مشکل مهاجرت و بخش‌خصوصی

مترجم: شادی آذری

النای ۲۷ساله یک پرستار بچه لهستانی است که به تازگی برای کار و زندگی به محله ایزلینگتون لندن آمده است. او تنها یک نفر از موج عظیم مهاجران اروپای شرقی است که چهره اقتصاد بخش خدمات را در بریتانیا دگرگون ساخته‌اند.

اگر با هر یک از مالکان خانه‌های لندن صحبت کنید، داستان‌هایی از مجموعه مهارت‌ها و اخلاق کاری مهاجران خواهید شنید.

لندن در کنار سایر شهرهای انگلستان با رشد بسیار سریع و فرهنگ شهری پیچیده‌اش هم‌اکنون به مقصد و انتخاب مهاجران جوان، پرانرژی (و اغلب با تحصیلات بالا) تبدیل شده است.

ارقام مربوط به این مساله بسیار حیرت‌انگیز است. براساس آمار منتشر شده از سوی مرکز سامرست‌هاوس در ماه گذشته، پیش‌بینی می‌شود که جمعیت ۶۳میلیون نفری انگلستان در سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۳۱ به ۷۱میلیون نفر برسد.

انگلستان یکی از معدود کشورهای پیشرفته است که از جمعیتی در حال افزایش برخوردار است.

ژاپن، روسیه، ایتالیا و اسپانیا (که انتظار می‌رود جمعیت آنها به دلیل کاهش نرخ زاد و ولد تا پنجاه سال آینده سیر نزولی طی کند)، آرزو دارند که در موقعیتی مشابه انگلستان قرار گیرند.

سیاستگذاران این کشورها به طور فزاینده با مشکلاتی چون دو برابر شدن تعداد بازنشستگان و افت بازارهایشان هستند. اما سیاستمداران انگلستان به‌رغم بهره‌مندی از این نیروی بادآورده استعدادها، نسبت به جهش نرخ رشد جمعیت کشورشان واکنش‌های بدی نشان داده‌اند.

برخی از محافظه‌کاران شکایت‌های بسیاری را از تلفیق فرهنگ انگلیسی و مشکلات چندفرهنگی شدن، مطرح می‌کنند. حتی دولت تازه‌نفس حزب کارگر هم (که همیشه از سیاست‌های مهاجرت آزاد حمایت می‌کرد)، به تازگی عصبانی شده است.

لیام بایرن‌ (وزیر مهاجرت این کشور) در سخنرانی اخیر خود در مورد باری که این مهاجران بر دوش کشور تحمیل می‌کنند، سخن گفته است و به خصوص بر تراکم بیش از حد در مدارس و سایر خدمات اجتماعی تاکید کرده است.

اما واقعیت این است که مهاجران دارای استعدادهای فراوان و انرژی خوب برای کار هستند و بخش‌خصوصی می‌بایست بتواند از چنین موهبتی استفاده کند.

به خصوص آنکه در زمانی زندگی می‌کنیم که نیروی کار متخصص بسیار نایاب است. طی ماه‌های اخیر نشریه فایننشال تایمز مطالبی در مورد «شناخت خلاء مهارتی» و «ضربه وارده بر کارفرمایان به خاطر کمبود استعداد» منتشر کرد که در مورد کمبود روزافزون نیروی کار در بخش‌های گوناگونی از هوا فضا گرفته تا داروسازی و خدمات مالی واقعیاتی را بازگو می‌کرد. تقاضا برای نیروی کار در برخی از مشاغل از عرضه پیشی گرفته است.

۲۳درصد از کارفرمایان انگلستان ابراز داشته‌اند که اگر نیروی کار بیشتری در اختیارشان بود، کارکنان بیشتری را استخدام می‌کردند؛ چون گسترش کارشان و رشد حرفه‌ای آنها بستگی به نیروی کارشان دارد.

سایر کشورها که فرش قرمزی هم برای مهاجران پهن کرده‌اند، به عنوان مثال دولت سوئد به تازگی یک معافیت مالیاتی برای کارکنان خارجی شاغل در این کشور وضع کرده‌ است و براساس این قانون کارکنان خارجی از پرداخت مالیات برای ۲۵درصد از درآمدهای اولیه‌شان معافند.

در چنین وضعیتی که دولت انگلستان و مقامات آن دید درازمدتی برای مساله مهاجران ندارند، این وظیفه بخش‌خصوصی آن کشور است که از این دریای استعدادها بهره‌وری مناسب کند.

آیا به راستی بخش‌خصوصی تلاش کافی برای تبدیل این مهاجران به نیروی کار خود کرده است؟