یادداشت
برخیزیم و به احترامش کلاه از سر برداریم،استاد به صحنه بازگشته است
آدرنو Adorno، جامعهشناس معروف آلمانی گفته است: پس از آشویتس Auschwitz دیگر نمیتوان شعر سرود، اما دورنمات اعتقاد دارد که نه تنها پس از آشویتس میتوان شعر سرود، بلکه بایستی این کار را انجام داد.
بهروز غریبپور
آدرنو Adorno، جامعهشناس معروف آلمانی گفته است: پس از آشویتس Auschwitz دیگر نمیتوان شعر سرود، اما دورنمات اعتقاد دارد که نه تنها پس از آشویتس میتوان شعر سرود، بلکه بایستی این کار را انجام داد. او معتقد است که آلمانیها با جنگ دوم جهانی تراژدی خود را نوشتهاند پس، زینپس باید از نیروی «کمدی» استفاده برد تا صورتک این جهان خشن، بیرحم و سرشار از هراس را برداشت و به عمق فاجعه پی برد: ...ما امروز شاهد تراژدیهایی هستیم که قصابان جهان آنها را کارگردانی میکنند و توسط ماشین گوشت چرخکنی آنها را به اجرا درمیآورند...
اگر هنر بتواند تا قلمرو دهشتناک زندگی آدمهای امروز پیش برود، چارهای جز این ندارد که تماشاگرانش را از میان قربانیان انتخاب کند...
فریدریش دورنمات بر این باور است که «یکی از هولناکترین کمدیهای جهان، تئاتر را خلق میکند»، در این کمدی «کلرزاخاناسیان»، بانوی سالخورده و ثروتمند به زادگاهش برمیگردد تا عدالت را بخرد، او پس از یک زندگی پرفراز ونشیب، هنگامی به زادگاهش برمیگردد که ثروتمندترین زن جهان است و باور دارد که «در این دنیا همه چیز را، حتی وجدان را» این بانوی ثروتمند در قبال ثروت هنگفتی که میخواهد به شهر محقر گولن ببخشد دو هدف خود را محقق میکند: ایل، مردی که به او خیانت کرده و از دختری جوان یک روسپی ساخته است را مجازات کند و تمام شهر را در این مجازات شریک سازد: او با پولی که میپردازد، تمام اهالی گولن را به جنایتی وامیدارد که هرگز در تصورشان نمیگنجد.
کشیش شهر، پیش از آنکه جنایت جمعی صورت گیرد، خطاب به (ایل) میگوید: ایل فرار کن! ما آدمهای ضعیفی هستیم... سعی نکن که با ماندنت دستانمان را به گناه آلوده کنی، اما ایل موفق به فرار نمیشود و به دست همه، حتی کشیش به قتل میرسد...
حمید سمندریان نه تنها به خاطر چند دهه آموزش صدها بازیگر و کارگردان تئاتر ایران، بلکه به خاطر معرفی دو نمایشنامهنویس تراز اول جهان یعنی دورنمات و ماکس فریش دین بزرگی به گردن جامعه تئاتر ایران و فضای فرهنگی کشورمان دارد.
او سی سال پیش نیز ملاقات با بانوی سالخورده را در تالار مولوی با یاری شاگردانش و امروز توسط شاگردانی دیگر در تئاتر شهر به روی صحنه آورده است.
انگار این معلم پیر، فرهیخته و این هنرمند بزرگ، رشد و بالندگی شاگردانش را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد و او هر دو بار، این وظیفه خطیر را در نهایت استادی به انجام میرساند و این بار و برای چندمین بار ثابت میکند که به حق معلم بزرگ تئاتر ایران است و همه ما به وجود او و دستپروردههایش افتخار میکنیم و بازگشت باشکوهش را به صحنه جشن میگیریم.
سمندریان در همه آثارش نشان داده است هنرمندی است که دغدغه نام ندارد؛ اما دغدغه بهبود جهان را دارد او در هرکول و طویلههای اوجیاس، کرگدن یونسکو، در ملاقات با بانوی سالخورده و... رنج و اضطراب بشر را بر صحنه تئاتر، به نمایش گذاشته است و هرگز به تماشاگرانش دروغ نگفته است.
ریا نکرده است،... و به شاگردانش آموخته است که چون او باشند. مقدمش را دیگر بار گرامی میداریم و آرزو می کنیم که (گالیله) او را نیز به زودی شاهد باشیم و از او باز هم بیاموزیم.
ارسال نظر