مهدی جلیلی- «... من اصولا برای کسانی می‌نویسم که هنوز به ادبیات نرسیده‌اند یا از آن گذشته باشند... در واقع من یک خواننده عام دارم... اما خواننده آرمانی من زن خانه‌داری است که ممکن است در سال تنها یک کتاب بخواند... نگاه من به ادبیات اکنون نگاهی تحقیرآمیز است، چون از آن تصوراتی که داشته‌ام، دلزده شده‌ام.»

حتی اگر کسی آقای پر فروش سال‌های اخیر داستان ایران را نشناسد این چند جمله از گفته‌های او کافی است تا نگاه نویسنده داستان‌هایی مانند «من دانای کل هستم» و «روی ماه خداوند را ببوس» برایش شناخته شود.مصطفی مستور نویسنده‌ای است که بیش از هر چیز با فروش بالای آثارش شناخته می‌شود؛ فروش بالایی که همیشه در کشور ما بر مبنای قرار گرفتن بر موجی از شرایط اجتماعی وابسته است و حالا این موج آقای مستور را در صدر نشانده است. موجی که بعد از جریانات دوم خرداد و داغ شدن بحث‌هایی در باب روشنفکری دینی، در حوزه روشنفکری و گسست نظم زمانی در دنیای داستان برخواست و البته که بسیاری از سوارانش را پیاده کرد و برخی مانند مستور را همچنان با خود دارد.

داستان‌های مستور با تکیه بر نگاه دانای کل سعی در القای تمام برداشت‌ها و دانسته‌های شخص نویسنده بر مخاطب دارد، برداشت‌هایی که از مسائل ماورایی گرفته تا مشکلات روزمره و زندگی عادی افراد را تحت پوشش قرار می‌دهد و نویسنده می‌کوشد تا بیان روایت از منظر دانای کل آن را به تمام مخاطبان خویش القا کند.

از طرفی دیگر مستور زبان روایت خود را به نحوی انتخاب می‌کند که شبیه به آن دسته دوم؛ یعنی روایت‌های رمانتیک از زندگی باشد... زبانی که به قول آقای مستور بتواند آن زن خانه دار را راضی کند حالا به هر قیمتی... اما آنچه در اکثر داستان‌های آقای مستور قابل مشاهده است ناهمگونی زبان روایت و موضوع روایت است.

به بیانی دیگر آقای مستور به جای سعی در تربیت مخاطبی که بتواند حرف‌های او را بفهمد، خود را تا حد آن مخاطب پایین می‌کشد تا شاید بتواند روایت‌های یک دانای کل را برایش القا کند و هم از این روست که آثار آقای مستور در صدر هر دو دسته ای که ذکر شد قرار می‌گیرد،چرا که هم مخاطب عام خود می‌گوید چه هست و چه نیست و هم این روایت شخصی را در لفافه‌ای از زبان عامه‌پسند برای او دلپذیر می‌کند.

آقای مستور که به حق مرد پرفروش بازار راکد داستان در این سال‌هاست؛ نویسنده‌ای است که بیش از هر چیز به خوانده شدن فکر می‌کند نه فهمیده شدن.