شاپور عظیمی

درایران ساخت سریال‌هایی با داستان عاطفی درباره‌ افسانه‌ها و داستان‌های ایرانی دور از ذهن است و مجموعه‌های تاریخی باید به موضوعی سیاسی یا زندگی شخصیتی بپردازند.

در ایران چنین اهدافی برای ساخت سریال‌های تاریخی در نظر گرفته می‌شود و داستان‌های عاطفی ایرانی روایت نمی‌شوند تا از نظر مسوولان بودجه صرف شده به‌هدر نرود. آنان معتقدند که سریال باید پیامی داشته باشد. در واقع پیام و پیامدار بودن به نوعی همیشه خودش را به ما تحمیل می‌کند، در حالی که اگر داستان ایرانی عاطفی و ساده‌ای ساخته شود، خود دارای پیام است. سازندگان سریال‌های تاریخی در ایران در جست‌وجوی مستندات تاریخی هستند، اما جذابیت مجموعه‌ پرمخاطبی مانند «افسانه جومونگ» از داستان آن نشات می‌گیرد. این سریال به‌طور ویژه به یک واقعه‌ تاریخی نمی‌پردازد، بلکه در پناه یک رویداد تاریخی، داستان عاشقانه‌ای را روایت می‌کند. این درحالی است که صبغه‌ سیاسی مجموعه‌های تاریخی ایرانی باعث ایجاد دلزدگی در مخاطب می‌شود. دراین مجموعه‌ها به ماجراهای عشقی پرداخته می‌شود، اما حتی یک چهارم چنین قصه‌هایی را در سریال‌های تاریخی نمی‌بینیم.

«افسانه جومونگ» نمونه‌ خوبی است، چون نشان می‌دهد که با دست‌خالی می‌توان سریال ساخت. این درحالی است که باتوجه به ادبیات غنی ایرانی می‌توان به‌عنوان مثال مجموعه‌هایی برگرفته از داستان‌های نظامی ساخت که قصه‌ای ساده و عاشقانه داشته باشند و مخاطب آن‌ها را باور کنند.

بیننده باید داستان و شخصیت‌های آن را باور و با آنها ارتباط برقرار کند. این درحالی است که بدون در نظر گرفتن نظر‌سنجی‌های انجام شده و اشاره به سریالی خاص، می‌توان به این نتیجه رسید که سریال یا فیلمی تاریخی که براساس داستان‌های عاطفی ساخته شده باشد و احساسات بیننده را به غلیان در بیاورد، درایران تولید نشده است؛ چون بیننده شخصیت‌های آن را باور نمی‌کند. همیشه روی شخصیت‌های این‌گونه سریال‌ها، نوعی نظارت داستانی وجود دارد و آنها حتما باید به سمت هدفی خاص در حال حرکت باشند.

برای آنان زرق‌وبرق صحنه و لباس اهمیت بیشتری نسبت به قصه دارد، بنابراین بودجه‌ زیادی صرف آن می‌کنند. این درحالی است که در سریالی مانند «افسانه جومونگ» مهم‌ترین عنصر، بازیگری است و بیشتر نماها، درشت هستند و داستان آن وابسته به کنش و واکنش شخصیت‌ها در برابر یکدیگر است؛ علاوه بر آن سازندگان این مجموعه پول زیادی را خرج دکور آن نکرده‌اند. لازم نیست که یک سریال تاریخی مبتنی بر افسانه‌ها و داستان‌های ایرانی به‌گونه‌ای عظیم و به‌عنوان نمونه باچندین هزار سیاهی لشگر و طراح صحنه و لباس خاصی ساخته شود. این درحالی است که در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی به خلق و خو و جهان‌بینی مردمان روزگار قدیم کمتر توجه می‌شود و مسائلی مانند طراحی صحنه و لباس اولویت بیشتری دارد. دراین شرایط رویکرد عمیق به تاریخ، خیالی بیش نیست.

اگر از این زرق‌وبرق‌ها کم و به قصه پرداخته شود، در ساخت سریال‌های تاریخی مبتنی بر داستان‌های ایرانی به موفقیت می‌رسیم؛ اما در صورتی که هم‌چنان اسیر حاشیه‌ها باشیم و «به تعاریف بیفزاییم و از مبلغ کم کنیم، همین آش خواهد بود و همین کاسه.»