ریچارد تالر- سندهیل مولیناتان

مترجمان: محمدصادق الحسینی - محسن رنجبر

بخش دوم و پایانی

در تحقیقی که در اوایل، توسط ورنر-دی بانت(۱۳) و ریچارد تالر (۱۹۸۵) به عمل آمد، این یافته روان‌شناختی به وضوح تایید می‌شد که افراد گرایش به واکنش نامعقول نسبت به اطلاعات جدید دارند؛ به عنوان مثال، شواهد تجربی حاکی از آن بود که افراد به این سو تمایل دارند که در ادغام داده‌های مقدماتی (پایه ای) با داده‌های جدید، به داده‌های مقدماتی وزن کمتری بدهند. دی بانت و تالر این فرضیه را مطرح ساختند که اگر سرمایه‌گذار‌ها به این صورت رفتار کنند، آن‌گاه قیمت سهامی که در یک دوره چند ساله عملکرد خوبی داشته، نهایتا بسیار زیاد خواهد بود؛ زیرا واکنش احساسی و نامعقول افراد به خبرهای خوب سبب افزایش قیمت این سهام خواهد شد. به همین نحوه آن‌هایی که عملکرد ضعیفی دارند در نهایت قیمت‌های بسیار پایینی خواهند داشت. نکته فوق به این پیش‌بینی در رابطه با بازدهی‌های آتی می‌انجامد: «برنده‌های» گذشته (منظور شرکت‌هایی است که در گذشته عملکرد خوبی داشته‌اند.م) می‌بایست عملکردی نامناسب (در حال حاضر.م) داشته باشند، در حالی که «بازنده‌های» گذشته، می‌بایست بهتر از بازار عمل کنند. دی بانت و تالر با استفاده از داده‌های مربوط به سهام مبادله شده در بازار بورس نیویورک به این نتیجه رسیدند که سی‌و‌پنج سهمی که در پنج سال گذشته بدترین عملکرد را داشته‌اند (بازنده‌ها). در پنج سال بعدی عملکرد بهتری از بازار داشتند؛ در حالی که سی‌و‌پنج برنده بزرگ در پنج سال قبل، پس از آن عملکرد ضعیفی داشته اند. مطالعات بعدی نشان داد که نمی‌توان این نتایج اولیه را به ریسک نسبت داد؛ چرا که پرتفولیوی بازنده‌ها، براساس برخی معیارها نسبت به مجموعه اوراق بهادار برنده‌ها، در عمل از خطر کمتری برخوردار بوده است.

در تحقیقات اخیر موارد دیگری بر ضد اصل غیرقابل پیش‌بینی بودن یافت شده است که الگویی مخالف با آن‌چه که دی‌بانت و تالر مشخص کرده بودند، دارند. به عبارت دیگر، بسیاری از الگوهای جدید نشان می‌دهند که رفتارها به جای آن‌که واکنش‌هایی سریع و افراطی باشند، عموما واکنش‌هایی بسیار کند هستند. به‌طور مثال سهام در دوره‌های کوتاه‌مدت مثلا در دوره‌های شش ماهه تا یک ساله تغییراتی سریع از خود به نمایش می‌گذارند، به این صورت که قیمت سهامی که در شش ماه اول با بیشترین سرعت افزایش می‌یابند، تمایل به ادامه این افزایش دارند. همچنین قیمت‌ها پس از اطلاعیه‌های بسیاری که از سوی شرکت صادر می‌شوند، از قبیل تغییرات بزرگ درآمدی، آغازها و کنار گذاشتن‌های مربوط به سود سهام، باز خرید سهام و انشعاب‌ها، درابتدا در روز صدور اطلاعیه به شدت افزایش یافته و سپس برای مدت یک سال یا بیشتر به آرامی به سمت بالا تغییر می‌یابد.(۱۴)

اقتصاددانان رفتاری همچنین این فرضیه را مطرح ساخته‌اند که سرمایه‌گذارها تمایلی به درک ضررهای سرمایه‌ای ندارند؛ چرا که چنین کاری به معنای آن است که مجبور خواهند بود این ضرر را برای خود «اظهار کنند» هرش شفرین(۱۵) و مایر استاتمن(۱۶) در مقاله ای در ۱۹۸۵ این فرضیه را «اثر تمایل»(۱۷) نام نهادند. جالب این است که قانون مالیاتی، مشوق رفتاری برخلاف این است. با این وجود، ترنس اودین(۱۸) (۱۹۹۸) به این نتیجه رسید که احتمال این که سرمایه‌گذاران در یک نمونه از مشتریان یک شرکت وام دهی، سهمی را که ارزش آن افزایش یافته است، بفروشند بیشتر از احتمال فروش سهمی است که دچار کاهش ارزش شده است. اودین، علاوه بر آن نشان داد که سهام بازنده‌ای (سهامی که دچار کاهش ارزش شده بود.م) که نگاه داشته شده بودند، نسبت به سهام برنده ای که فروخته شده بودند، عملکرد بدتری داشتند.

پس‌انداز

اگر اقتصاد مالی همانطور که گفته شد، به عنوان دورترین و بی‌نیازترین حوزه نسبت به اقتصاد رفتاری در نظر گرفته می‌شد، اما احتمالا مبحث پس‌انداز می‌بایست به‌عنوان یکی از مرتبط‌ترین این حوزه‌ها در نظر گرفته شود. با اینکه مدل استاندارد چرخه زندگی برای پس‌اندازها، از عقلانیت نامحدود و قدرت اراده نامحدود ناشی می‌شود، اما پس‌انداز برای دوران بازنشستگی، هنوز یک مساله شناختی مشکل و هم یک مساله خود کنترلی سخت است. از این‌رو شاید چندان تعجب‌آور نباشد که رویکرد رفتاری در این جا ثمربخش بوده است. در این مورد نیز همانند بحث اقتصاد مالی، ترکیب یک تئوری استاندارد خالص با پیش‌بینی‌های قابل آزمایش و منابع داده فراوان درباره رفتارهای پس اندازی خانواده‌ها به پیشرفت مباحث در این بخش کمک کرده است.

فرض کنید که تام، یک بازیکن بسکتبال است و بنابراین، بخش اعظمی از درآمدش را در اوایل زندگی خود کسب می‌کند؛ در حالی که رای، مدیری است که بیشتر درآمد خود را در اواخر زندگی شغلی خود به دست می‌آورد. پیش‌بینی مدل چرخه زندگی این است که تام درآمد اولیه خود را برای افزایش مصرف خود در اواخر زندگی پس‌انداز خواهد کرد؛ در صورتی که رای، به ازای درآمد آتی خود قرض خواهد کرد تا مصرف خود در اوایل زندگی را افزایش دهد. داده‌ها این پیش‌بینی را مورد تایید قرار نمی‌دهند، بلکه نشان دهنده آن هستند که مصرف، بسیار نزدیک‌تر از آن‌گونه که مدل استاندارد چرخه زندگی پیش‌بینی می‌کند، مسیر درآمد افراد را در چرخه‌های زندگی آن‌ها دنبال می‌کند. به علاوه ناتوانی افراد در قرض گرفتن، تنها دلیل انحراف آن‌ها از رفتار پیش‌بینی شده نیست؛ به عنوان مثال، جیمز بانکس(۱۹)، ریچارد برانول(۲۰) و سارا تانر(۲۱) (۱۹۹۸) نشان دادند که با بازنشسته شدن افراد و کاهش درآمد آن‌ها، مصرف‌شان نیز به شدت کم می‌شود؛ زیرا به اندازه کافی برای دوران بازنشستگی خود پس‌انداز نکرده‌اند. در واقع بسیاری از خانواده‌های با درآمد پایین یا متوسط، هیچ پس‌اندازی انجام نداده‌اند. به نظر می‌رسد که دلیل اصلی این کمبود پس‌انداز، نبود خودکنترلی است. سندی که این نتیجه‌گیری را مورد تایید قرار می‌دهد این است که عملا همه پس‌اندازهای آمریکایی‌ها به شکلی صورت می‌گیرد که غالبا «پس‌اندازهای اجباری» نامیده می‌شوند. از این قبیل موارد می‌توان به وام‌های خرید مسکن و مشارکت در طرح‌های حقوق بازنشستگی اشاره کرد. افراد با بازگشت به نقطه اول، نوعی دیگر از پس‌انداز «اجباری» یعنی مالیات‌های با نرخ‌های بالای کسر شده از حقوق را بر خود تحمیل می‌کنند؛ به گونه‌ای که با دریافت عواید گوناگون دولتی، بتوانند چیزهایی را بخرند که احتمالا قدرت پس‌انداز برای آن‌ها را نداشته‌اند.

یکی از جالب‌ترین حوزه‌های تحقیقاتی، به اندازه‌گیری میزان کارآیی برنامه‌های پس‌انداز برخوردار از مالیات، از قبیل حساب‌های بازنشستگی فردی (IRA)ها و امثالهم مربوط می‌شود. برنامه اولیه IRA در اوایل دهه ۱۹۸۰ را درنظر بگیرید؛ در این طرح، یارانه‌های مالیاتی برای پس‌اندازها تا یک آستانه خاص که غالبا برابر دو هزار دلار در سال بود، ارائه گردیده بود. از آن‌جا که هیچ مشوق مالیاتی برای پس‌انداز بیشتر از دو هزار دلار در سال وجود نداشت، لذا آن پس‌اندازهای بیشتر از این حد آستانه نمی‌بایست کل پس‌انداز را افزایش داده باشند، بلکه تنها مقداری پول را از یک حساب مشمول مالیات به IRA منتقل می‌کرده‌اند. با این حال و با وجود این حساب‌ها، به نظر می‌آید که این برنامه‌ها، سبب ایجاد پس‌اندازهای جدید قابل ملاحظه‌ای شده‌اند. برخی از محققین، معتقدند که تقریبا هر یک دلار پس‌انداز در IRAها، نشانگر پس‌اندازهای جدیدی هستند. به عبارت دیگر، این‌گونه نیست که افراد تنها پس‌اندازهای خود را به IRAها انتقال داده و در کل رفتار خود تغییری ایجاد نکنند. نتایج مشابهی نیز برای طرح‌های ۴۰۱(k) به دست آمده است. توجیه رفتاری این یافته‌ها این است که IRAها و طرح‌های ۴۰۱(k) با ایجاد حساب‌های ذهنی خاصی که به پس‌اندازهای دوران بازنشستگی تخصیص داده می‌شوند، به حل مشکلات خودکنترلی کمک می‌کنند. خانواده‌ها تمایل دارند که استفاده‌های موردنظر از این حساب‌ها را مورد ملاحظه قرار دهند و جریمه‌های مالیاتی که باید در صورت حذف نابهنگام وجوه پرداخت شوند، از خودکنترلی افراد حمایت می‌کنند.

یکی از نتایج ناخواسته و جالب برنامه‌های IRA و ۴۰۱(k) این است که مشارکتی بسیار کمتر از آن حد کامل مورد انتظار را به وجود می‌آورند. بسیاری از افراد واجد شرایط در این طرح‌ها شرکت نکرده و از این‌رو، از انتقال پول از سوی دولت ( و در برخی موارد از سوی کارفرماهای خود) چشم‌پوشی می‌کنند. تداودونگ و مایتورابین (۱۹۹۹)، توضیحی را برپایه مسامحه و تنزیل هذلولوی ارائه کرده‌اند. افراد نوعا نسبت به تصمیمات با افق کوتاه‌مدت شکیبا هستند. اما در رابطه با افق‌های طولانی مدت، ناشکیبایی بسیار زیادی از خود نشان می‌دهند. این رفتار را غالبا با عنوان تنزیل هذلولوی مورد اشاره قرار می‌دهند و در مقابل فرضیه استاندارد تنزیل نمایی است که در آن میزان صبر و تحمل افراد مستقل از این افق زمانی است. افراد در مدل‌های نمایی، در افق‌های کوتاه‌مدت و بلند‌مدت، به یک میزان صبوری از خود نشان می‌دهند. اودونگ و رابین معتقد بودند که افراد هذلولوی، میزان مشارکتی را از خود بروز می‌دهند که دقیقا از آن‌چه ما مشاهده می‌کنیم کمتر است. لذا این قبیل افراد نهایتا خواهان شرکت در IRAها هستند (زیرا در بلندمدت، صبوری دارند) و این چیزی است که همیشه در کوتاه‌مدت (یعنی جایی که بسیار بی‌صبر هستند) رخ می‌دهد و پاداش‌ها و منافع کوتاه‌مدت بیشتری را فراهم می‌آورد. به همین نحو، ممکن است برای مدت نامحدودی شروع یک IRA را به تاخیر بیندازند.

اگر افراد در پیوستن به طرح‌های پس‌انداز مسامحه به خرج دهند، آن‌گاه باید بتوان میزان مشارکت را به سادگی و با کاهش هزینه‌های روانی الحاق به این طرح‌ها افزایش داد. یک روش ساده برای انجام این کار، تبدیل گزینه‌های نکول برای کارگران جدید است. در اغلب شرکت‌ها، کارمندانی که واجد شرایط طرح ۴۰۱(k) می‌شوند، فرمی را دریافت می‌کنند که آن‌ها را به الحاق به این طرح دعوت می‌کند. آنها برای پیوستن به این برنامه، باید فرم را بازپس فرستاده و گزینه‌هایی را انتخاب کنند. بنابراین انتخاب نکول به معنای عدم‌الحاق است. شرکت‌های زیادی، این تغییرات ظاهرا نامعقول مربوط به نکول را انجام داده‌اند: کارمندها به عضویت این طرح در می‌آیند، مگر آن‌که آشکارا از آن کناره‌گیری کرده باشند. این تغییرات غالبا میزان پس‌انداز را به میزان چشمگیری افزایش می‌دهد. مثلا در یک شرکت که بریگیت مادریان و دنیس شی (۲۰۰۰) آن را مورد مطالعه قرار دادند، احتمال این که کارگرانی که پس از تغییر گزینه نکول به طرح ملحق شده بودند، در آن مشارکت کنند، ۵۰درصد بیشتر از کارگرانی بود که در سال قبل از تغییر به آن پیوسته بودند. این نویسندگان همچنین دریافتند که تخصیص دارایی نکول، اثر شدیدی بر انتخاب‌های کارگران داشته است. منظور از تخصیص دارایی نکول، تخصیصی است که شرکت در میان سهام، اوراق قرضه و... در صورتی انجام می‌دهد که کارمندها هیچ انتخاب مشخصی انجام ندهند. این شرکت تخصیص ۱۰۰درصدی دارایی نکول را در حساب بازار پول صورت داده بود و نسبت کارگرانی که این تخصیص را انتخاب کرده بودند، به شدت افزایش یافت.

می‌توان از این نیز فراتر رفت و نهادهایی را طراحی کرد که به افراد کمک کنند تا انتخاب‌هایی را که از دید آن‌ها بهتر هستند، انجام دهند. یکی از تلاش‌های موفق در این راستا، طرح «پس‌انداز بیشتر برای فردا» (SMART) است که از سوی ریچارد تالر و شلومو بنارتزی (۲۰۰۴) ارائه گردیده است. طبق طرح SMART، کارفرماها، کارگرانشان را دعوت به الحاق به طرحی می‌کنند که در آن، میزان مشارکت کارگرها در طرح ۴۰۱(k) خود، هم به طور خودکار (مثلا به میزان دو درصد) افزایش می‌یابد. زمان این افزایش‌ها به گونه‌ای است که با بالا رفتن‌های سالانه تطابق داشته باشند؛ به گونه‌ای که کارگران هرگز شاهد کاهش در خالص دریافتی خود نخواهند بود و از این‌رو، از نفرت و از ضرر (حداقل به صورت اسمی) جلوگیری خواهد شد. نرخ پس‌انداز شرکت‌کننده‌ها در اولین شرکتی که طرح SMART را به کاربست، پس از الحاق به این برنامه و بعد از چهار بار افزایش پرداخت، از ۵/۳درصد به ۶/۱۳درصد افزایش یافت. (تالرو بنارتزی، ۲۰۰۴).

پاورقی‌ها

۱۳ - Werner De Bondt

۱۴ - برای مطالعه مبحثی جالب در معرفی این حوزه به ۲۰۰۰ Shleifer، رجوع کنید.

۱۵ - Hersh Shefrin

۱۶ - Meir Statman

۱۷ - disposition effect

۱۸ - Terrance Odean

۱۹ - James Banks

۲۰ - Richard Blundell

۲۱- Sarah Tanner