دیدگاهتحلیلی بر «گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا»:
تقویت گزینههای ممکن
بخش نخست
انتشار بخش هایی از گزارش محرمانه «برآورد اطلاعات ملی آمریکا (NIE)» در مورد فعالیتهای هستهای ایران، مباحث جدالبرانگیزی را در فضای سیاسی و مطبوعات داخلی و خارجی ایجاد کرده است.
محسن ایزی
بخش نخست
انتشار بخش هایی از گزارش محرمانه «برآورد اطلاعات ملی آمریکا (NIE)» در مورد فعالیتهای هستهای ایران، مباحث جدالبرانگیزی را در فضای سیاسی و مطبوعات داخلی و خارجی ایجاد کرده است. محور اصلی این گزارش، اذعان به توقف فعالیتهای تسلیحات اتمی ایران از سال ۲۰۰۳ به این سو میباشد.
به طور کلی در شرایط حاضر که آمریکا به دنبال کسب حمایتهای بینالمللی و همراهی اعضای شورای امنیت برای تصویب سومین دور از تحریمهای سازمان ملل متحد به دلیل عدم توقف فعالیت غنیسازی اورانیوم از سوی ایران میباشد، انتشار چنین گزارشی از سوی بالاترین نهادهای اطلاعاتی آمریکا، موجب شگفتی کارشناسان سیاسی و صاحبنظران مسائل مربوط به ایران شده است.
بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که در شرایط کنونی انتشار چنین گزارشی، موقعیت ایالات متحده را در جلب توافقهای بینالمللی برای تصویب سومین دور از تحریمها، تضعیف کرده و استفاده از گزینه نظامی علیه ایران را به خاطر ادامه فعالیتهای هستهای به طور کلی منتفی ساخته است.
ولی با وجود تمامی تحلیلهای ارائه شده، آنچه پاسخ چندان روشنی در بر نداشته، اهداف آمریکا از ایجاد شرایط پارادوکسیکال کنونی و دورنمای تغییر موقعیت حاضر است.
در نوشته حاضر، گمانهزنیهایی را در مورد اهدافی که آمریکا میتواند از ایجاد شرایط جدید دنبال کند، به بحث گذاشتهایم.
به طور کلی اتخاذ یک سیاست و اجرای آن به عوامل بسیاری بستگی دارد. در ابتدای امر باید یک سیاست عملی (شدنی) باشد و سپس سیاستگذاران اطمینان حاصل کرده باشند که منافع آنی و آتی اجرای آن سیاست بیشتر از هزینههای آنی و آتی آن است.
به عنوان مثال اگر مقامات ارشد سیاسی و نظامی ایالات متحده تردیدی در شکست نیروهای نظامی عراقی در حمله ماه مارس سال ۲۰۰۳ به این کشور داشتند و اگر منافع بیشمار حاصل از دسترسی به منابع عظیم نفتی این کشور و سایر منافع موجود نبود؛ قطعا ما امروز شاهد اشغال کشور همسایه مان عراق توسط نیروهای نظامی آمریکا و متحدان آن نبودیم.
اکنون موضعگیریهای مقامات کاخ سفید را در مورد وجود گزینه نظامی برای جلوگیری از توسعه فعالیتهای هستهای ایران و به زعم آنان جلوگیری از بلندپروازیهای هستهای ایران و بهکارگیری انرژی هستهای برای اهداف نظامی در نظر بگیرید. سوالی که مطرح میشود این است که آیا از نظر مقامات کاخ سفید، واقعا چنین گزینهای، شدنی و سرشار از منافع متعدد سیاسی و اقتصادی است؟
در نظر گرفتن عوامل زیر، ارائه یک پاسخ مثبت برای سوال فوق را با تردیدهای بسیاری مواجه میکند:
احتمال اندک موفقیت در انهدام تاسیسات پراکنده هستهای ایران، عدم امکان بمباران دانش هستهای، تعویق فعالیتهای هستهای و نه نابودی کامل آن بر اثر اقدامات نظامی، قدرت نظامی و اقدامات تلافیجویانه ایران علیه تهدیدات نظامی، وضعیت آشفته بازار جهانی نفت و انرژی پس از به کارگیری گزینه نظامی (تمام عیار یا محدود) علیه تاسیسات هستهای ایران، شرایط بحرانی حاضر در منطقه خاورمیانه، عدم امکان دستیابی ایران به دانش تسلیحات اتمی (آنگونه که مقامات آمریکایی ادعا میکنند) در چند سال آینده.
تمامی این عوامل نشان میدهد که ادعای مقامات تندروی کاخ سفید مبنی بر این که گزینه نظامی همواره بر روی میز قرار دارد؛ چندان قابل اعتنا نیست و این ادعا بیشتر جنبه استفاده سیاسی و تبلیغاتی دارد و به عنوان اهرم فشاری برای دستیابی به اهداف سیاسی مقامات کاخ سفید به کار گرفته شده است و تا زمانی که در آینده ای نزدیک، تهدیدی جدی از سوی ایران علیه منافع ایالات متحده وجود نداشته باشد، بعید است که گزینه نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران مورد استفاده قرار گیرد.
اکنون به دلایلی استفاده تبلیغاتی از گزینه نظامی نیز کاربرد خود را تا حدود زیادی از دست داده است: گزارش مثبت اخیر محمد البرادعی در مورد فعالیتهای هستهای ایران، فرصت اندک دولت کنونی ایالات متحده در استفاده از گزینه نظامی علیه ایران (تا پایان دور دوم ریاستجمهوری جورج بوش تنها کمی بیشتر از یک سال باقیمانده است)، نیاز به ترمیم وجهه جنگ طلبانه حزب جمهوری خواه در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۸ آمریکا، تردید در کارآمد بودن گزینه نظامی برای دستیابی به اهداف سیاسی، عدم اثبات ادعاهای مقامات تندروی کاخ سفید در اتهامات اخیری که به ایران وارد کردهاند، از قبیل دخالت در مسائل عراق و حرکت به سمت تولید سلاحهای اتمی.
در چنین شرایطی که کارآمدی اهرم نظامی و بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی از آن با چالشهای بسیاری مواجه شده است، شاید مقامات کاخ سفید دیگر چندان نگران بی اثر شدن چنین اهرمی نباشند و همین امر نیز مانع از انتشار گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا که پیش از این میتوانست اهرم قدرتمند گزینه نظامی را از روی میز مقامات کاخ سفید حذف کند، نشد.
در واقع پیش از این، گزارش مثبت آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در مورد فعالیتهای هستهای ایران و دوران رو به اتمام ریاستجمهوری جورج بوش به همراه سایر دلایل پیش گفته، نقش مهمی در ناکارآمد کردن استفاده از گزینه نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران بازی کرده بودند؛ به طوری که مانع از انتشار گزارش برآورد اطلاعات ملی توسط آمریکا به خاطر نگرانی مقامات کاخ سفید از تحتالشعاع قرارگرفتن این گزینه نشدند.
گزارش برآورد اطلاعات ملی بیان میکند که ایران از سال ۲۰۰۳ به بعد برنامه تسلیحات اتمی خود را متوقف کرده است؛ ولی این که چرا چنین نتایج قابل توجهی قبل از این منتشر نشده، این است که قبل از آن احتمال بهکارگیری گزینه نظامی بیشتر از حال و استفاده تبلیغاتی از آن معقول و امکان پذیر بود و مقامات آمریکایی نیازمند بهرهبرداری از ابزار تهدید نظامی برای جلوگیری از تسریع فعالیتهای هستهای ایران و همراه کردن کشورهای مخالف تحریمهای بینالمللی علیه ایران بودند.
ارسال نظر