ستایش «عشق و ایمان» از دید یک ضد روشنفکر!

علیرضا مجمع

حمید هامون در حالی که همسرش تقاضای طلاق کرده، مشغول کار روی رساله دکترایش به نام «عشق و ایمان» است. او دوستی دارد به نام علی عابدینی که شخصیتی عارف مسلک است. هامون در لحظات پریشانی به قصد خودکشی خود را به دریا می‌اندازد، اما در پایان علی عابدینی است که برای نجات او می‌آید.

هامون در زمان خودش یک موفقیت اگر نه همه جانبه اما چند جانبه بود، از طرفی فیلم به مذاق هیات داوران جشنواره هشتم فجر خوش آمد و باران جایزه را روی سرش ریختند و از سوی دیگر با الفاظی- گاهی حتی عجیب -از سوی هیات داوران ستایش شد؛ مثل اینکه به فیلمنامه هامون سیمرغ دادند «به خاطر مفهوم علی‌‌خواهی موجود در فیلم»، یا به داریوش مهرجویی جایزه ویژه دادند «به خاطر تلاش موفق در ساخت و پرداخت فیلمی تامل‌برانگیز که حدیث صادقانه، موثر و سینمایی تحول و بازگشت انسان به سوی اصل خویش را ارائه داده است.» این وجد موجود در کنار استقبال مردمی زمان اکران فیلم موقعیتی یکه را در فضای کاری داریوش مهرجویی رقم زد. کسی که فیلم قبل‌اش - شیرک- با شکست مطلق روبه‌رو شده بود و پیش‌تر از آن اجاره‌نشین‌هایش را فقط مردم پسندیده بودند و از استقبال داوران خبری نبود. اینگونه بود که هامون شمایل یک فیلم ساختارشکن را به خود گرفت. در کنار آن، اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که هامون در بهترین زمان ممکن ظهور کرد. البته فیلم مخالفین جدی هم داشت و تقریبا بیشتر از نیمی از نقدهای روی فیلم به شدت نقاط روشنفکرانه فیلم را هدف گرفته بودند. در یکی از این نقدها هوشنگ کاوسی خطاب به مهرجویی چنین نوشت: «نتیجه می‌گیریم که شما در این فیلم هم مانند پستچی قصد «فضل سینما» نمایی دارید، با یک آشنایی دادن ناقص با عنصر روشنفکر و به نقد کشیدن نارسای دنیای آن با وسایل سینما. در حالی که برداشت شما از سینما و طرح آن از همان نوع روشنفکری است که هامون می‌نمایاند. این دکوپاژ، این مونتاژ، این فلاش‌بک‌های ناشی از تراوش تخیل هامون، نمونه یک روشنفکری کاذب در سینما است. مثل اینکه شما سنوب را با روشنفکر اشتباه کرده‌اید.» هر چه هست در نسل حاضر، تعداد جوانانی که به هامون تمایل پیدا کرده‌اند بسیار بیشتر از نخبگان و منتقدان هم نسل هامون است. برای همین هامون هنوز در سینمای ایران باقی‌مانده است.

شاید مهم‌ترین دلیل دیدن مجدد هامون، تبدیل شدن فیلم به یک فیلم کلاسیک تاریخ سینمای ایران است. به اضافه اینکه یک خسرو شکیبایی تکرار نشدنی و درخشان دارد که با هامون بارور شد و هنوز عطر هامون به قول خودش توی تنش بود که این دنیا را بدرود گفت. روحش شاد!