در آرزوی لیسانس
گزارشی از وضعیت تحصیل در انگلیس و استرالیا
فقط پولدارها بخوانند
برای کسی که همه چیز زندگیاش با رویا پیوند خورده خیلی لذتبخش است اگر خود را محصلی ببیند که نه پشت میز و صندلیهای محقر دانشگاههای وطنی که در کلاسهای مهندسی شده کالجهای غربی به درس استاد گوش میدهد.
گزارشی از وضعیت تحصیل در انگلیس و استرالیا
فقط پولدارها بخوانند
برای کسی که همه چیز زندگیاش با رویا پیوند خورده خیلی لذتبخش است اگر خود را محصلی ببیند که نه پشت میز و صندلیهای محقر دانشگاههای وطنی که در کلاسهای مهندسی شده کالجهای غربی به درس استاد گوش میدهد.
عکس: دنیای اقتصاد، حمید جانیپور
او که تمام آرزوهایش را در آنجا برآورده شده میبیند، در عمق رویا به خودش قول میدهد تا به محض رسیدن به کالجی معتبر آنچنان در کسب علم و دانش دگرگون شود که خارجیها نیز انگشت حیرت به دندان بگیرند و بالاترین نشان علمیشان را بر گردن او بیاویزند. اما عمر خواب و خیال کوتاه است. فقط تلنگر یک دوست در راهروهای همیشه شلوغ دانشگاه کافی است تا آدم خیالباف از خواب بیدار شود.
حتما تا به حال کسانی را که در گوشهوکنار یا جایی در همهمه اتوبوس با گلایه از اوضاع زمانه افسوس میخورند که ای کاش درس نمیخواندند و اگر هم میخواندند ای کاش خارج از ایران میخواندند را دیدهاید. آنها که در تماشای تصاویر زیبای ذهنیشان غرق شدهاند در تلاشاند تا همچون غریقی ناامید حتی به شاخهای خشک چنگ بزنند تا به قول خودشان از وطن بروند و آن طرف مرزها نفسی راحت بکشند. اما از قدیم گفتهاند بیمایه فتیر است.
هنوز موج اعتراضات دانشجویان معترض به شهریههای دانشگاه آزاد و آنها که در دورههای شبانه دانشگاههای دولتی یا یکی از مراکز پیامنور یا جامع علمیکاربردی درس میخوانند به قوت هر چه تمامتر باقی است. آنها معتقدند که مبالغ پرداختی برای یک ترم آنقدر زیاد است که در یک خانواده متوسط باید از خیلی چیزها صرفنظر کنی تا بتوانی فقط یک فرزند خانواده را راهی دانشگاه کنی. طبق آخرین برآوردها، یک دانشجو در معمولیترین شرایط تحصیل اگر در گروه علومانسانی (به خاطر کمبودن واحدهای عملی) تحصیل کند و تنها 12واحد برای گذراندن در یک ترم انتخاب کند حداقل مبلغ پرداختی او چیزی بالغ بر 150هزار تومان میشود و این یعنی نصف درآمد خانوار. حال فرض کنید فردی که در پرداخت این مبالغ با مشکل جدی روبهرو است اگر ادعای عزیمت به خارج کند یا حتی اگر فکر مهاجرت به سرش بزند چه قدر خندهدار و در عین حال متاثرکننده میشود. البته رویای پیشرفت که با تلاش حتما عملی میشود، چیز بدی نیست اما اقشار متوسط و پایین جامعه بدانند که راهی جز ماندن در وطن و تحصیل پشت همین میز و صندلیها ندارند.
طبق آخرین اخبار کسبشده در آذرماه 86، اگر دختر یا پسر ایرانی قصد عزیمت به دو کشور انگلیس یا استرالیا و ادامه تحصیل در این کشورها را داشته باشند. واقعا باید افرادی پولدار باشند. بر این اساس اولین گام برای خیز برداشتن به سمت انگلستان تسلط به زبان انگلیسی است، اما این نقیصه با پول قابل حل است به طوری که دفاتر ویژه اعزام دانشجویان به خارج با سنجش میزان اطلاعات فرد، او را به کالج زبان میفرستند تا او برای اینکه از پس درسها برآید مدرک 6 و 7 آکادمیک (IS) را بگیرد. آن وقت است که تازه مرحله اصلی کار شروع میشود. طبق بررسیهای انجام شده فردی که خواهان ادامه تحصیل در انگلستان است در ابتدای امر باید برای خود اسپانسری انتخاب کند که اولا از بستگان درجه یکش بوده و ثانیا گردش مالی حساب او در شش ماه بیش از 80میلیون تومان باشد.
این در حالی است که حداقل درآمد این فرد در ماه نیز نباید کمتر از دو میلیون تومان باشد. البته تحقق این شرایط نیز تنها بخشی از پیمودن راه تحصیل است چرا که در این صورت سفارت انگلستان فقط حاضر میشود تا با تعهد اسپانسر به پرداخت شهریه، برای فرد خواهان تحصیل ویزا صادر کند.
بعد از این مرحله است که موضوع اصلی یا مخارج تحصیل مطرح میشود.
بر این اساس دورههای کارشناسی (۳سال) و کارشناسی ارشد (یک سال) در انگلستان مبلغی بالغ بر ۲۰میلیون تومان در سال هزینه دارد که این مبلغ برای دوره دکتری (۵-۳سال) از ۳۰میلیون تومان در سال تجاوز میکند.
بد نیست بدانید که در آذرماه 86 قیمت هر پوند انگلستان یک هزار و 918تومان بوده است؛ یعنی مبلغی نزدیک به یک دو هزار تومانی آبیرنگ.
اما از تحصیل در استرالیا بشنوید. برای رفتن به استرالیا باید مدرک IS یا 5 جنرال که معادل 7 آکادمیک است را در دست داشت.
البته شرایط تحصیل در استرالیا سختتر از انگلستان است چرا که طبق قوانین این کشور، سفارت تنها زمانی به فرد ویزا میدهد که اسپانسرش هر سه ماه مبلغی بالغ بر ۵۰میلیون تومان در حسابش نگه دارد و درآمد ماهیانهاش هم از دو میلیون تجاوز کند.
این در شرایطی است که از زمان اخذ آخرین مدرک تحصیلی فرد تا زمان اعزامش به استرالیا نیز نباید بیش از چهار سال گذشته باشد.
حال این مبالغ را در ذهن داشته باشید و بدانید که برای گرفتن مدرک در سه مقطع تحصیلی لیسانس، فوقلیسانس و دکتری نیز باید سالانه ۱۵ تا ۲۰میلیون تومان پرداخت کرد.
با این اوصاف شما هزینههای رخت و لباس، خوراک، مسکن و رفت و آمد در این کشورها را با هزینههای ذکر شده جمع کنید و آن وقت به ما حق بدهید که معتقدیم این گزارش را باید «فقط پولدارها بخوانند».
ارسال نظر