خوبی است، اما هنوز هم عجیب است چون اگر لایههای زیرین این ماجرا را بررسی کنیم باز هم به رنجی که اهالی تئاتر در تمام این سالها با آن دست و پنجه نرم میکنند، میرسیم.
حال تئاتر ایران خوب است. نه، باید این جمله را اصلاح کرد حال تئاتر ایران بهتر است، البته این هم خبر خوبی است، اما هنوز هم عجیب است چون اگر لایههای زیرین این ماجرا را بررسی کنیم باز هم به رنجی که اهالی تئاتر در تمام این سالها با آن دست و پنجه نرم میکنند، میرسیم.
هومن برق نورد و الهامپاوهنژاد در صحنهای از مرغابی وحشی
شاید این صحبتها تکرار مکررات باشد، اما خوب میدانیم که در این دو سال اخیر مشکلات در عین ناباوری تئاتریها به اوج خود رسیدند. به طوری که تنها مرکز تئاترشان تعطیل شد و به جز چند جشنواره فرمایشی رنگ و وارنگ چیز دیگری نصیبشان نشد، اما از این حرف باید گذشت، چرا که تئاتر امروز در وضعیت بهتری قرار دارد این را میتوان از سیل تماشاگرانی که با وجود سرمای فراوان هر روز ساعتها مقابل گیشه تئاتر شهر و تالار وحدت میایستند، فهمید، البته آنها کاملا حق دارند چون مشخص نیست تا کی بخت یارشان باشد تا بتوانند کارهایی از بزرگان تئاتر یا حتی کاری از جنس تئاتر ببینند. اما شاید دانستن این نکته جالب باشد که با وجود کارهایی چون «افرا»ی بهرام بیضایی و «ملاقات با بانوی سالخورده» به کارگردانی حمید سمندریان این روزها کارگردان جوانی نمایش «مرغابیوحشی» را در سالن چهارسوی تئاتر شهر به روی صحنه برده که با استقبال هم روبهرو شدهاست.
نادر برهانی مرند، کارگردان تئاتر «مرغابی وحشی» نوشته هنریک ایبسن نروژی است. وی این کار را از تاریخ27دی به روی صحنه برد و تا امشب توانست پاسخگوی بیش از یکهزار تماشاگر علاقهمند به متنهایی خارجی باشد.
شما در گذشته بیشتر از متنهایی که نوشته خود شما یا نمایشنامهنویسان ایرانی بود، استفاده میکردید، اما چرا در این دو سال اخیر بر روی متنهای خارجی کار میکنید؟
شاید علت اصلی و تنها دلیل آن ممیزی بیجهتی باشد که در این سالهای اخیر بر روی متنها اعمال میشود، حدود دو سال قبل متنی را بهنام «داستان شگفت واقعی واقعی» نوشتم به همین دلایل اجرا نشد، این قضیه باعث شد تا روزی که نتوانم این کار را به روی صحنه ببرم متنهای خارجی را انتخاب کنم چون این متنها نیز آنچه را که مدنظر من است به سبک و شیوه دیگر بیان میکنند و دیگرهم نخواهم نوشت.
علت انتخاب داستان «مرغابی وحشی» چه بود؟
من علاقه زیادی به متنهای ایبسن دارم، «مرغابی وحشی» یکی از همین متنهاست که شاید در برابر نوشتههای وی بهترین نباشد و ضعفهایی هم داشته باشد، اما علاقه شخصی من به این داستان باعث شد تا این متن را انتخاب کنم ضمن اینکه قصه تم اجتماعی دارد و در نهایت سعی کردم دغدغههای اجتماعی معاصر را در دراماتورژی این کار در نظر بگیرم.
آیا انتخاب متنی از قرن ۱۹ برای دوران معاصر کمی تاریخمصرف گذشته نیست؟
متنهای بزرگ در هیچ دورانی کهنه نمیشوند و اصلا تاریخمصرف ندارند، تئاتر ما هنوزهم نیازمند تجربه است و ما هنوز به این متنها احتیاج داریم، این تفکرات متاسفانه ریشه در فضاهای روشن فکری کاذب دارد. «مرگ دستفروش» آرتور میلر برای ما خیلی آموزنده بود و یک تجربه بسیار ارزشمند، زیرا ما توانستیم با اجرای این متن خط بطلانی را بر روی این تفکر بکشیم.
به چه دلیل متن بازنویسی شد و این کار توسط چه کسانی انجام شد؟
این نمایشنامه توسط آرش پارساخو و خود من برای انطباق با شرایط امروز بازنویسی شده است. باید بگویم ما در بازنویسی کار به وفاداری به متن فکر نکردیم و معاصر کردن این متن برای مردمی که در قرن بیست و یکم زندگی میکنند و هماهنگسازی آن تفکرات مخاطب را از لحاظ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... دغدغههای اصلی ما را تشکیل میدادند. ما باید به زبان رفتاری و شبکه ارتباطی کارآکترها منطبق با زبان حاضر برسیم تا بتوانیم با متن ارتباط برقرار کنیم و به همین علت نیز ساختار اثر به فراخور این مسائل و خلاصه شدن داستان عوض شد و زاویه دید در روایت با آن چیزی که ایبسن دیده است، متفاوت است.
با به روی صحنه بردن این نمایش قصد داشتید که تاثیری را در ذهن مخاطب ایجاد کنید؟
قصد شعار دادن ندارم، حتی نمیخواستم فکر خاصی را به بیننده القا کنم، ما با کار تئاتر نمیتوانیم شقالقمر کنیم، در نهایت یک متن اجتماعی بر روی صحنه رفته و فضایی مفرح برای بیننده آن ایجاد شده است.
در کار جدیدتان هم با مرکز هنرهای نمایشی کار میکنید و در واقع سرمایهگذار کار شما به نوعی دولت است، از این نوع همکاری راضی هستید یا مشکلات اقتصادی هنوز هم ادامه دارد؟
بله، صددرصد کار ما تماما دولتی است و حامی ما مرکز هنرهای نمایشی است، اما مبلغی که ما با آن قرارداد میبندیم، هزینه واقعی نیست، یعنی در واقع چیزی که به عنوان دستمزد به عوامل میدهند یک دهم ارزش کار آنها هم نیست، متاسفانه دولت درحالحاضر به تنها چیزی که اهمیت نمیدهد، قضیه تئاتر است، زیرا بدبختانه کسانی که در راس کارند یا تئاتر را نمیشناسند و از آن تصور خاصی ندارند، آن را مضر میدانند یا آن را به غلط میشناسند و به آن به چشم یک ضرورت فرهنگی واجب نگاه نمیکنند.
آیا از لحاظ اقتصادی بهتر نیست که برای ارائه کارهایی با شیوه مدرن مانند بعضی کارگردانان دیگر کاری با تمرین حداکثر یکماه برای اجرا آماده کنید؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید که ما دوستانی داریم که کارهایی را به اسم کارهای مدرن در عرض 10 روز یا کمی کمتر برای اجرا آماده میکنند که اتفاقا با سلیقه و ذائقه مرکز هنرهای نمایشی نیز همخوان است و آنها را راضی میکند، اما این نکته را هم بدانید که به عنوان مثال ما برای به روی صحنه بردن این کار تمرینهای خود را از سه ماه پیش به صورت مستمر و جدی آغاز کردیم و حتی بعضی از بازیگران به علت اینکه از لحاظ مالی با ما کنار نیامدند کار را ترک کردند و خود من تحقیق و کار بر روی این متن را از فروردین ماه آغاز کردم.
آیا مشکلات شما برای دریافت قسطهایتان از مرکز هنرهای نمایشی برای کار قبلی «مرگ دستفروش» به پایان رسید؟
دقیقا چهار روز پیش آخرین قسط نمایش قبلیمان را که یکسال و نیم پیش به روی صحنه بردیم، دریافت کردم، درنهایت باید بگویم در مقابل قضیه مالی رویینتن شدهایم و مشکلات اقتصادی موجود در تئاتر به همراهی همیشگی برای آن تبدیل شده و صحبت درباره «اقتصاد تئاتر» فقط شبیه یک شوخی بیمزه است.
همین بس که ما قراردادی ببندیم و یکسال و نیم قسطمان را دریافت کنیم، به نظر من با هنرمندان تئاتر حتی مانند کارگران روزمزد نیز رفتار نمیشود، البته شاید هم نباید زیاد گلهمند بود، زیرا کار از ریشه خراب است و کل بودجه یکسال تئاتر شاید حتی کمتر از هزینه ساخت یک سریال تلویزیونی است.
چگونه با وجود این مشکلات اقتصادی ما هنوز در کشور تئاتر داریم؟
در دنیا بعد از کار معدن، کار تئاتر است که به عنوان یکی از سختترین کارها معرفی میشود، اما در ایران به نظر من کار تئاتر در مقام اول سختی قرار دارد، اما از طرفی یک جنون همراه با عشق و شوریدگی علاقهمندان به این هنر را بهرغم مشکلات موجود هنوز سرپا نگاه داشته و با وجود کسادی اقتصاد و فرهنگ حاکم بر جامعه و با اینکه طبیعتا باید مدتها پیش کار تئاتر به طور کامل تمام میشد، اما علاقه و عشقی که بازیگران در پای کارشان میریزند باعث میشود تا چراغ این هنر هنوز هم سوسویی بزند.
قرار بود رمان «مرشد و مارگاریتا»ی میخائیل بولگاکف در ایام فجر در این جشنواره شرکت کند، آیا هنوز هم این برنامه را دنبال میکنید؟
خیر، برای جشنوراه مرغابی وحشی را شرکت میدهم و برای بازنویسی متن و کارهایی که این رمان دارد، روی صحنه بردن آن را به زمان دیگری موکول کردم.
ایوب آقاخانی- بازیگر نمایش «مرغابی وحشی»
تئاتر هر گوشهاش را بگیری خوب است. بیتعارف و عاشقانه!روزگاری که گروه پوشه را در دل دانشگاه راه انداخته بودم و نوپا بود، سال 74، تقریبا در تمام آثار گروه بازی میکردم. چه آنهایی که نویسنده و کارگردانشان خودم بودم و چه موارد دیگر. کمکم با پیوستنم به هسته مرکزی گروه تئاتر معاصر، ور بازیگریم را دعوت به سکوت و آرامش کردم و همان گونه که درسش را خوانده بودم، متمرکز نویسندگی شدم و کارگردانی. امروز دیگر نام کوچکم را همانگونه که خودم میخواستم در خانواده صمیمی تئاتر، به عنوان نویسنده میشناسند و کارگردان.از دو سال پیش که به دلیل خاص، از جمله قبول تصدی و مسوولیت اجرایی از گروه تئاتر معاصر جدا شدم و دوباره پوشه را با یک ترتیب جدید احیا کردم که زمین مقدس بعد از مدتها اولین حاصلش بود؛ اما قلب من برای دوستانم میتپد؛ برای نادر برهانی مرند که سالها کنار هم به خلق و زندگی مشغول بودیم. (و هستیم هنوز!) و امروز خوشحالم که بار دیگر، کنار او هستم.گرچه به عنوان سرپرست و عضوی از گروه پوشه؛ از این نامها بگذریم؛ پوشه همیشه با افتخار کنار معاصر خواهد ایستاد؛ یا این هر دو کنار گروههای دیگر؛ مهم همدلیها، زندگی، خلق، تنفس و
بودن در فضای تئاتر است که خوشحالم این بار در کنار دوست قدیمیام نادر آن هم در مقام ایفاگر نقش جذاب «گرگرزورل» مرغابی وحشی که خانهتکانی اساسی برای دوره بازیگریم محسوب میشد.«مرغابی وحشی» اجرای خوبی شده. آن هم ناظر به یکی از متون قیاسا ضعیف هنریک ایبسن کبیر و من بسیار خشنودم که سهمی در این اجرای خلاق دارم.من و نادر هرگز از هم جدا نیستیم؛ زیر هر نام و هر گروهی که باشیم.
ارسال نظر