هیلاری کلینتون؛ زنی با دو چهره

زن مقتدر؛ زندگی هیلاری رودهام کلینتون

هر زندگینامه‌ای که درباره یکی از نامزدهای ریاست‌جمهوری آمریکا نوشته شود، به ناچار تلاش می‌کند تا به سوالی تکراری پاسخ دهد: آیا گذشته نامزد مورد نظر تنها مقدمه‌ای بر دوران ریاست‌جمهوری‌اش بوده است؟ به این ترتیب زندگینامه‌نویسان زندگی نامزد مورد نظرشان را در جست‌وجوی نشانه‌ای که بتواند پاسخ‌گوی این سوال باشد، جست‌وجو می‌کنند تا در تصمیماتی که آنها گرفته‌اند و تجربیاتی که اندوخته‌اند، تصویری از یک رییس‌جمهوری آینده بیابند. اما هر زندگینامه‌نویسی که برای این منظور به سراغ هیلاری رودهام کلینتون، سناتور ایالت نیویورک، بانوی اول سابق آمریکا و نامزد ریاست‌جمهوری فعلی برود، با حجم عظیم گفته‌ها، نوشته‌ها و شایعاتی روبه‌رو می‌شود که درباره هیلاری بر سر زبان‌ها است؛ آمیزه‌ای از واقعیت‌ها، خیالات و فرافکنی‌های ایدئولوژیک که در چند ‌دوجین کتاب و انبوه مقالات منتشره در روزنامه‌ها و مجلات انباشته شده است. به همین دلیل هنگامی که از گذشته هیلاری کلینتون سخن می‌گوییم، باید مشخص کنیم که از کدام گذشته او حرف می‌زنیم.

کارل برنستاین، گزارشگر سابق روزنامه واشنگتن‌پست و یکی از افشاکنندگان ماجرای واترگیت، در کتاب تازه خود موفق می‌شود حجم عظیم اطلاعات موجود درباره هیلاری را به گونه‌ای روش‌مند غربال کند و در انتها زندگینامه‌ای به دست بدهد که می‌تواند به عنوان الگو و سرمشقی برای زندگینامه‌های سیاسی قلمداد شود.

برنستاین در کتاب خود به گونه‌ای دقیق و منصفانه، و با اتکا به اطلاعاتی موثق و گاه دست اول، موفق می‌شود تصویری سه‌بعدی از شخصیتی ارائه کند که مانند هر انسان دیگری دارای نقاط ضعف و قوت خاص خود است. در واقع، کتاب برنستاین به حدی جامع و کامل است که مشکل بتوان انتشار کتاب دیگری درباره زندگی هیلاری کلینتون را که حاوی اطلاعات تازه‌ای درباره پنج دهه نخست زندگی او باشد، متصور شد.

برنستاین در کتاب خود با به چالش کشیدن پیش‌فرض‌های موجود درباره شخصیت هیلاری، این ادعا را که ازدواج هیلاری با بیل کلینتون و ادامه زندگی‌اش با او پس از ماجرای مونیکا لوینسکی تنها به خاطر قدرت‌طلبی و پیشرفت سیاسی بوده است، رد می‌کند. در واقع برنستاین به ما نشان می‌دهد که در آغاز آشنایی این دو در دانشگاه ییل، هیلاری دارای شخصیتی پخته‌تر، تجربیاتی رنگارنگ‌تر و به لحاظ سیاسی دارای نگاهی قوام‌یافته‌تر از بیل کلینتون بوده است.

به نوشته برنیتاین، در آغاز زندگی مشترک این دو مسیر دستیابی کلینتون به مقامی سیاسی بسیار هموارتر به نظر می‌رسیده است و اگر هیلاری با ازدواج با کلینتون و نقل مکان به آرکانزاس مسیر زندگی خویش را تغییر نمی‌داد، شاید اوضاع به گونه‌ای متفاوت پیش می‌رفت. برنستاین ادعا می‌کند که بر خلاف نظر منتقدان هیلاری، او عشق را فدای دستیابی به قدرت و نفوذ سیاسی نکرد، بلکه درست برعکس، بلندپروازی‌های سیاسی خود را برای حمایت از مردی که دوست داشت، کنار گذاشت.

سیاست به مثابه جنگ

برنستاین نشان می‌دهد که یکی از جنبه‌های تعیین‌کننده رویکرد هیلاری به زندگی خود به مثابه چهره‌ای اجتماعی طی سال‌های اقامتش در آرکانزاس (۱۹۹۲ - ۱۹۷۴) و کاخ‌سفید (۲۰۰۱ - ۱۹۹۳)، نگاه او به سیاست به مثابه نوعی جنگ بوده است (در واقع، یکی از مشاوران بیل کلینتون در مبارزات تبلیغاتی سال ۱۹۹۲ به برنستاین می‌گوید: «هنگامی که هیلاری مشغول جنگ است، از همیشه خوشحال‌تر است»).

این رویکرد هیلاری در بسیاری از مواقع موجب شده است تا او از دستیابی به اهداف خود باز بماند. برنستاین به ما نشان می‌دهد که چگونه این رویکرد او در کنار تکبر و بی‌علاقگی‌اش برای دستیابی به اجماع و تغییر عقیده مخالفان، باعث شکست طرح بهداشت عمومی او در سال ۱۹۹۴ شد.

در مجموع، تصویری که برنستاین از نخستین سال‌های اقامت هیلاری در کاخ‌سفید به عنوان بانوی اول ایالات متحده ترسیم می‌کند، چندان جذاب نیست؛ خشم، عدم انعطاف، نیرنگ‌بازی و ستیزه‌جویی از عمده ویژگی‌های شخصیتی او طی این سال‌ها بوده است، ویژگی‌هایی که کمتر کسی خواهان وجود آنها در رییس‌جمهوری آینده آمریکا است.

اما بعید به نظر می‌رسد که این جامه امروز هم به قامت هیلاری کلینتون بنشیند. هیلاری در سال‌های آخر ریاست‌جمهوری همسرش و هنگامی که به عنوان یک سفیر حسن‌نیت جهانی تلاش خود را معطوف به از بین بردن نیازهای زنان و کودکان می‌کند، موفق به ایفای نقشی سازنده‌تر می‌شود. از زمان انتخاب هیلاری به عنوان سناتور ایالت نیویورک در سال ۲۰۰۰ نیز کمتر با تصویر هیلاری خشمگین و ستیزه‌جویی روبه‌رو بوده‌ایم که ویژگی سال‌های نخست حضور او در کاخ سفید است.

در واقع برعکس پیش‌فرض‌های موجود، اگر بتوان انتقادی را متوجه سناتور هیلاری کلینتون دانست، این است که او بیش از حد مصالحه‌جو شده است و توانایی دست زدن به ریسک‌های سیاسی را ندارد؛ امری که جلوه بارز آن را می‌توان در رای مثبت او به جنگ عراق مشاهده کرد.

اما هنگامی که پای رقابت‌های انتخاباتی به میان کشیده می‌شود، هیلاری کلینتون ستیزه‌‌جو بار دیگر از پشت صحنه خارج می‌شود و در گردگیری‌ها و حملات تندی که به رقبایش، از جمله باراک اوباما، می‌کند، بار دیگر خودی نشان می‌دهد. اما برنستاین که سال‌های حضور کلینتون در سنا را در تنها شش صفحه خلاصه می‌کند و این شاید یکی از معدود نقاط ضعف کتاب او باشد نمی‌تواند به ما بگوید که در صورت راهیابی هیلاری به کاخ سفید، با کدام چهره او روبه‌رو خواهیم بود؟ بانوی اول جنگجو و خشمگین یا سناتور مصالحه‌جو و آشتی‌طلب؟ یا چیزی میان این دو؟

منبع: irDiplomacy