منشور شهودی سینما

علیرضا مجمع

باشو، نوجوان جنگ‌زده خوزستانی، به‌طور اتفاقی با کامیونی به شمال ایران می‌آید و در نقطه‌ای ناشناس پیاده می‌شود و وارد خانواده‌ای می‌شود که مردش به سفر رفته و نایی، مادر خانواده سعی می‌کند با او ارتباط برقرار کند. نایی از باشو نگهداری می‌کند و باشو در مقابل به او و فرزندانش مهری عمیق می‌ورزد.

شاید این چند خط، نتواند به تمامی، آن‌طور که باید ارزش‌های این شاهکار سینمای ایران را بازگو کند. اما هرچه هست، بهرام بیضایی در زمان ساخت باشو ... تمام دانش و سواد سینمایی‌اش را به کار گرفته و با ظرفیت کامل شهودی‌اش فیلم را ساخته است. باشو... در بسیاری از نظرسنجی‌ها در مقام اول سینمای پس از انقلاب و در جاهایی حتی برصدر تاریخ سینمای ایران نشست. این توجه ویژه البته در حد یک اتفاق باقی نماند و در تکرارهای متعدد نظرسنجی‌ها، محک زمان روی این اثر استاد روی خوش خود را نشان داد. ارزش باشو... البته به یک وجه منشور خلاصه نمی‌شد، تمام وجهش یک اثر کامل سینمایی را که قرار است حرف شور و عشق و مهربانی بزند، به درستی بازتاب می‌داد. در یک کلام، باشو... فیلم ساده، گرم، کوچک و مهربانی است و بسیار هم روان. فیلم مبلغ خوب و راستین مهربانی به وسعت یک سرزمین است. مهربانی باشو... نه ادایی و نه بدلی که اصیل است و درخشان. باشو... از جنگ می‌گوید و از ستم و ویرانی و مصیبت‌های آن، از بی‌کسی و آوارگی می‌گوید و از دلتنگی و غم غربت و سرانجام از مهربانی. این فیلم در میان کارهای بیضایی هم فیلم شاخصی است. نمایش عمومی فیلم که با زمان ساختش سه سال فاصله داشت، فرصتی پیش آورد که برای نخستین بار مردم عادی با یکی از آثار بیضایی رابطه عاطفی عمیقی برقرار کنند. فیلمسازی که آثارش به دشواری و بد فهم بودن شهره شده بودند. نکته مهم فیلم بازی بی‌نقص سوسن تسلیمی در نقش یک زن گیلکی است که استادانه ایفا شده است. گو اینکه خود تسلیمی هم اصلیتی گیلکی داشت و به همین جهت تمام فیلم با لهجه شمالی حرف زد.

با هر بار دیدن باشو... می‌شود نکته و درس جدیدی از سینما آموخت. میزانس قدرتمند و حساب شده بیضایی، این فرصت را به تماشاگر می‌دهد که با دقت در جزئیات درخشان آن، بیاموزد که چطور می‌شود از سینما درس زندگی گرفت. برای آخرین بار دیدن بانوی بی‌همتای بازیگری تاریخ سینمای ایران هم دیدنی است، حتی دیدنی‌تر از قبل. دو سال قبل وقتی خبر آمد که سوسن تسلیمی پس از حدود ۲۰ سال اقامت در سوئد نامزد وزارت فرهنگ سوئد شده، هم می‌شد برق شادی را در چشم‌های کسانی که او را می‌شناختند دید و هم حسرت از دست دادن این یگانه بازیگر این سرزمین. به هر حال عادت کرده‌ایم که قدر داشته‌هایمان را ندانیم.