زنگ‌ها  برای خوردن به صدا درمی‌آید

مریم خباز

چه‌قدر مایه تعجب است اگر از کسی درباره سابقه خانوادگی‌اش بپرسی؛ ولی در مقابلت سکوت کند؟ یا اینکه از او بخواهی که تاریخ تولد پدر و مادرش را به خاطر بیاورد؛ ولی جز یک نگاه مبهوت پاسخ دیگری برایت نداشته باشد؟

البته سوالات ساده‌تر دیگری هم هستند که وقتی واکنش مخاطبت را می‌بینی از پرسیدنت پشیمان می‌شوی.

حالا ببین تعجبت چه‌قدر بیشتر می‌شود وقتی که از افراد راجع به تاریخ سرزمینشان می‌پرسی و باز هم همان نگاه‌ها تحویلت داده می‌شود.

بعضی وقت‌ها کم‌اطلاعی یا بی‌اطلاعی افراد، نه تنها باعث شگفتی می‌شود بلکه کمی رنگ و بوی تاسف هم به خود می‌گیرد.

وقتی از یک جوان یا نوجوان یا حتی فردی میانسال راجع به گذشته مملکتش سوال می‌کنی و او فقط یک نگاه مبهم به تو می‌اندازد یا بعضی وقت‌ها برای به خاطر نداشتن شرمنده نشود، آسمان و ریسمان به هم می‌بافد، غم بزرگی روی دلت سنگینی می‌کند.

اصلا ما از قدیم همین‌طور بوده‌ایم. بین ما رسم است که اگر واقعه‌ای فقط کمی از زمان پدید آمدنش بگذرد، خیلی راحت گرد فراموشی رویش می‌نشیند و آینه زنگار بسته تاریخ هم کاری از دستش بر نمی‌آید.

شب یلدا هم از آن یادگاری‌های تاریخی است که کمتر کسی منشا پیدایش آن را می‌داند. این شب که میان مردم به شب چله هم معروف است، بعد از عید نوروز تنها آیین باستانی کشورمان است که

سینه به سینه از گذشته‌ها به ما ارث رسیده است. رسم شب‌نشینی و دور هم جمع شدن و گفتن و شنیدن و خندیدن هم یادگار آن روزگاران است.

باید باور کرد. اجداد باستانی ما که هیچ‌کس هم از هویت‌شان باخبر نیست، آدم‌های شادی بوده‌اند.

آنها از همه چیز لذت می‌بردند. یعنی هر چیزی را با یک نگاه دیگر می‌دیدند. آنها از خورشید انرژی می‌گرفتند و با بدی‌ها می‌جنگیدند، جنگ دائم خوبی و بدی و اینکه بدی‌ها چاره‌ای جز تسلیم در برابر خوبی‌ها ندارند.

اجداد ما در این باره فکر کردند، برای همین، روز پیروزی خوبی بر بدی را جشن می‌گرفتند. حالا در کنار این باور و یکسری مراسم مذهبی دیگر، تا صبح نیز بیدار می‌ماندند و از بعضی خوراکی‌ها استفاده می‌کردند.

اگر درست نگاه به خودمان بیاندازیم، می‌بینیم که از آن همه رسم و رسوم تنها سنت خوردن و تا صبح بیدار ماندنش برای ما باقی مانده است.

در این شب بازار انواع تنقلات، گرم است. آدم در این روز مثل مورچه‌ای می‌شود که به جای ذخیره در طول سال فقط طی دو سه روز انبار خوراکی‌هایش را پر می‌کند. (البته بی‌انصافی است اگر انبار همه خانه‌ها را پرآذوقه بدانیم).

اما انباشته بودن هیچ انباری این را از یادمان نمی‌برد که ما از گذشته مان هیچ نمی‌دانیم.

نرگس آخرت دوست، زن‌ خانه‌دار ۴۱ساله ارومیه‌ای است که به قول خودش از وقتی یادش می‌آید، مراسم شب یلدا را دیده و انجام داده؛ ولی راجع به این که این مراسم از کجا آمده چیزی نمی‌داند.

او می‌گوید: در ارومیه به مناسبت این شب از بعدازظهر در تلویزیون آهنگ آذری پخش می‌شود و چون بیشتر اوقات در این شهر برف می‌بارد، همه کرسی دارند و اهل فامیل دور آن جمع می‌شوند.

او در حالی که دستور پخت نقل و حلوای گردویی را تشریح می‌کند، ادامه می‌دهد: در این شب مردم ارومیه آجیل شب چله می‌خورند؛ یعنی مخلوطی از نخود، کشمش، گردو، پسته و بادام.

البته هندوانه از خوراکی‌های اصلی این شب است. چون مردم می‌گویند هندوانه کرم مغز را می‌کشد و آن را از بین می‌برد.

فرزانه علی‌پور هم خانمی خانه‌دار است که رفتن به خانه بزرگ‌ترها و دید و بازدید با اقوام را از رسوم این شب می‌داند.

او اگرچه از ریشه پیدایش مراسم شب یلدا خبر ندارد؛ اما از این که این روزها مردم نسبت به این رسوم کم توجه شده‌اند، ابراز تاسف می‌کند و می‌گوید: پایبندی قدیمی‌ها به این مسائل خیلی بیشتر بود. الان به این چیزها اهمیت نمی‌دهند و خیلی با هم گرم و صمیمی نمی‌شوند.

به گفته او حتی برنامه‌های تلویزیون هم در قدیم خیلی بیشتر و بهتر از الان به این مساله می‌پرداخته است.

وقتی با حسین ابراهیمی از دانشجویان دانشگاه آزاد صحبت می‌کنم، گفته‌های خانم علی پور تایید می‌شود.

این جوان ۱۹ ساله می‌گوید: من هیچ علاقه‌ای به این مراسم ندارم و اصلا نمی‌دانم که شب یلدا به چه روزی می‌گویند؛ اما می‌دانم که بعضی‌ها در این شب آجیل و هندوانه می خورند و بعد از رفتن به خانه بزرگ‌ترها برای هم خاطره تعریف می‌کنند؛ اما او یک حدس هم می زند و آن این که این آداب و رسوم باید مربوط به دوره هخامنشیان باشد.

سعید جعفرنژاد ۲۸ ساله هم آیین‌ شب یلدا را سنتی قدیمی می‌داند که در زمان زرتشت به وجود آمده. به اعتقاد او از آنجایی که انسان‌ها دور هم جمع شدن را دوست دارند، شب یلدا این فرصت را برایشان فراهم کرده است.

اما راضیه ایلکا، دانشجوی ۲۲ ساله رشته علوم سیاسی، یک آشپز به تمام معنا است. او که فقط می‌داند شب یلدا طولانی‌ترین شب سال است، دستور پخت انواع و اقسام خوراکی‌های مردم شمال را به ما آموزش می‌دهد.

راضیه می‌گوید: در این شب اهل فامیل همه گرد هم جمع می‌شوند و انواع و اقسام میوه‌ها و به ویژه هندوانه را خریداری می‌کنند و قصه‌هایی مثل دختر شاه پریان و فرشته‌ای که به زمین آمد و عاشق یک زمینی شد، برای هم تعریف می‌کنند.

او این طور ادامه می‌دهد: شمالی‌ها برای این شب خوراکی‌ به نام بهاردانه تهیه می‌کنند که با کنجد بو داده و شکر تهیه می‌شود.

البته پیست گنده هم که مخلوطی از آرد و برنج، گردو، بادام، شکر پودرشده و عسل است از خوراکی‌های دلپذیر این شب است. مولود عزیزی، ۴۲ساله هم که مدیر یک مدرسه است، معتقد است که انسان‌ها به عنوان سپاسگزاری از نعمت‌های خداوند این شب را جشن می‌گیرند. این خانم اهل استان مرکزی هم مثل بقیه افراد به رسم و رسوم خوردن مردم اشاره می‌کند. به گفته او در این شب مردم کدو حلوایی را با تزئینی خاص درست می‌کنند و می‌خورند. همچنین مصرف لبو، ذرت بوداده،‌ پشمک، آجیل و انگور هم در این شب فراموش نمی‌شود. البته او به نقش مهم هندوانه در سفره‌های مردم تاکید دارد و معتقد است که هندوانه به این علت در این شب مصرف می‌شود تا مردم هیچ‌وقت در زمستان یخ نکنند. خانم عزیزی ادامه می‌دهد: در اراک مردم دو جشن چله‌بزرگ و چله کوچک را برگزار می‌کنند. همچنین در این شب افراد فال حافظ می‌گیرند و در کوزه مهره‌هایی به رنگ آبی و سبز و قرمز می‌اندازند که هر کدام معنا و مفهومی خاص دارد. بعد از آن هر کسی یک نیت می‌کند و دست خود را به کوزه برده و مهره‌ای را برمی‌دارد و به امید برآورده‌شدن حاجتش، آرزوی خود را در دل تکرار می‌کند.

محمد خلیلی، ۳۳ساله هم در مورد شب یلدا می‌گوید: به احتمال زیاد ریشه این مراسم از دین زرتشت است و به خاطر اینکه انسان‌ها طالب آرامش هستند، در این شب پیش بزرگ‌ترها می‌روند و از آنها دلجویی می‌کنند و برای اینکه از مجلس به نحو احسن استفاده شود، آجیل هم می‌خورند. خلیلی این مراسم را مربوط به زمان پادشاهی جمشید معرفی می‌کند و وجود این جشن را افتخاری می‌داند که از میان تمام ملل دنیا تنها نصیب مردم ایران شده است. او البته یک پیشنهاد هم ارائه می‌دهد و آن اینکه جشن شب یلدا به جای شب اول دی‌ در شب اول تیرماه یعنی کوتاه‌ترین شب سال برگزار ‌شود.

م.پ نیز مدرس دانشگاه است. او تنها کسی است که به معنی یلدا اشاره می‌کند. او می‌گوید: یلدا از ریشه ولده یعنی زادن و زاده‌شدن آمده و به اعتقاد برخی، آدم و حوا در این شب آفریده شده‌اند. او نیز از تاریخچه شب یلدا اطلاعی ندارد؛ اما معتقد است که این مراسم باید متعلق به ایران باشد. از میان تمام افرادی که از آنها راجع به شب یلدا سوال کردیم، محمد خاکی‌نهاد، ۲۰ساله اطلاعاتش دقیق‌تر است. او می‌گوید: در شب سی‌ام آذرماه مردم ایران به مناسبت اینکه از فردای آن روز، روزها کم‌کم طولانی می‌شوند و بعد از آن نور و روشنایی تولید می‌شود، این شب را جشن می‌گیرند.

محمد ادامه می‌دهد: نور و روشنایی از نظر ایرانی‌ها مقدس بوده و البته بعضی‌ها به خاطر همین علاقه ایرانی‌ها و اینکه آنها در شب یلدا دور آتش جمع می‌شدند به طعنه ما را آتش‌پرست می‌‌دانستند. این دانشجوی ۲۰ساله راجع به دوچله معروف هم اطلاعاتی دارد. او اینطور توضیح می‌دهد: ایرانی‌ها دو چله داشتند؛ چله بزرگ و چله کوچک که چله بزرگ از اول دی تا دهم بهمن و چله کوچک از دهم بهمن تا آخر بهمن بوده است. خاکی نهاد از آداب و رسوم مردم بعضی شهرها هم با خبر است. او می‌گوید: در کرمان هر سال مردم چهل روز را تا صبح بیدار می‌مانند و آجیل می‌خورند چون معتقدند که اگر این چهل روز را جشن بگیرند پس از آن فرشته‌ای می‌آید و برایشان شمش طلا هدیه می‌آورد. حسن جهانگیری ۲۴ ساله نیز اطلاعات خوبی در این باره دارد. او هم به لیست بلندبالایی از خوراکی‌های مخصوص این شب اشاره می‌کند. وی می‌گوید: مبدا پیدایش مراسم شب یلدا معلوم نیست و از وقتی که هر ایرانی خودش را شناخته، این مراسم را برگزار کرده است. البته او از نحوه برگزاری این مراسم در این سال‌ها رضایت ندارد و در این باره می‌گوید: در قدیم فاصله طبقاتی و شکاف میان بزرگترها و کوچکترها شکافی پنهانی بوده؛ یعنی در آن زمان کوچکترها حوصله نشستن پای کرسی و گوش دادن به قصه‌های بزرگترها را داشته‌اند. اما الاندیگر مثل گذشته از این مراسم حظ نمی‌بریم و عملا این مراسم به صورت ظاهری و توخالی برگزار می‌شود و رنگ و بوی قدیم را ندارد.

این گفته‌ها ثابت می‌شود که کمتر کسی از بین مردم با ریشه‌های مراسم باستانی آشنا است. اما انگار ما حق داریم که تاریخ‌مان را نشناسیم. حضور وقایع تاریخی آنقدر در زندگی‌مان کمرنگ است که نادیده گرفتن آنها تنها واکنش ما به آنهاست. باید قبول کنیم که تاریخ باستان از لابه‌لای کتاب‌های درسی‌مان رخت بر بسته و مثل این است که کسی با زور، واقعیات آن را به برون هل می‌دهد. اصلا برای یک عده مهم نیست که گذشته چه بوده یا به اعتقادشان چند پل شکسته و یک مجسمه خرد شده، کجایش مایه افتخار است؟ بعضی‌ها هم از کلمه باستان خنده‌شان می‌گیرد.

روزی تیتر یکی از نشریات، خیلی توجهم را به خود جلب کرد. «داریوش پادشاه قاجار!» نویسنده بعد از کند و کاوی عمیق میان مردم به این نتیجه رسیده بود که داریوش، شاه بزرگ هخامنشی در نظر عامه مردم کسی جز پادشاهی از تبار قاجار نیست. آن وقت است که دلت می‌سوزد از اینکه حتی تاریخت را هم بیگانگان بهتر از تو شناخته‌اند و اینکه شاید روح داریوش آرزو می‌کند که ای کاش به سرزمین دیگری تعلق داشت! آینده پیش روست، امروز هم فردا می‌شود؛ ولی گذشته چیزی جز امروز و آینده‌های دیروزمان نیست. به گذشته احترام بگذاریم. اجدادمان توجه‌ ما را می‌طلبند.