نگاهی کوتاه به بازار غیررسمی کتاب در خیابان انقلاب
جلدهای سفید و اسکناسهای سبز
اینجا انقلاب است. نه، تصور اشتباه نکنید. اینجا انقلاب است، یعنی خیابان انقلاب، خیابانی که از ابتدای میدان امامحسین(ع) آغاز میشود و انتهایش به میدان انقلاب میرسد.
محمود علیزاده
اینجا انقلاب است. نه، تصور اشتباه نکنید. اینجا انقلاب است، یعنی خیابان انقلاب، خیابانی که از ابتدای میدان امامحسین(ع) آغاز میشود و انتهایش به میدان انقلاب میرسد. فرهنگیترین خیابان تهران، البته بار فرهنگی آن بیشتر به حدفاصل چهار راه کالج تا میدان انقلاب مربوط میشود؛ چرا که بورس و بازار کتاب و محصولات فرهنگی است. چندین سینما در این مسیر وجود دارد. به تعداد بسیار زیاد کتابفروشی، نوارفروشی و از همه مهمتر دانشگاه تهران. در اینجا شما میتوانید هر کتابی با هر موضوعی را که بخواهید، پیدا کنید. میتوانید دقیقترین اطلاعات را هم در خصوص کتاب به دست بیاورید، اما این گزارش هیچربطی به این ندارد، بلکه پرسشی کوتاه است از بازار غیررسمی کتاب. کتابهایی که به هر دلیل در بازار رسمی پیدا نمیشوند؛ اما مخاطبان و علاقهمندان خود را دارند. کتابهایی که برای دانشجویان و کتابخوانان پیش از انقلاب مخصوصا دهه پنجاه به «جلد سفید» معروف بود، اما این کتابهای جلد سفید تنها کالای موجود در این فروشگاه بزرگ است که اندازهاش به اندازه جایی است که فروشنده بتواند مقوایی بزرگ با اسم چندین کتاب را آنجا بگذارد.
متن کامل و سانسور نشده فلان کتاب، دیوان کامل فلان شاعر، کتابهای ممنوعالچاپ، کتابهایی که امتیاز چاپ مجدد آنها لغو شده است و اخیرا هم باید به آنها اسم کتابهایی را اضافه کرد که از طریق اینترنت و سایتهای فارسیزبان خارج از کشور دانلود میکنند و به چاپ میسپارند. حالا این کتابها کجا صحافی و چاپ میشود بماند که ما هم نمیدانیم؛ اما آنچه بیش از همه باعث گرم و فعال بودن این بازار میشود، این است که به ندرت کسی دست خالی باز میگردد. گاهی دمای این بازار کمی بالاتر از حد معمول میرود و آن هم زمانی است که موج علاقهمندان به کتابی، یکباره زیاد شود یا کتابی که به تازگی از نویسندهای معتبر و محبوب و پرطرفدار چاپ شده است، در بازار رسمی نایاب شده باشد.
البته تامین کتاب در این جور وقتهای بازار به نحوی که فروشنده و خریدار هر دو راضی باشد به روانشناسی فروشنده از بازار و اطلاعات به روز او از وضع نشر و موقعیت کتاب در بازار بستگی دارد. به طور مثال اخیرا کتابی از سوی وزارت ارشاد اجازه چاپ مجدد پیدا نکرد. برخی از روزنامهها هم چند روزی به آن پرداختند، ماحصل قضیه این شده که آن کتاب در بازار غیررسمی قیمتش پنجششبرابر قیمت معمول خود را پیدا کرد و سود سرشاری را نصیب توزیعکنندگان غیررسمی آنها ساخت؛ چرا که به قول خودشان این کار ریسک بسیار بالایی دارد. احمد، از اهالی یکی از روستاهای آذری زبان شمال غرب کشور نزدیک مرز است. تحصیلات او در حد دیپلم است؛ اما مثل یک موتور جستوجوگر اینترنتی هر اطلاعاتی که راجع به کتابی بخواهید به شما میدهد. جای خاصی نمیتوان او را پیدا کرد. او علاوه بر تبحر در شناختن خریدار از طریق لحن گفتار و نوع پوشش و کتاب درخواستی، میداند که امروز کدام کتابها را در کدام نقطه از این بازار بزرگ بفروشد. احمد درخصوص شناسایی و معرفی کتاب به مخاطب میگوید: یک وقتی شما میبینید که طرف دنبال کتابی با موضوع خاصی میگردد و از کتابهایی که در این زمینه هستند یا اطلاع ندارد یا نمیداند که موجود است، من با در نظر گرفتن چند دلیل اقدام به این کار میکنم. بدون دروغ، اول اینکه خودم جنسم را بفروشم و سرمایهام را نقد کنم، دوم اینکه خریدار را آشنا کنم تا او هم به آنچه که میخواهد برسد و در این میان انصافا همیشه انصاف را رعایت کردهام.
احمد در خصوص نحوه و ورودش به بورس بازار کتاب غیررسمی تنها به ذکر این نکته بسنده میکند که باید آشنا داشته باشی، باید فامیلی، دوستی، چیزی داشته باشی و الا له میشوی و در واقع اینجا هم به نوعی مافیا وجود دارد و نمیگذارند که تا از راه رسیدی بیایی و سرقفلی جایی را به اسم خودت کنی، باید مراحلش را طی کنی.
احمد در خصوص مراحل و چگونگی طی کردن مراحل چیزی نمیگوید. البته صحبت کردن با فعالان این بازار واقعا سخت و دشوار است و احمد هم به دلیل سیار بودن و هم اینکه اغلب از طریق تلفنهمراه با مشتریانش در ارتباط است، حاضر شد به چند پرسش پاسخ بدهد و حتی او هم حاضر نشد که شمارهاش را به ما بدهد. احمد در خصوص اینکه چرا به این کار ادامه میدهد و چرا با توجه به علاقه و اطلاعات دقیقش جایی که ریسک نداشته باشد و آینده آن هم مطمئن باشد نمیرود، میگوید: من درآمد بسیار خوبی دارم، اینجا اگر بهترین فروشنده در بهترین انتشاراتی هم باشید، شاید یک چهارم درآمدم به من حقوق ندهند. بعد من تنها در این کار تخصص دارم و اصلا دوست ندارم جایی ثابت کار کنم.
در بازاری که احمد و چندین احمد دیگر مشغول به کار هستند میتوان هر کتابی را بخواهید پیدا کنید، تنها باید آمادگی پرداخت بهای آن را که گاه چندین برابر قیمت پشت جلد است، داشته باشید که آن هم به علاقه شما برمیگردد. در این بازار حتی کتابهایی را میتوان پیدا کرد که در بازار رسمی هم وجود دارد؛ اما تبصره «متن کامل و سانسور نشده»، آن را وارد بازار غیررسمی میکند. البته در این بازار کتابهایی را هم میتوان یافت که گاه سی چهل سال از عمر چاپشان میگذرد یا کتابهایی را میتوان پیدا کرد که مربوط به علمی معروف به «علوم غریبه» میشود. در هر صورت بازار غیررسمی کتاب، بازاری است که وجود دارد بیآنکه بتوان سرمنشا اصلی آن را پیدا کرد. در این بازار هر کتابی حساستر قیمتش بالاتر، نایابتر قیمتش بالاتر، ممنوعتر، قیمتش بالاتر و شاید در این بازار آنچه که بیش از سیل تقاضا بر قیمت تاثیر داشته باشد، قیمت ریسک است که بهای نهایی را مشخص میکند و این چنین است که انقلاب علاوه بر فرزندان خلف رسمی که دارد، فرزندانی نیز دارد که هنوز نمیدانیم آنها را صالح بدانیم یا نه؟
ارسال نظر