در نقد اقتصاد کلان فقیرانه کینزی

مصاحبه‌کننده: کانر کلارک

مترجمان: پریسا آقاکثیری، محمد مظفری‌نژاد

یکی از بزرگ‌ترین کینزشناسان معاصر از سیاست‌های کینزی انتقاد می‌کند

عکس :رابرت بارو، اقتصاددان معروف آمریکایی و عضو هیات علمی دانشگاه هاروارد است. وی جزو تاثیرگذارترین اقتصاددانان در جهان شمرده می‌شود. تخصص وی در زمینه اقتصاد کلان، سیاست‌های مالی و پولی و اقتصاد اطلاعات است.

مطلب زیر متن مصاحبه کانر کلارک با رابرت بارو، استاد دانشگاه هاروارد در مورد طرح محرک، سیاست‌ مالی و مباحث مربوطه در اقتصاد کلان است. چندی پیش بارو در وال‌استریت ژورنال مقاله‌ای در مورد ضریب فزاینده مخارج دولت نوشته بود(که در همین صفحه ترجمه و تقدیم مخاطبان شد) و در آن ادعا کرده بود که براساس شواهد تجربی، ضریب فزاینده از آنچه که تیم اقتصادی اوباما در نظر گرفته پایین‌تر است.(وی این ضریب را کمتر از یک ذکر کرده بود که به‌معنای بی‌معنا شدن سیاست‌های کینزی است) بعد از انتشار این مقاله پل‌کروگمن، برد دلانگ، گرگ منکیو، مت ایگلسیاس و تایلر کوئن در پاسخ به بارو، مقالاتی نوشتند.

مباحثاتی که در واکنش به مقاله بارو در گرفت از این جهت که طرح محرک را مورد واکاوی مجدد قرار می‌دادند، از اهمیت اساسی برخوردار است. مصاحبه زیر به منظور شنیدن پاسخ بارو به انتقادات وارد شده بر مقاله‌اش، انجام شده است. خوشحالم که بارو با صبر و حوصله‌ای مثال‌زدنی به سوالات من پاسخ داد.

کانر کلارک: هدف من از این مصاحبه، در درجه اول روشن کردن جایگاه اقتصاد کلان مدرن در علم اقتصاد است. واقعیت این است که در این زمینه ابهامات فراوانی وجود دارد.

رابرت بارو: (می‌خندد) احتمالا این ابهامات نتیجه کم‌کاری دانشگاهیان است.

کانر کلارک: خب، اولین سوال این که سیاست مالی چرا این همه طرف‌دار دارد و چرا ادبیات مربوط به سیاست‌های مالی این چنین گسترده شده است. زمانی که من در کالج درس اقتصاد کلان را گرفته بودم، ادبیات مربوط به سیاست مالی چندان گسترده نبود.

رابرت بارو: خاطره بحران بزرگ و این‌که عقیده بر آن است که کار مهمی از دست سیاست پولی بر نمی‌آید و راهکارهای قدیمی کارآیی ندارند، باعث شده که همه به هول و ولا بیفتند تا به هر قیمتی راه حل جدیدی پیدا کنند.

کانر کلارک: با خواندن مقاله شما در وال‌استریت ژورنال من چنین برداشت کردم که هدف شما تنها محاسبه ضریب فزاینده سیاست مالی نبوده است، بلکه شما در کل نسبت به این‌که سیاست مالی قابلیت افزایش تقاضای کل را داشته باشد، مشکوکید.

رابرت بارو: درست است. بین تغییر نرخ مالیات و آنچه به پرتاب پول به سمت مردم شباهت دارد، تفاوت بسیار زیاد است. تغییر در نرخ مالیات اثرات قابل‌توجهی بر انگیزه‌ها می‌گذارد. تجربه به ما می‌گوید که تغییر نرخ مالیات اثرگذاری زیادی دارد در حالی که سیاست مالی چنین نیست.

کانر کلارک: برای این ادعایتان چه شواهد تجربی را ارائه می‌دهید؟

رابرت بارو: کندی و جانسون در سال‌های ۶۳ و ۶۴ میلادی با کاهش نرخ‌های مالیات، موفق شدند تولید ناخالص داخلی را افزایش دهند. دوباره ریگان در سال ۸۱ و ۸۳ و سپس در سال ۸۶ نرخ‌های مالیات را کاهش داد و همین نتیجه را گرفت. بوش هم در سال ۲۰۰۳ همین تجربه را تکرار کرد. در همه مواردی که گفتم افزایش رشد اقتصادی به سرعت پس از کاهش نرخ‌های مالیات اتفاق افتاد.

در مطالعه من اثر کل تغییر یک درصدی نرخ مالیات بر روی اقتصاد، از سال ۱۹۱۳ محاسبه شده است.

کانر کلارک: یعنی شما می‌خواهید بگویید ضریب فزاینده ...

رابرت بارو: من نرخ‌های مالیات را مورد بررسی قرارداده‌ام تا اثر تغییر نرخ مالیاتی که دولت در سطوح فدرال، ایالتی و محلی تعیین‌کرده است را نشان دهم. به علاوه در عین حال مخارج نظامی و غیرنظامی دولت را وارد این مطالعه کردم. با درنظر گرفتن مخارج دولت، نتایج مهم و جالب‌توجهی در مورد دوره‌هایی که کشور درگیر جنگ بوده است، به دست آمد. ادعا نمی‌کنم که این مطالعه حرف آخر را می‌زند، اما به خصوص در مورد جنگ‌های جهانی شواهد واضحی را به دست می‌دهد.

کانر کلارک: آیا شما وبلاگ پل کروگمن را می‌خوانید؟

رابرت بارو: تنها زمانی که مطالب بی‌ارزش و شخصی می‌نویسد و خوانندگان از خجالتش در می‌آیند!

کانر کلارک: او در تعدادی از پست‌هایش به این نکته اشاره کرده بود که شواهد تجربی مربوط به مخارج دولت در طول جنگ دوم جهانی به دلایل متعددی مناسب نیستند و من فکر می‌کنم که ...

رابرت بارو: او در جای دیگری گفته بود که مخارج دولت در طول جنگ جهانی دوم ما را از شر رکود بزرگ خلاص کرد. او هرچه که به نفع مباحث سیاسی موردنظرش تمام شود را به زبان می‌آورد و در حد و اندازه‌های یک اقتصاددان رفتار نمی‌کند. علاوه بر آن، او هرگز در زمینه اقتصاد کلان کینزی، مبحثی که من با جدیت دنبال کرده‌ام، کار نکرده است. تخصص او در زمینه اقتصاد تجارت بین‌الملل است. کارهای او در تجارت قابل تحسین است.

اما غالبا کروگمن راجع به مسائلی اظهارنظر می‌کند که ربطی به تخصصش ندارد.

کانر کلارک: من در موقعیتی نیستم که ...

رابرت بارو: بله، البته که نیستید.

کانر کلارک: من در موقعیتی نیستم که چیزی در مورد مهارت و دانش کروگمن در زمینه اقتصاد کینزی جدید بدانم.

رابرت بارو: کروگمن در زمینه اقتصاد کینزی جدید هیچ حرفی برای گفتن ندارد، اما گرگ منکیو در این زمینه مطالعات عمیقی دارد.

کانر کلارک: اگر اشتباه نکنم، گرگ منکیو به همان دلایل شما، نسبت به مخارج دولت بدبین است. او با اشاره به مطالعه کریستینا رومر که ۱۵ سال پیش صورت گرفته، می‌گوید که یک واحد کاهش در مالیات، اثر بزرگ‌تری از ...

رابرت بارو: شواهد تجربی رومر جدید‌ند. رومر در‌حال‌حاضر در این زمینه تحقیق می‌کند.

کانر کلارک: من فکر می‌کردم آن مطالعه در سال ۹۳ انجام شده است. شاید آنچه در ذهن من است مطالعه‌ای دیگر باشد.

رابرت بارو: مطالعه رومر قرار است، در جلسه بعدی در موسسه بروکینگز ارائه شود. در این مطالعه واکنش اقتصاد به تغییرات مالیات تخمین‌زده شده است. نکته مهم این است که نرخ‌های مالیات مورد بررسی قرار نگرفته‌اند، بلکه بر درآمدهای مالیاتی تمرکز شده است. گرگ‌منکیو به این مطالعه ارجاع داده است و این مطالعه هم تا چند ماه دیگر ارائه می‌شود.

کانر کلارک: براساس تئوری استاندارد کینزی ضریب فزاینده مخارج دولت بیشتر از ضریب فزاینده کاهش مالیات است. این درحالی است که شواهد تجربی عکس این را نشان می‌دهد. سوالی که فکر می‌کنم گرگ منکیو نیز به آن اشاره می‌کند‌، این است که چرا این تفاوت وجود دارد.

رابرت بارو: فکر می‌کنم که پاسخ این سوال روشن است. کاهش مالیات‌ها دو اثر دارد؛ اول این‌که با کاهش نرخ مالیات، بسته به این که چه نوع مالیاتی کاهش یابد‌، انگیزه کارکردن و تولید کردن و خرج کردن افزایش می‌یابد.

از طرف دیگر درآمد مردم هم افزایش می‌یابد. ضریب فزاینده کینزی، تنها اثر درآمدی را درنظر می‌گیرد، بنابراین در اقتصاد کلان کینزی تصور می‌شود، اثرگذاری افزایش مخارج از کاهش مالیات بیشتر است. در واقع اثر کاهش نرخ مالیات بر انگیزه‌ها که شامل افزایش انگیزه برای کار و تولید و سرمایه‌گذاری می‌شود و به احتمال زیاد از اثر درآمدی بزرگ‌تر است در اقتصاد کلان کینزی نادیده گرفته می‌شود.

کانر کلارک: اما در کوتاه‌مدت افزایش انگیزه برای فعالیت، روی مخارج مصرف‌کننده و تقاضای کل بی‌اثر است.

رابرت بارو: نه، این‌طور نیست. فرض کنید که دولت سیستم مالیاتی را تغییر بدهد. مثلا نرخ‌های مالیات را کاهش دهد. نباید تصور کنید که کاهش مالیات تنها باعث می‌شود، مردم پول بیشتری برای خرج کردن داشته باشند. برخلاف معافیت‌های مالیاتی که تنها اثر درآمدی دارد، کاهش نرخ مالیات اثر انگیزشی هم دارد. آنچه که در ضریب فزاینده مورد نظر قرار می‌گیرد، اثر درآمدی است. اثر درآمدی کاهش مالیات را می‌توان با اثر افزایش مخارج دولت مقایسه کرد، زیرا افزایش مخارج دولت هم مستقیما تقاضای کل را افزایش می‌دهد. ویژگی خاص کاهش مالیات، مربوط به اثر انگیزشی آن است، اما در کتاب‌های درسی که فقط اثر درآمدی در نظر گرفته می‌شود، اثر افزایش مخارج دولت از اثر کاهش مالیات بزرگ‌تر نشان داده می‌شود.

اما کریستینا رومر و دیوید رومر اثر کاهش نرخ مالیات روی انگیزه‌ها که در ضریب فزاینده محاسبه نمی‌شود را نیز مد نظر قرار داده‌اند. این ایده هرگز به ذهن من نمی‌رسید. نقطه نظرات رومر به من کمک کرد تا اکنون بتوانم هر دوی این اثرات را در مطالعه‌ای که در حال حاضر در دست انجام دارم، وارد کنم.

کانر کلارک: مطالعه شما کی منتشر می‌شود؟

رابرت بارو: دقیقا نمی‌دانم. پروژه بزرگ و زمان‌بری است. در بخشی از این مطالعه اثر نرخ مالیات فدرال بر اقتصاد از سال ۱۹۱۳ مورد بررسی قرار گرفته است. اندازه‌گیری این اثر به خودی خود پروژه عظیمی است و این بخش از کار هنوز تمام نشده است.

کانر کلارک: سوال دیگر این که برخلاف نظر برخی از اقتصاددانان که معتقدند سیاست‌های پولی تقریبا بی‌اثرند، اقتصاددانانی چون رابرت لوکاس و احتمالا گرک منکیو می‌گویند سیاست پولی انواع دیگری هم دارد که می‌توانند موثر واقع شوند. نظر شما چیست؟

رابرت بارو: بله، خوب هنوز هم سیاست‌های پولی دنبال می‌شود. مثلا نرخ‌های بهره اسمی اوراق قرضه دولتی به صفر کاهش یافته و نرخ بهره بین بانکی نیز کاهش یافته است، بنابراین ناکارآیی سیاست‌هایی از این نوع معلوم شده است، اما هنوز هم اقدامات زیادی می‌توان انجام داد.

کانر کلارک: مثلا چه اقدامی؟

رابرت بارو: در حال حاضر فدرال رزرو انواع مختلف دارایی‌ها مثلا اوراق قرضه دولتی بلندمدت را خریداری می‌کند. در عین حال دارایی‌های خصوصی نیز خریداری شده است که به نظر می‌رسد اثر پایداری داشته باشند. در کل فکر می‌کنم هنوز راه‌هایی هست که ممکن است اثرگذار واقع شود. یعنی فدرال رزرو هنوز ته نکشیده است.

کانر کلارک: می‌رسیم به طرح محرک. اول اینکه نظر شما در مورد نسبت مخارج به معافیت مالیاتی در طرح ارائه شده چیست و دوم اینکه اگر حرف لاری سامرز را که طرح محرک موقتی است و اکنون نیز بهترین زمان برای انجام آن است را بپذیریم آیا انتقاد دیگری به طرح وارد است؟

رابرت بارو: این طرح محرک احتمالا بدترین طرحی است که از دهه ۳۰ به کنگره ارائه شده است. من واقعا نمی‌دانم که چه بگویم. اجرای طرح مذکور پول حرام کردن است. من فکر نمی‌کنم که این طرح به اهدافش برسد و منجر به پایان یافتن رکود شود. کاهش مالیات‌ها از آن نوعی که در این طرح پیش‌بینی شده اثری روی انگیزه‌ها نمی‌گذارد. این نوع کاهش مالیات بیشتر شبیه پرتاب بسته‌های پول به سمت مردم است. بنابراین، این طرح چه از نظر کاهش مالیات چه از نظر افزایش مخارج به بی‌راهه می‌رود، بنابراین نسبت این دو اصلا اهمیتی ندارد.

کانر کلارک: اما لاری سامرز که احمق نیست.

رابرت بارو: [می‌خندد] آن بحث دیگری است. من ۲۵ سال است که او را می‌شناسم.

کاتر کلارک: کریستینا هم احمق نیست .....

رابرت بارو: مشاوران اقتصادی تیم اوباما، انسان‌های معقولی هستند. من نظر آنها را دقیقا نمی‌دانم، فکر می‌کنم دید آنها نسبت به اقتصاد کلان کینزی از من متفاوت است، من نظر خودم را می‌گویم.

من با نظرات گیتنر موافقم، فکر می‌کنم تمرکز او بر سیستم مالی و بازار مسکن درست و به جا است، همان طور که می‌دانیم مشکلات از بازار مسکن و سیستم مالی شروع شد.

کانر کلارک: منظور شما این است که باید از بازار اعتبار شروع کنیم؟

رابرت بارو: این مشکل در بحران بزرگ، مشکل اصلی بود و بین بانک‌های تجاری به عنوان مراکز اعتباردهی سرایت کرد. در رکود بزرگ این بزرگ‌ترین مشکل بود و برای عبور از بحران، این مشکل باید حل می‌شد.

کانرکلارک: خوب، من نظر شما را راجع به اقتصاد فاینانس نمی‌دانم‌، اما به نظر می‌رسد که قرار است طرح نجات شبیه به آن چه که در برنامه کمک به دارایی‌های مشکل‌دار (TARP) صورت گرفت، در دستور کار قرار بگیرد. نظر شما چیست؟

رابرت بارو: اوضاع سختی است، دار و دسته اوباما با مشکلات سروکله می‌زنند. اما فکر می‌کنم که به کارگیری منابع فکری بیشتر می‌تواند یاریگر باشد‌، این که بهترین راه حل چیست، چندان مشخص نیست، لاری سامرز از جرمی استین که احتمالا یکی از بهترین متخصصان در این حوزه است، دعوت به کار کرد. به نظر می‌رسد که او می‌تواند اثرگذار باشد.

کانر کلارک: او استاد هاروارد است؟

رابرت بارو: بله، او عضو دپارتمان اقتصاد هاروارد است. سامرز او را به عنوان مشاور در زمینه فاینانس و بازار مسکن و طراحی ساختار جدید مقررات در نظر گرفته است. این اقدام، موثر است نه طرح محرکی که ارائه شده است. می‌دانید دموکرات‌ها همیشه طرف‌دار چنین اقداماتی هستند و بحران فعلی بهانه لازم را به دست آنها داده است.

کانر کلارک: فکر می‌کنم که جو بایدن و چند نفر دیگر، گفته‌اند که بین اقتصاددانان در مورد لزوم اجرای طرح محرکی که متضمن مخارج دولتی بالا ‌باشد اتفاق نظر وجود دارد.

رابرت بارو: او از ابتدا می‌گفت که همه اقتصاددانان با این طرح موافقند.

کانر کلارک: جو بایدن مبالغه کرده است. اما در واقع، بسیاری از اقتصاددانان موافق این طرح هستند. در عین حال برخی از اقتصاددانان هم معتقدند که هر گونه مخارج دولتی به جانشینی (CROWDING OuT) کامل منجر می‌شود.

رابرت بارو: اغلب اقتصاددانان تا به حال راجع به این مسایل نیاندیشیده‌اند؛ چون در حیطه تخصص‌شان نیست. آنها در مورد مسایل مربوط به ضرایب فزاینده و روی شواهد تجربی مطالعه نداشته‌اند. شاید نظرات آنها به درس‌هایی برمی‌گردد که زمان دانشجویی‌شان خوانده‌اند.

اما من فکر می‌کنم که جو در حال تغییر است. فکر می‌کنم تا چندی پیش تفکر غالب این بود که در شرایط سخت باید دست به هر کاری زد تا شاید یکی از اقدامات موثر واقع شود. اما حالا این طور نیست.

کانر کلارک: آیا تحت هیچ شرایطی مخارج دولت اثر مثبتی روی تولید ندارد یا این که شما معتقدید که همیشه کاهش مالیات‌ها نسبت به افزایش مخارج بهتر است؟

رابرت بارو: کاهش مالیات قطعا بهتر است. بهترین شاهد این مدعا این است که ضریب فزاینده افزایش موقتی مخارج دولتی که غالبا با جنگ همراه می‌شود (جنگ‌هایی که حداقل در ایالات متحده خرابی به بار نمی‌آورند) زیر یک است. در واقع این افزایش مخارج از دید اقتصادی توجیهی ندارد. در حال حاضر حمله نظامی به برخی کشورها دم‌دست‌ترین سیاست از این نوع است که از نظر من از لحاظ اقتصادی به ایالات متحده کمکی نمی‌کند.