الناز مظاهری

فیلم «توفیق اجباری»، شاید واقعا توفیقی اجباری است برای تماشاگران سینما که عمدتا مبتنی بر پیش‌زمینه‌های ذهنی تماشاگر از تعدادی بازیگر مشهور سینما شکل گرفته و کنجکاوی‌برانگیز شده است. محمدحسین لطیفی، رضا عطاران، باران کوثری و محمدرضا گلزار هر کدام پیش از این نقش‌های مختلفی را در ذهن ما حک کرده‌اند. شاید هم همین شناخت نسبی تماشاگر و اعتماد وی به آنها است که رکورد ۱۰۰میلیون تومانی فروش در سه روز نخست اکران را برای این فیلم به ارمغان می‌آورد.

البته این رکورد را نمی‌توان حاصل استقبال صرفا یک قشر خاص دانست، بلکه پیش‌زمینه‌ای که تماشاگر از این اسامی و آثار پیشین آنها بر ذهن دارد، طیف‌های مختلف را به همراه انتظارات متفاوت به دیدن این فیلم ترغیب می‌کند. آخرین ساخته لطیفی به برداشتی از زندگی یک سوپراستار مرد می‌پردازد که در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل شده است.

این سوپراستار محمدرضا گلزار است که با اغراق در مورد محبوبیت و طرفدارانش به تماشاگر معرفی می‌شود. همسر او باران کوثری به‌رغم اعتمادی که به مرد مورد علاقه‌اش دارد، گاه دچار تردید می‌شود، ولی چاره را تنها در جلب توجه بیشتر همسر می‌داند.

او که فارغ‌التحصیل رشته حقوق است به همراه دوستانش در پی احقاق حق می‌گردد؛ حقی که بعد از فیلتر کارگردان به ادعای پوچ و احمقانه (عباراتی که عینا در فیلم عنوان می‌شود) می‌ماند.

نگاه زن‌سالارانه و مردستیزانه محمدحسین لطیفی اما بیشتر از آن که محملی برای بیان حقیقت باشد، به ابزاری اغراق شده برای خنداندن تماشاگران تبدیل می‌شود. نمونه‌‌های معتمدآریا در عینک دودی و لیدا عباسی در دختر ایرونی یادآور همین نوع نگاه هستند.

لیدا عباسی باز هم در توفیق اجباری نماینده همین قشر است و سرکرده همان گروه سه نفره کوثری و نعیمه نظام‌دوست، که نه تنها به عنوان اشخاص تحصیل‌کرد. نشان داده نمی‌شوند، بلکه زنانی هستند که فعالیت آنها مهر تاییدی است بر همان تابلوی قدیمی زن پرمدعای نادان.

اما از سوی دیگر محمدرضا گلزار با همان فاکتورهای همیشگی‌اش قرار دارد، ظاهری زیبا، لباس زیبا و ماشین زیبا قرار است از او همان چهره کلیشه‌ای را نشان دهد که همواره از او دیده‌ایم و انگار قرار نیست این بازیگر نقشی متفاوت از همیشه را ایفا کند؛ هرچند گفته می‌شود که این فیلم بخشی از زندگی او را نیز تصویر می‌کند. چهره دیگر این فیلم رضا عطاران است. عطاران توفیق اجباری همان عطارانی است که در ترش و شیرین (سریال نوروز سیمای جمهوری اسلامی) دیده‌ایم. با همان سبک از شوخی‌ها و حتی در نوع پوشش. لطیفی کارگردان اما لطیفی همیشگی نیست او را با سریال‌های موفقی در تلویزیون و فیلم نسبتا موفق روز سوم به یاد داریم. با این حال بعد از دیدن توفیق اجباری متوجه می‌شویم که چرا لطیفی تلویزیون به مراتب از لطیفی سینما قابل تامل‌تر است؛ هر چند شکی نیست که بخشی از همین تامل و محبوبیت تلویزیون است که تماشاگر را به سینما می‌کشاند؛ اما آیا هدف فقط جلب تماشاگر است یا رضایت او هم مدنظر است؟

توفیق اجباری بازاری آشفته است از حضور بازیگر محبوب تلویزیونی با چهره‌هایی که لبخند به لب می‌آورند و نقش‌آفرینان محبوب سینمایی.

اگر توفیق باشد در کنار هم قرار دادن این جمع بازیگران است، هر چند این ستارگان خود تکلیف خود را نمی‌دانند.