اعتراض ناکوک «آقای تجربی»

رهام وزیری

تئاتری که آتیلا پسیانی با عنوان «یک سمفونی ناکوک» در تالار مولوی به روی صحنه برد، می‌توانست یک تئاتر معمولی باشد. نمایشی معمولی و غیر قابل ملاحظه اگر آتیلا پسیانی آن را کارگردانی نمی‌کرد. اما آتیلا پسیانی که فرزند صحنه و نمایش است این بار سوژه‌ای را دستمایه کار خود قرار داد که نام او را بار دیگر سر زبان‌ها انداخت و موافقان و مخالفان زیادی را رو در رو و پشت سر او قرار داد.

آنچه پس از دیدن نمایش «یک سمفونی ناکوک» به ذهن می‌آید، مضمون اعتراض‌آلود آن است. متن نمایش سرشار از اعتراض است و همین عنصر است که در تمام طول نمایش فریاد می‌شود. اعتراض یک سمفونی ناکوک آنقدر پررنگ می‌شود که از مدار خود خارج شده و در نهایت به ورطه تمسخر و هجو در می‌افتد و درست از اینجا است که آرای مختلفی در نقد کار پسیانی وارد می‌شود.

اینکه پسیانی در تئاتر یک سمفونی ناکوک به دنبال اعتراض به چیزی است و چه چیز یا چه کسانی را به تمسخر می‌گیرد. آتیلا پسیانی در تمام سال‌های گذشته شیوه‌ای خبرنگارگریزانه و دور از رسانه‌ها را در پی گرفته است، هر چند در جریان اجرای این نمایش این سنت را نیز شکست، از این رو آرا و اندیشه‌های او بدون واسطه به مخاطبان منتقل نشده است و آنچه از پسیانی می‌دانیم برداشت‌هایی از کارهای گذشته او و حرف و حدیث‌هایی است که جسته و گریخته این طرف و آن طرف نقل کرده است.

آتیلا پسیانی را وفادار به تئاتر تجربی می‌دانیم و نام او با تئاتر تجربی ایران پیوندی ناگسستنی خورده است. هر چند همین مساله یک پارادوکس بزرگ است. آتیلای حرفه‌ای خود را کارگردانی تجربی می‌داند! از این رو است که بسیاری از بینندگان در انتظار آن هستند که با شروع نمایش یک سمفونی ناکوک به تماشای اثری تجربی بنشینند. اثری که حرف‌های تازه‌ای در عرصه فرم، اجرا و مفهوم داشته باشد. اما پایان نمایش به روشنی نشان می‌دهد که هیچ تجربه جدیدی در کار نیست.

شاید نوع مضمونی که پسیانی برای این کار برگزیده تا حد زیادی در این تجربه گریزی نقش داشته باشد.

داستان نمایش یک سمفونی ناکوک یک داستان کاملا خطی است. قرار هم نیست پیچیدگی خاصی داشته باشد. از یک منظر می‌توان سوژه‌ای را که مورد تمسخر قرار می‌گیرد نیز تک‌وجهی نگاه کرد و برای آن چند محور مختلف نتراشید.

کارگردانی نمایش کلاسیکش مورد قبول بازبین‌ها قرار نمی‌گیرد و او در نهایت با کمک دوستش و گربه‌های افسونگر سعی می‌کند کار خود را انجام دهد.

از این منظر نمایش یک سمفونی ناکوک می‌تواند تنها اعتراض به وضعیت پذیرش نمایش‌ها در جشنواره باشد و این که چگونه حاصل تلاش کارگردان‌ها با برخوردهایی نه همیشه حرفه‌ای نادیده گرفته می‌شود.

اما این نگاه چندان نمی‌تواند مورد توجه قرار گیرد. آتیلا پسیانی در طول نمایش اعتراض‌هایی را تودرتو مطرح می‌کند. او دلخوری خود از خبرنگارها را که اصولا انسان‌هایی با نظراتی در اکثر موارد غیرکارشناسی می‌داند نیز نشان می‌دهد. او همچنین نیم نگاهی هم به کارگردان‌های کوچک و غیر مطرح دارد و کارهای آنها را هم نقد می‌کند و اگر بخواهیم روشن‌تر بگوییم همه اینها را به سخره می‌گیرد.

داستان نمایش یک سمفونی ناکوک به گونه‌ای روایت می‌شود که به ساختار ارسطویی طرح قصه بیشتر نزدیک است تا صورت‌های جدید آن. به همین دلیل داستانی سرراست را بدون حاشیه‌روی تعریف می‌کند.

اما چرا تجربه‌گرای بزرگی همچون آتیلا پسیانی به روایت‌های کلاسیک روی می‌آورد. آیا او می‌خواهد پس از سال‌ها ارائه کار تجربی، در دنیای حرفه‌ای‌ها خود را به دنیای تئاتر ایران اثبات کند یا این که مساله مهم‌تری اتفاق افتاده یا در شرف وقوع است که او را ناگزیر می‌کند شیوه‌های قبلی را کنار گذاشته و با زبانی رک حرف‌های خود را بیان کند؟

فرض اول اگر صحت داشته باشد، برای تئاتر ایران یک فاجعه است؛ هر چند این گونه نمی‌نمایاند و آتیلا پسیانی بزرگ‌تر و اثبات شده‌تر از آنی است که بخواهد کار تجربی را وانهد تا اعتبار خود را بازیابد.

اینجا است که فرض دوم پررنگ می‌شود. آیا وضعیت تئاتر ایران به گونه‌ای شده و به ورطه‌ای افتاده است که آتیلا پسیانی ناگزیر می‌شود با اجرای یک سمفونی ناکوک زنگ خطر را به صدا درآورد؟

از این رو است که او بیان کلاسیک را برمی‌گزیند تا آنچه می‌گوید برای همه گوش‌ها و چشم‌ها آشنا باشد. شاید پسیانی به این تعبیر پیتر بروک رسیده باشد که «گاهی بیان کلاسیک به وسیله‌ای ضروری برای بیان و تفسیر جهان تبدیل می‌شود.»

با این حال در هم ریخته شدن مرز نقد و تمسخر همچنان نقطه منفی کار آتیلا پسیانی است. نقد واقعی با دید واقع‌بینانه و از منظری رو به اصلاح انجام می‌شود.

در نقد صرف طرح مساله کاری از پیش نخواهد برد؛ اما در یک سمفونی ناکوک مرزهای نقد و هجو فرو می‌ریزد و کار بیش از آن که نقدی بر وضعیت کنونی تئاتر باشد، آن را هجو می‌کند.

زمانی که پای هجو و تمسخر به میان می‌آید، بسیاری در اندیشه اصلاح گرانه راوی دچار تردید خواهند شد و ممکن است آن را حاصل برخوردهای شخصی بپندارند.

آنجا که نمایش یک سمفونی ناکوک از نسل کارگردانان قدیمی انتقاد می‌کند این ذهنیت به شدت تقویت می‌شود.

به نظر می‌رسد اگر یک سمفونی ناکوک در سطح انتقاد باقی می‌ماند، تاثیر بیشتری بر مخاطبان خود می‌گذاشت.