گری بکر

مترجمان: محمدامین صادق‌زاده، پریسا آقاکثیری

در جریان مبارزات انتخاباتی، اتحادیه‌ها به شدت از اوباما حمایت کردند و طبیعتا اکنون خواستار جبران این حمایت‌ها هستند. اولین قدم در این راستا تصویب قانونی به نام انتخاب آزاد کارگر است. اوباما و معاونش بایدن زمانی که در سنا مشغول بودند نیز از این قانون حمایت می‌کردند. بر اساس این قانون کارگران توسط انتخابات عمومی نسبت به تشکیل یا عدم تشکیل یک اتحادیه تصمیم خواهند گرفت. البته شاید این قانون، چندان مطلوب نباشد؛ چرا که ممکن است کارگران برای رای دادن به نفع (یا به ضرر) یک اتحادیه تهدید شوند. رای‌گیری مخفی تصویر صحیح‌تری از نگرش کارگران نسبت به اتحادیه‌ها ارائه می‌دهد. با وجود اینکه انتخابات عمومی و دیگر قوانین حامی اتحادیه‌ها ممکن است باعث افزایش تعداد اعضای اتحادیه‌ها شوند، اما نیروهای اقتصادی و اجتماعی علیه قدرت‌گیری مجدد اتحادیه‌ها موضع گرفته‌اند.

در سال۱۹۵۴ عضویت در اتحادیه‌ها به بالاترین میزان خود، یعنی ۲۸‌درصد از اشتغال کل و ۳۸‌درصد از اشتغال در بخش‌های غیر‌کشاورزی رسید. اما پس از آن عضویت در اتحادیه‌ها کاهش یافت. در طول نیم قرن پس از آن، سهم اتحادیه‌ها کم و بیش به‌طور پیوسته کاهش یافت و هم‌اکنون به حدود ۱۱‌درصد رسیده است. در بخش خصوصی صرفا ۷‌درصد از کارگران به عضویت اتحادیه‌ها درآمده اند. تنها نقطه روشن پیرامون اتحادیه‌ها این است که سهم آن‌ها از اشتغال، در بخش دولتی به ۳۷‌درصد رسیده است. کاهش کلی در عضویت اتحادیه‌ها از منظری دیگر، یعنی سن افراد نیز قابل‌بررسی است: ۱۵‌درصد کارگران ۴۵ تا ۶۴ ساله به عضویت اتحادیه‌ها در آمده‌اند. این در حالی است که تنها ۱۱‌درصد کارگران ۲۵ تا ۴۴ ساله و ۵‌درصد کارگران زیر ۲۵ سال عضو اتحادیه‌ها هستند. کارگران مسن‌تر احتمالا بیشتر در صنایع صنفی‌تری مشغول‌اند که قدرت اتحادیه‌ها در آن رو به کاهش است و کارگران جوان‌تر نیز در بخش‌های کمتر صنفی شده و جدیدتر مشغول به کار هستند.

توسعه آنچه که در اصل یک بخش خصوصی غیر‌صنفی از اقتصاد آمریکا محسوب می‌شود در حقیقت ناشی از نیروهای اجتماعی و اقتصادی است و نه سیاست‌های کنگره و رییس‌جمهور. چراکه این کاهش عضویت‌ها هم در دوران دموکرات‌ها و هم در دوران جمهوریخواهان رخ داده است. کاملا واضح است که کاهش مشاغل در کارخانجات صنایع سنگین مانند فولاد و خودروسازی نقش بسزایی در کوچک شدن اتحادیه‌ها داشته است؛ چراکه شرکت‌های تولیدی بزرگ بیش از دیگر شرکت‌ها در تشکیل اتحادیه‌ها نقش داشتند. انتقال مشاغل به شرکت‌های کوچک‌تر بخش خدمات نیز تاثیر مهمی دارد زیرا نقش اتحادیه‌ها در این شرکت‌ها کم‌رنگ‌تر است. از سوی دیگر، مقررات‌زدایی در بخش‌های مخابرات، حمل‌ونقل و خدمات همگانی نیز در روند کاهش یافتن عضویت در اتحادیه‌ها نقش مهمی داشته است.درجه صنفی‌سازی در بخش‌های خصوصی نیز به شدت کاهش یافته است. علائم این کاهش را می‌توان در رشد ناگهانی کارگران غیرصنفی در بخش خودروسازی و خصوصا در میان خودروسازان خارجی مستقر در جنوب مشاهده کرد. برای مثال از سال ۱۹۷۰، در نتیجه افزایش واردات خودرو از ژاپن و دیگر کشورها و متعاقب تاسیس کارخانه‌های وابسته به کمپانی‌های خارجی در جنوب ایالات‌متحده، عضویت در اتحادیه کارگران صنایع خودروسازی آمریکا (UAW) بیش از ۳۰‌درصد کاهش یافته است.

رشد واردات و تغییر چیدمان اشتغال در سطح جهان نیز تاثیری منفی بر قدرت اتحادیه‌ها گذاشت؛ چراکه رقابت بین‌المللی و تولیدات ارزان تر، باعث شده که توانایی اتحادیه‌ها برای افزایش دستمزد اعضای‌شان کاهش یابد.

اتحادیه‌ها در روزهای آغازین شکل‌گیری جنبش شان گه‌گاه با اقداماتی از قبیل فراهم کردن مزایای درمانی و بازنشستگی، پرداخت وجه به اعضای بیکار اتحادیه و نیز در بسیاری مواقع با اعمال قوانین عادلانه و غیرتبعیض آمیز در هنگام انفصال یا ترفیع، امنیت شغلی کارگران را افزایش می‌دادند. اما امروزه شرکت‌های غیر‌صنفی و دولت‌ها، مزایای درمانی و بازنشستگی را ارائه می‌کنند و نسبت به تدوین ضوابط کارگزینی که به شدت مزایای عضویت در اتحادیه را کاهش می‌دهد، اقدام نموده‌اند.

این فشارها در دیگر کشورهای توسعه یافته نیز به همین شکل اعمال شده‌اند و بسیاری از آنها علی الخصوص کشورهای آنگلوساکسون مانند بریتانیا و کانادا نیز با کاهش عضویت در اتحادیه‌ها مواجه شده‌اند. کاهش تعداد اتحادیه‌ها در برخی کشورها مانند سوئد و نروژ کمتر بوده است؛ چراکه دولت آنها، اتحادیه‌ها و کارفرمایان را به چانه زنی در سطح وسیعی وادار می‌نماید. با این وجود حتی در این کشورها نیز جهانی‌سازی به شدت قدرت اقتصادی اتحادیه‌ها را کاهش داده است.

اتحادیه‌ها از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ محبوبیت قابل‌توجهی را در میان افکار عمومی تجربه کردند. در این زمینه شاید بد نباشد که به بحث‌های میان میلتون فریدمن و یکی دیگر از اقتصاددانان اشاره نماییم. در این بحث‌ها آمده که اتحادیه‌ها در اکثر مواقع نقش انحصارگری را ایفا می‌نمایند که با قربانی کردن مابقی کارگران، به اعضای خود منفعت می‌رسانند. با ظهور مشاجرات و مباحث تند بر ضد اتحادیه‌ها که در طول نیم قرن گذشته متداول شده‌اند، افکار عمومی به تدریج در موضع مخالفت با اتحادیه‌ها قرار گرفتند. با تغییر موضع اساسی افکار عمومی و نیز نقش داشتن نیروهای اجتماعی و اقتصادی در کاهش اهمیت اتحادیه‌ها، دیگر بعید به نظر می‌آید که کنگره و رییس‌جمهور جدید در حمایت از اتحادیه‌ها خود را به دردسر بیندازند؛ اتحادیه‌هایی که با انواع حمایت‌ها از جمله پشتیبانی مالی گسترده، سهم بسزایی در پیروزی بزرگ حزب دموکرات در انتخابات اخیر داشتند.