نجات از باتلاق
کسبوکارهای غیر مالی آمریکا از بحران رنج میکشند، اما بنا به گفته رابرت گست، آنها از خاکستر بحران قویتر و روانتر سر بر خواهند آورد.
مترجم: یاسر ظهوریان*
کسبوکارهای غیر مالی آمریکا از بحران رنج میکشند، اما بنا به گفته رابرت گست، آنها از خاکستر بحران قویتر و روانتر سر بر خواهند آورد. بحران در وال استریت شروع شد. جادوگران مالی ناگهان دریافتند که حقههایشان برای به صفر رساندن ریسک تنها باعث پنهان شدن آن شده است. رویاهای آنها نابود شدند و مشتقات مالی که قرار بود تضمین کننده امنیت آنها در شوکهای بازار باشند، تبدیل به بی ارزشترین ابزارها شدند. هزارانمیلیارد دلار ناپدید شد. بازارهای اعتباری منجمد شدند و مشکلات در کلیه اقتصاد پخش شد. این گزارش بررسی میکند که چگونه کسب و کارها با مشکلات ناشی از این بحران و همچنین سیاستهای دولتی پس از آن دست و پنجه نرم خواهند کرد.
بحران آمریکا در پایان ۲۰۰۷ شروع شد و پس از آن به تدریج به یک مشکل جهانی تبدیل شد. کشمکشهای زیادی برای تعیین مقصرین این بحران در جریان است. متخصصین مالی که به اندازهای که فکر میکردند باهوش نبودند؟ قانونگذارانی که قوانین نامناسب وضع کردند؟ مصرف کنندگانی که بیش از حد استقراض کردند؟ سیاستمدارانی که صاحب خانه شدن را برای کسانی که حتی توانش را نداشتند بیباکانه تشویق کردند؟ واقعیت این است که تمام آنها مقصرند. و عجب مشکل بزرگی هم درست کرده اند!
آمریکا از سال ۲۰۰۵ پنجمیلیون شغل را از دست داده است. بیش از ۱۵درصد نیروی کار بیکار یا «بدکار» هستند، یعنی چیزی در حدود ۲۵میلیون نفر. تولیدات صنعتی در ماه منتهی به مارس ۸/۱۲درصد کاهش داشته است که بیشترین میزان کاهش بعد از جنگ جهانی دوم است. اقتصاددانی به نام مارک زندی پیشبینی کرده است که این بحران در مجموع اقتصاد آمریکا را ۵/۳درصد کوچک خواهد کرد. لنی مندونکا رییس یک گروه تحقیقاتی به نام موسسه جهانی مک کینزی میگوید که برای بیشتر مدیران شرایط فعلی بدترین فضای کسب و کاری است که دیده اند.
شرایط آنقدر بحرانی است که حتی حقوق رهبران شرکتها هم کاهش یافته است. بر اساس یک شرکت آماری متوسط پرداختی به روسای ۵۰۰ شرکت بزرگ دنیا در سال ۲۰۰۸ معادل ۸/۶درصد کاهش داشته است. روسای شرکتهای بزرگ مالی وال استریت با کاهش حقوقی معادل ۳۸درصد و پاداش تقریبا صفر بیشترین میزان کاهش حقوق را داشتهاند، اما این درد بین همه مشترک بوده است. متوسط حقوق شرکتهای غیر مالی هم ۸/۲درصد کاهش داشته است.
تقریبا تمام کسب و کارها داستانی غمناک برای گفتن دارند. مثلا آرنه سورنسون، مدیر هتلهای ماریوت، بحران فعلی را به رکود پس از ۱۱ سپتامبر در صنعت گردشگری تشبیه کرده است. وقتی حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، آمریکاییها مسافرتهای خود را متوقف کردند. هتلهای ماریوت در آن دوره بدترین وضعیت مالی خود را داشتند و درآمد هر اتاق آنها ۲۵درصد کم شده بود. امسال بدون اینکه حادثه تروریستی در کار باشد، این صنعت چنین مشکلاتی دارد.
صنعت هتلداری نیز از رونق اقتصادی اخیر آمریکا بهرهمند بود. توسعهدهندگان این صنعت نهایت بهره را از وامهای ارزان قیمت بردند و چنان به هتلسازی پرداختند که انگار قرار بود تمام جهان تعطیلات خود را در آمریکا بگذرانند. وقتی حباب ترکید، تقاضا کاهش یافت و هتلداران ناگهان خود را در میان تعداد بیشماری از اتاقهای خالی یافتند؛ در حالی که هتلهای تازهای هم نزدیک به افتتاح بودند.
بقیه صنایع حتی مشکلات بیشتری دارند. ساخت و ساز کنندگان، خردهفروشان و مشاوران املاک ورشکست شده اند. دیترویت، مرکز اتومبیلسازی آمریکا به شهر مردگان تبدیل شده است. سال گذشته صنایع خودروسازی آمریکا ظرفیت ساخت ۱۷میلیون ماشین را داشت. امسال این میزان تقریبا نصف شده است. هر سه شرکت بزرگ خودرو ساز - فورد، جنرال موتورز و کرایسلر - با هزینههای مخرب دست به گریبانند. هر سه به شدت در حال تغییر ساختارند. شاید تنها فورد بتواند خود را به شکل فعلی حفظ کند.
شرایط سخت امروز وضعیت احساسی دشواری را به وجود آورده است. بیشتر آمریکاییها درست نمیدانند منشا بحران از کجا است. بعضی از آنها به دنبال قربانی میگردند. هیزم کش این معرکه سیاستمداران هستند. روسای شرکتها به واشنگتن فراخوانده شدهاند تا در برنامههای زنده تلویزیونی مورد عتاب قرار گیرند. رییس جمهور آز و طمع آنها را سرزنش میکند. پارلمان ۹۰درصد مالیات بر پاداشهای مدیران AIG قرار داده است (این قانون در سنا رد شد). مدعی العموم نیویورک تهدید کرده است که اگر این افراد پاداشها را پس ندهند، نامشان را افشا خواهد کرد.
ولخرجی به پایان رسیده است
مالیاتهایی که عطف به ما سبق میشود و تهدید افراد؟ صاحبان کسب و کار در آمریکا آرزو میکنند که چنین مسائلی باب نشود. در این میان آنها تلاش میکنند ولخرج به نظر نیایند. به ناگاه برگزاری گردهمایی در هتلها به تابو تبدیل شده است. چندی پیش یک بانک سرمایهگذاری به نام گلدمن ساچز نشست خود در لاس وگاس را در آخرین لحظات تعطیل کرد و آن را در
سان فرانسیسکو برگزار کرد. برگزاری نشست در سان فرانسیسکو حتی هزینه بیشتری داشت؛ اما به نظر شاهدان خارجی صرفه جویانهتر میرسید.
مشکلات اقتصادی به پایان خواهد رسید و شرکتهای آمریکایی درخشش گذشته را باز مییابند. بسیاری از شرکتها از گردونه رقابت خارج میشوند؛ اما آنها که میمانند قویتر و روانتر خواهند شد. سهم بازارهای مالی از اقتصاد کاهش مییابد و این کاهش تا سالها ادامه خواهد داشت. به همین نسبت اهمیت شرکتهای غیر مالی افزایش خواهد یافت و آنها قادر به جذب بهترین استعدادها خواهند بود.
با تمام این احوال بحران به شدت مخرب خواهد بود؛ اما روشهای غلط مدیریتی نیز از بین خواهند رفت. ضرورت به پذیرش تکنیکهای کارآتر مدیریتی منجر خواهد شد. در همین حین خلاقیتهای تکنولوژیک حتی لحظهای متوقف نخواهند شد. دو تغییر مهم سیاسی نیز در حال خود نماییاند.
آقای اوباما میخواهد جلوی انتشار بیش از حد دی اکسید کربن در جو را بگیرد. این ایده گرچه ضروری است، بسیار هزینه بر خواهد بود. تغییر به این سمت بعضی از شرکتها را منتفع میکند و بعضی دیگر از آن ضربه میخورند و این امر نیازمند این است که تمامیسازمانهایی که اتکا بر مصرف انرژی دارند، در نحوه عملکرد خود بازنگری داشته باشند. پیش بینی نتایج طرح آقای اوباما برای صنایع درمانی دشوارتر است. اگر او موفق به کاهش هزینهها شود، لطف بسیار بزرگی به آمریکا خواهد بود.
شرکتهایی که از این مشکلات سربلند بیرون میآیند، آنهایی خواهند بود که در هزینههایشان محتاطند، هوشیارانه استقراض میکنند، در گردش مالیشان بسیار دقیقند و به شدت به دنبال خواسته مشتریان هستند. آنها شامل نامهایی خواهند بود که کسی تا به حال نشنیده است.
زمانه تغییر میکند و شرکتها نیز با آنها تغییر میکنند. در سال ۱۹۵۵ مرد سال روزنامه تایمز، هارلو کورتیس، مدیر جنرال موتورز بود. این مجله گفت جنرال موتورز آمریکا را به سمت یک نظم جدید اقتصادی رهنمون میکند. این مجله افزود: به کمک مردانی نظیر کورتیس زنجیرهای کمبود شکسته شده و آمریکا در شکوه و جلال غرق شده است و به زودی آمریکاییها تنها ساعات کمی در روز باید کار کنند تا زندگیشان تامین شود.
نیم قرن بعد جنرال موتورز ضربالمثل سوءمدیریت شده است. در ماه مارس مدیر آن به وسیله مرد امسال مجله تایمز، باراک اوباما، اخراج شد. حالا دولت از صنایع اتومبیل سازی محلی حمایت میکند، به آنها پول قرض میدهد و برنامههای آنها را نظارت میکند. امیدواریم این مساله کوتاه مدت باشد؛ ولی ترس از آن است که کار به مدیریت خرد واشنگتن در بسیاری از بخشهای اقتصادی منتهی شود و تاریخ نشان داده است که آنها در این زمینه موفق نخواهند بود.
*MBA از دانشگاه کارلتون کانادا
yaseriran@yahoo.com
ارسال نظر