تصویر زمانه ما

سعید بازار باشلی*

دوستی می‌گفت سینمای ایران بیمار است. دیگر نشانی از حرکت، اعتلا و بالندگی در آن نیست. از طرح مسائل روز، تکنیک‌های جدید و آینده‌نگری در فیلم‌های اکران شده اخیر، مطلب جدیدی به چشم نمی‌خورد. دنبال دلایل بودیم که فیلم «وقتی همه خوابیم» ساخته بهرام بیضایی پاسخ را داد. البته بخشی از آن را فیلم نشان می‌دهد که کارگردان فقط حرف اول و آخر را نمی‌زند و عوامل دیگری تاثیرگذار هستند. بیضایی تمام تجربه‌ و دانش سال‌های طولانی فیلمسازی‌اش را در سبدی گذاشته و بخشی از مشکلات و حواشی سینما را مطرح کرده است و اینکه چه عواملی باعث رکود صنعت سینما و بی‌خاصیت بودن و نچسب‌‌بودن پیامش گردیده است. اگر چه او به بخش کوچکی اشاره کرده، اما برخی می‌دانند حجم آنچه از دست می‌رود بسیار گسترده است. آخرین ساخته بهرام بیضایی نه فقط انگشت هشدار، بلکه مشت بیدار باش زده است و به عنوان یک صاحب اندیشه و سبک، بخشی از علل مشکلات به وجود آمده را آشکار نموده، بدیهی است که اینها همه دلایل نیست و صرفا نمی‌توان از تهیه‌کننده‌ها یا سرمایه‌گذاران فیلم‌های سینمایی گله کرد که چرا دنبال طرح اندیشه‌های نو و خرد ورزی در فیلم‌ها نیستند، این نوع پرداختن به مسائل فقط ما را به گلایه واخواهد داشت.اگر مردم ما به جای تلاش در راه طولانی و سخت و ناهموار آگاهی اجتماعی و ارتقای فرهنگی هنوز دنبال فیلم‌هایی با مضمون پیش‌ پا افتاده هستند، چه کسانی مقصرند؟ اگر هنوز قیافه و هیکل و لودگی در سینما پولساز است، چه کسانی مقصرند و به قول سید فیلم گوزن‌ها ساخته مسعود کیمیایی که می‌گفت «یاد دادند که یاد بگیریم!» دوستان عزیز آگاهی مسیری است گام به گام و نیاز به زمان، صبوری و حوصله و تلاش زیاد و طاقت‌فرسا دارد و متاسفانه بخش زیادی از روشنفکران ایران به دلایل تاریخی و جغرافیایی حوصله پرداخت به این بخش را نداشته‌ و ندارند، به همین دلیل است که در جامعه امروز ما روابط میان قشرهای مختلف جامعه در بخش خدمت بی‌مزد و منت و کرامت و بخشندگی بی‌معنی شده است. در این روزها آدم‌ها دیگر شیوه‌های همدلانه را نمی‌شناسند، کیمیا شده لحظاتی که انسان‌ها با همدلی بی‌چشم‌داشت به هم برسند، کمک کنند، یاد بگیرند، بیاموزند، حرکت کنند و امید ایجاد نمایند، همه صحبت‌ها و حرف‌ها ناشی از سطحی‌نگری بوده و توده مردم حوصله و توان تفکر و تحمل را از دست داده‌اند و در این میان کم‌اند انسان‌های زخم‌خورده‌ای مانند بهرام بیضایی که در اندیشه آشکار ساختن ریشه مشکلات باشند. بیضایی پس از ساخت «سگ‌کشی» که بخشی از روابط اجتماعی کنونی را در اتاق شیشه‌ای قرار داد، این بار محدوده دیگری به عنوان مساله را به مردم آشکار می‌کند، قصه‌ای از پشت صحنه فیلمسازی و اینکه در شرایط کنونی فعل و انفعالات جامعه کارگردانان هم مشکل خاص خود را دارند، اینکه گیشه و عوام‌پسند بودن فیلم چقدر تعیین‌کننده است.

*بخشی از نامه رسیده به دفتر روزنامه